Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
die burnishing
U
جلادهی یا پرداخت حدیدهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
die burnish
U
پرداخت کردن حدیدهای
drop froge
U
اهنگری کردن حدیدهای اهنگری حدیدهای
die cast
U
ریختن حدیدهای
die formed part
U
بخش قالبی حدیدهای
die stamping
U
قالب گیری حدیدهای
die pressed part
U
بخش فشرده حدیدهای
die form
U
شکل دادن حدیدهای
drop forging press
U
پرس اهنگری حدیدهای
die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای
die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای
die casting alloy
U
الیاژ ریخته گری حدیدهای
die stamping press
U
پرس قالب گیری حدیدهای
gravity die casting
U
ریخته گری حدیدهای ثقلی
pressure die casting
U
ریخته گری حدیدهای فشاری
rate of die casting
U
سرعت ریخته گری حدیدهای
pressure die casting machine
U
دستگاه ریخته گری حدیدهای فشاری
pressure die casting process
U
فرایند ریخته گری حدیدهای فشاری
die casting
U
ریختن فلزات تحت فشار ریخته گری حدیدهای
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
refund
U
پس پرداخت
finishing touches
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
paying
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
discharging
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
finishes
U
پرداخت
disbursement
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
lustreer
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
refunds
U
پس پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
glazes
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
defrayal
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
settlements
U
پرداخت
payment
U
پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
furbisher
U
پرداخت گر
expenditure
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
by payment
U
از طریق پرداخت
casual payment
U
پیش پرداخت
bilk
U
گذاشتن از پرداخت
back freigt
U
پرداخت کرایه
average payment
U
پرداخت متوسط
annual payment
U
پرداخت سالیانه
advice note
U
دستورپیش پرداخت
demand for payment
U
تقاضای پرداخت
a bradent
U
وسیله پرداخت
diamond polishing
U
پرداخت الماسی
shear
U
پرداخت فرش
burnishing
U
پرداخت کاری
deferred payment
U
پرداخت اتی
deferred payment
U
پرداخت معوق
remitter
U
پرداخت کننده
date of maturity
U
موعد پرداخت
d. note
U
درخواست پرداخت
advance payment
U
پیش پرداخت
renditions
U
پرداخت تحویل
rendition
U
پرداخت تحویل
remittances
U
پرداخت تادیه
remittance
U
پرداخت تادیه
outstandingly
U
پرداخت نشده
outstanding
U
پرداخت نشده
lustre
U
صیقل پرداخت
finishes
U
پرداخت کار
finish
U
پرداخت کار
payees
U
پرداخت شونده
payee
U
پرداخت شونده
paid
U
پرداخت شده
unpaid
U
پرداخت نشده
subscriptions
U
تعهد پرداخت
subscription
U
تعهد پرداخت
date of payment
U
موعد پرداخت
scours
U
پرداخت کردن
prest
U
پیش پرداخت
payment in advance
U
پیش پرداخت
prompt payment
U
پرداخت فوری
punctual payment
U
پرداخت در سر وعده
payment by instalments
U
پرداخت به اقساط
payer
U
پرداخت کننده
payable on demand
U
پرداخت عندالمطالبه
reimbursable
U
قابل پرداخت
remittable
U
قابل پرداخت
pay off
U
پرداخت کردن
part payment
U
پرداخت اقساطی
overpayment
U
پرداخت اضافی
payment in due cource
U
پرداخت به موقع
payment in full
U
پرداخت تمام
progress payments
U
پرداخت تدریجی
prepayment
U
پیش پرداخت
pre payment
U
پیش پرداخت
pre paid
U
پیش پرداخت
planishing tool
U
ابزار پرداخت
planish
U
پرداخت کردن
period of grace
U
مهلت پرداخت
payor
U
پرداخت کننده
payment terms
U
شرایط پرداخت
payment stopped
U
توقف پرداخت
payment in kind
U
پرداخت جنسی
payment in kind
U
پرداخت غیرنقدی
payment in full
U
پرداخت کامل
on account payment
U
پیش پرداخت
non payment
U
عدم پرداخت
remittal
U
گذشت پرداخت
never-never
U
پرداخت قسطی
payable at sight
U
پرداخت دیداری
finisher
U
پرداخت کننده
final payment
U
پرداخت نهایی
earnest money
U
پیش پرداخت
unpolished
U
پرداخت نشده
imprest
U
پیش پرداخت
indemnification
U
پرداخت غرامت
monthly payment
U
پرداخت ماهانه
money back
U
تضمین پرداخت
settlement terms
U
شرایط پرداخت
smoothing plane
U
رنده پرداخت
spot cash
U
پرداخت نقدی
lump sum payment
U
پرداخت یکجا
terms of payment
U
شرایط پرداخت
lump sum payment
U
پرداخت نقدی
the d. of a debt
U
پرداخت بدهی
to finish off
U
پرداخت کردن
interim financing
U
پرداخت موقت
payment by installments
U
پرداخت قسطی
installment payment
U
پرداخت قسطی
scoured
U
پرداخت کردن
disbursed
U
پرداخت کردن
payable
U
قابل پرداخت
disbursed
U
پرداخت خرج
disburse
U
پرداخت کردن
satin
U
جلا پرداخت
disburse
U
پرداخت خرج
non-payment
U
عدم پرداخت
repayment
U
پرداخت مجدد
repayments
U
پرداخت مجدد
paymasters
U
مامور پرداخت
down payments
U
پیش پرداخت
burnishes
U
پرداخت کردن
burnish
U
پرداخت کردن
disbursing
U
پرداخت کردن
money order
U
دستور پرداخت
disbursing
U
پرداخت خرج
disburses
U
پرداخت کردن
money orders
U
دستور پرداخت
disburses
U
پرداخت خرج
paymaster
U
مامور پرداخت
liquidation
U
پرداخت بدهی
cash dispenser
U
پرداخت مینماید
settlements
U
تصفیه پرداخت
buffer
U
پرداخت کردن
bonus
U
پرداخت اضافی
bonuses
U
پرداخت اضافی
reimbursement
U
باز پرداخت
instalments
U
پرداخت قسطی
instalment
U
پرداخت قسطی
installments
U
پرداخت قسطی
reimbursement
U
پرداخت جبرانی
reimbursements
U
باز پرداخت
reimbursements
U
پرداخت جبرانی
furbish
U
پرداخت کردن
furbished
U
پرداخت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com