English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
patinated U جرم گرفته کبره گرفته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
patinous U کبره گرفته
Other Matches
effluvium U پخش بخارج هوای گرفته و خفه استشمام هوای خفه و گرفته
folded in mist U مه گرفته
dulls U گرفته
thickest U گرفته
thick U گرفته
brumous U مه گرفته
sombrous U گرفته
low-spirited U گرفته
hoarsest U گرفته
air less U گرفته
hoarse U گرفته
dulling U گرفته
accustomed خو گرفته
dullest U گرفته
fustier U بو گرفته
fusty U بو گرفته
chock full U گرفته
choky U گرفته
comate U مه گرفته
low spirited U گرفته
dull U گرفته
dulled U گرفته
duller U گرفته
darksome U گرفته
pokey U گرفته
rancid U بو گرفته
thicker U گرفته
heartsore U دل گرفته
uptight U گرفته
addicted U خو گرفته
clouded U گرفته
mistful U مه گرفته
gruff U گرفته
muggy U گرفته
muzzy U گرفته
bunged up U قی گرفته
hoarser U گرفته
adopted U گرفته
fogbound U مه گرفته
fustiest U بو گرفته
airless U گرفته یا دم کرده
dulled U کندشدن گرفته
dull U کندشدن گرفته
duller U کندشدن گرفته
pokier U گرفته دلگیر
leaded U سرب گرفته
derivatives U گرفته شده
derivative U گرفته شده
divorcees U زن طلاق گرفته
divorcee U زن طلاق گرفته
poky U گرفته دلگیر
pokiest U گرفته دلگیر
blear eyes U چشمان قی گرفته
caught U گرفته شده
verminous U شپش گرفته
aeruginous U زنگ گرفته
Are you kidding ? Are you being funny? U شوخیت گرفته ؟
to d. itself U گرفته شدن
blear U گرفته وتاریک
fondest U انس گرفته
fonder U انس گرفته
fond U انس گرفته
began U دست گرفته
rheumatic U رماتیسم گرفته
dulls U کندشدن گرفته
rainy U تر رگبار گرفته
dulling U کندشدن گرفته
hoarsely U بطور گرفته
triste U گرفته محزون
tristful U گرفته محزون
dullest U کندشدن گرفته
smoky U دود گرفته
in mourning U چرک گرفته
on the panel U جزوصورت گرفته
mity U کزم گرفته
medalled U مدال گرفته
measly U کرم گرفته
maggoty U کرم گرفته
solemn U گرفته موقرانه
mistful U میغ گرفته
patinated U زنگار گرفته
i have a secure grasp of it U انرا گرفته ام
wont U خو گرفته عادت
cerated U موم گرفته
filmier U غبار گرفته
filmiest U غبار گرفته
reposing upon U قرار گرفته بر
filmy U غبار گرفته
drippy U هوای گرفته
addicts U : خو گرفته معتاد
addict خو گرفته معتاد
eerie U ترساننده گرفته
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
nidicolous U در اشیانه قرار گرفته
low-key U دارای صدای گرفته
assumed U بخود گرفته عاریتی
low key U دارای صدای گرفته
to be tuned in to a channel U کانالی را گرفته باشند
AC U گرفته شده است
malty U خو گرفته به ابجو خوری
mucid U بوزک زده بو گرفته
skim U شیر خامه گرفته
lour U هوای گرفته وابریwerewolf
mossy U خزه گرفته باتلاقی
my time is occupied U وقتم گرفته است
skims U شیر خامه گرفته
skimmed milk U شیرخامه گرفته ورقیق
lowers U هوای گرفته وابری
lowering U هوای گرفته وابری
lowered U هوای گرفته وابری
lower U هوای گرفته وابری
She was depressed. U دلش گرفته بود
lour U گرفته شدن عبوس
He was choking . U گلویش گرفته بود
patinous U زنگارگرفته جرم گرفته
foul house U چشمی گرفته لنگر
cut nails U ناخنهای گرفته یا چیده
underlying U در زیر قرار گرفته
skimmed U شیر خامه گرفته
putrid flesh U گوشت گندیده یا بو گرفته
funky U بوی ناه گرفته
included U دور گرفته شده
game U شکار گرفته شده
skim milk U شیرخامه گرفته ورقیق
in contemplation U درنظر گرفته شده
sultrily U بطور دم گرفته یا گرم
i had been caught U گرفته شده بودم
My left leg is in plaster . U پای چپ؟ را گچ گرفته اند
followed by <adj.> U دنباله گرفته شده با
she had him in her pocket U خوب جلوش را گرفته بود
captured material U وسایل گرفته شده از دشمن
pokerface U قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
capsulate U درمحفظه یاحفره قرار گرفته
bloods hot eyes U چشمان قرمز و خون گرفته
integrated intensity U شدت انتگرال گرفته شده
parrot learned U طوطی وار یاد گرفته
semidiurnal U در نصف روز انجام گرفته
he drives a roaring trade U کارش خوب گرفته است
subereous U از چوب پنبه گرفته شده
applique U مورد استفاده قرار گرفته
weanling U کودک تازه از شیر گرفته
jugate U روی هم قرار گرفته جفت
hard bitten U سخت گاز گرفته شده
we are beset with dangers U خطرها ما را فرا گرفته اند
woofer U دارای صدای کوتاه و گرفته
blighted U زنگ زده شپشه گرفته
borrowed money U پول قرض گرفته شده
oppressed U تحت ستم قرار گرفته
tried U در محک ازمایش قرار گرفته
throatier U دارای صدای گرفته وخشن
throatiest U دارای صدای گرفته وخشن
throaty U دارای صدای گرفته وخشن
blinks U نادیده گرفته نگاه مختصر
blinked U نادیده گرفته نگاه مختصر
blink U نادیده گرفته نگاه مختصر
designed U در نظر گرفته شده مخصوص
prussic acid U اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
bloodshot U سرخ وورم کرده خون گرفته
claque U پول گرفته اند دست بزنند
arrowroot U نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
bleary U دارای چشمان قی گرفته وخواب الود
zero hour <idiom> U لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
The rumour is gaining ground that … U این شایعه قوت گرفته است که ...
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
it follows necessarily that U ناچار این نتیجه گرفته میشود
The car is on fire. U اتومبیل آتش گرفته (دارد می سوزد )
leachate U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
bluest U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
leach [liquid formed by leaching] U مایعی که از صافی گرفته شده [شیمی]
Everybody stands in awe of him. U ازهمه زهر چشم گرفته است
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
loan word U واژهای که از زبان دیگری گرفته باشد
blue U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
bluer U مستعد افسردگی دارای خلق گرفته
Silence prevailed every where. U سکوت همه جا را فرا گرفته بود
endorsee U کسی که به نام اوفهر نویسی صورت گرفته
foul hooked U ماهی گرفته شده با قلاب ازبیرون دهان
give a catch U زدن ضربهای که ممکن است بل گرفته شود
inland duty U حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
his leg rested on a stone U پایش روی سنگی قرار گرفته بود
I was bitten by a dog. U من توسط [بوسیله] سگی گاز گرفته شدم.
ordinee U کسیکه تازه درجه شماسی گرفته است
A further increase is considered unlikely [regarded as unlikely] . U افزایش بیشتری بعید در نظر گرفته می شود.
intake U مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
intakes U مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
cudbear U ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
enclaves U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
speed trap U مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
enclave U ناحیهای که کشور بیگانه دورانرا گرفته باشد
speed traps U مسیر اندازه گرفته شده باوسیله الکتریکی
Is this seat taken? U آیا این صندلی گرفته شده است؟
anti propeller end U انتهای موتور که دور از ملخ قرار گرفته
cathectic U تحت اثر قوه شهوانی قرار گرفته
area U اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
the boxes were nested U جعبه ها یکی در توی دیگری قرار گرفته بودند
ipsilateral U قرار گرفته و یا فاهرشده روی همان سمت بدن
buckets U فضایی در حافظه که داده میتواند نادیده گرفته شود
formats U متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
format U متن یا دادهای که به یک قالب خاص چاپ گرفته شود
areas U اندازه گیری فضای گرفته شده برای کاری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com