English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
offence against public order U جرائم بر علیه نظم عمومی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
offences against public dencency U جرائم بر علیه عفت عمومی
offences against public morals U جرائم بر علیه اخلاق عمومی
Other Matches
non fatal offences against the person U جرائم بر علیه ابدان
offences against persons U جرائم بر علیه اشخاص
offences against property U جرائم بر علیه اموال
in personam U علیه شخص خاصی علیه انسان
crimes U جرائم
offences U جرائم
motoring offences U جرائم رانندگی
fatal offences U جرائم مهلک
acquisitive crimes U جرائم اکتسابی
plurality of crimes U تعدد جرائم
political offences U جرائم سیاسی
street offences U جرائم خیابانی
sexual offences U جرائم جنسی
non fatal offences U جرائم غیر مهلک
road traffic offences U جرائم راهنمایی و رانندگی
general quarters U اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware U ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
national crime information center U شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
general orders U دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose U کارهای عمومی مصارف عمومی
consolidated dining facility U تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
conning U بر علیه
v U علیه
pros and cons U له و علیه
versus U علیه
cons U بر علیه
pro and con U له و علیه
con U بر علیه
conned U بر علیه
against U علیه
beneficiary U موقوف علیه
divtsor U مقسوم علیه
pro and con U دلائل له و علیه
presentee U معروض علیه
drawee U محال علیه
person placed under guardianship U مولی علیه
beneficiaries U موقوف علیه
victim of an offence U مجنی علیه
recognizor U محکوم علیه
beneficiary of an endowment U موقوف علیه
third person of a transfer U محال علیه
assignee U محال علیه
divisor U مقسوم علیه
appellee U مستانف علیه
anti U مخالف علیه
peace be upon him U علیه السلام
party against whom a protest is made U معترض علیه
defendants U مدعی علیه
object of protest U معترض علیه
defendant U مدعی علیه
losing party U محکوم علیه
out of court U محکوم علیه
respondent U مدعی علیه
respondent U مستانف علیه
judgement debtor U محکوم علیه
lady ship U سرکار علیه
pupils U مولی علیه
pupil U مولی علیه
respondents U مستانف علیه
respondents U مدعی علیه
denominators U مقسوم علیه
wards U مولی علیه
ward U مولی علیه
denominator U مقسوم علیه
cross action U علیه وی اقامه کند
self defeating U علیه منظور خود
biological defense U پدافند بر علیه تک میکربی
self-defeating U علیه منظور خود
action in personam U دعوی بر علیه شخص
lese majesty U خیانت علیه حکومت
divisor U مقسوم علیه [ریاضی]
public mischief U جرم علیه جامعه
common d. U مقسوم علیه مشترک
lese majeste U خیانت علیه حکومت
demurring U در CL حالتی است که مدعی علیه
common factor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
demur U در CL حالتی است که مدعی علیه
demurs U در CL حالتی است که مدعی علیه
action in rem U دعوی بر علیه عین مال
common divisor U مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U امن نگهداشتن [علیه] [در برابر]
proceed against someone علیه کسی دادخواهی کردن
demurred U در CL حالتی است که مدعی علیه
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
respondent U پژوهش خواه مستانف علیه
respondents U پژوهش خواه مستانف علیه
To take field against somebody . U بر علیه کسی وارد شدن
counter fire U اتش ضد اتشباربر علیه دشمن
to proceed against a person U اقدام بر علیه کسی زدن
summary judgment U حکمی که علیه ضامن صادر میشود
bring an action against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
chemical defense U پدافند بر علیه مواد شیمیایی سمی
bring a suit against a person U اقامه دعوی علیه کسی کردن
lay an information against someone U بر علیه کسی اعلام جرم کردن
libelee U مدعی علیه شخص مورد افترا
declaim U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaiming U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
declaims U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
libellee U مدعی علیه شخص مورد افترا
declaimed U با حرارت علیه کسی صحبت کردن
indicting U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicted U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indict U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
lodge a complaint against someone U علیه کسی اقامه دعوی کردن
indicts U علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
highest common factor [HCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
whispering campaign U انتشار مرتب شایعات علیه رجال و کاندیداها
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
impregnated U پارچه تلقیح شده بر علیه اثر موادشیمیایی
greatest common divisor U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
bench warrant U حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
greatest common factor [GCF] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
nemo agit in seipsum U هیچ کس نمیتواند علیه خوداقامه دعوی کند
lese majeste U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
lese majesty U خیانت یاتوط ئه علیه مقام سلطنت یاحکومت
greatest common divisor [gcd] U بزرگ ترین مقسوم علیه مشترک [ریاضی]
antigen U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigens U مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
plene administravit U دفاع امین یا مدیر ترکه درمقابل دعاوی مطروحه علیه متوفی
common carrier U موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
remainder U عدد معادل مقسوم منهای حاصل ضرب خارج قسمت ومقسوم علیه
verba chartarum fortius accipiuntur U proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
receiver U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
receivers U ماموری که ازطرف دادگاه اموال محکوم علیه را جهت اجرای حکم ضبط و اداره میکند
puritans U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
puritan U فرقهای از پروتستانهای انگلستان که زمان الیزابت علیه سنن مذهبی قیام نمودندوطرفدار سادگی در نیایش بودند
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
cold war U عموما" به مبارزات تبلیغاتی بلوکهای شرق و غرب علیه یکدیگربخصوص بعد از جنگ جهانی دوم اطلاق میشود
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
antiair warfare U جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
presentment U ارائه برات از دارنده ان به محال علیه جهت قبولی نویسی یا محیل جهت پرداخت
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
cross action U در CL حالتی است که یک طرف عین دعوایی را که طرف متقابل درموضوع واحد علیه او مطرح کرده
outlining U خط عمومی
popular U عمومی
outline U خط عمومی
generic U عمومی
general porpose U عمومی
outlines U خط عمومی
wide U عمومی
widest U عمومی
public U عمومی
hackneyed U عمومی
outlined U خط عمومی
ecumenic U عمومی
oecumenical U عمومی
rife U عمومی
wider U عمومی
common user U عمومی
commoners U عمومی
commonest U :عمومی
commonest U عمومی
general U عمومی
the public voice U عمومی
overt U عمومی
generals U عمومی
commoners U :عمومی
common U :عمومی
common U عمومی
universal U عمومی
covenant real U شرطی در یک سند که وراث مشروط علیه را در مقابل مشروطه یا خریدار متعهدمیکند شرط قابل تسری به وراث
defense U دفاع مدعی علیه در مقابل ادعای مدعی
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
coalitions U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
coalition U مثلا" جنگ علیه دشمن اطلاق میشود دراین مقام می توان چنانچه معمول است این کلمه را به "اتفاق " یا " اتحاد " تبدیل کرد
fourth estate U مطبوعات عمومی
records depository U بایگانی عمومی
general ability U توانایی عمومی
general allotment U اختصاصات عمومی
g/a U خسارت عمومی
general act U سند عمومی
general amnesty U عفو عمومی
reason of state U مصالح عمومی
general grant U کمک عمومی
general factor U عامل عمومی
general equilibrium U تعادل عمومی
general depot U امادگاه عمومی
general damage U خسارت عمومی
general concepts U تدبیر عمومی
general cargo U بار عمومی
general assembly U مجمع عمومی
public warehouse U انبار عمومی
general education U اموزش عمومی
quasi public U نیمه عمومی
public utilities U تسهیلات عمومی
general intelligence U هوش عمومی
folkway U احساسات عمومی
prosecture U وکیل عمومی
counsel for the crown U وکیل عمومی
public borrowing U استقراض عمومی
general psychology U روانشناسی عمومی
consolidated annuities U دیون عمومی
comulative action U اثر عمومی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com