English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 60 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
solid partition U جداگر یکپارچه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
link lift vehicle U حمل و نقل بار و پرسنل به صورت یکپارچه حمل یکپارچه
separator U جداگر
partitions U جداگر تیغهای
partition U جداگر تیغهای
load bearing partition U جداگر باربر
frame partition U جداگر سازه دار
seamless U یکپارچه
solid U یکپارچه
solids U یکپارچه
molar U یکپارچه
forged bit U یکپارچه
monolithic U یکپارچه
gross U یکپارچه
grosser U یکپارچه
grossed U یکپارچه
globally U یکپارچه
grosses U یکپارچه
grossest U یکپارچه
grossing U یکپارچه
monolith U یکپارچه
global U یکپارچه
integrated U یکپارچه
monoliths U یکپارچه
accrete U دوقلو یکپارچه
masts U دکل یکپارچه
unified U یکپارچه شده
entire U درست یکپارچه
global learning U یادگیری یکپارچه
integrating U یکپارچه کردن
integrates U یکپارچه کردن
integrate U یکپارچه کردن
integral construction U ساختمان یکپارچه
mast U دکل یکپارچه
polemast U دکل یکپارچه
monolithic integrated circuit U مدار مجتمع یکپارچه
union suit U پیراهن و شلوار یکپارچه
solidifies U یکپارچه کردن یا شدن
unified U یکپارچه فرماندهی متحد
solidified U یکپارچه کردن یا شدن
solidify U یکپارچه کردن یا شدن
solidifying U یکپارچه کردن یا شدن
freight container U اطاقک حمل بار یکپارچه
walls U مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
link route segments U راههای مورد استفاده برای حمل بار یکپارچه
wall U مانع یکپارچه در پرش اسب مرکب از جعبههای روی هم
production missile U موشک یکپارچه یا کامل که ازکارخانه به همان صورت تحویل میشود
fragmentation U امکان نرم افزاری که عمل یکپارچه سازی دیسک سخت را انجام میدهد
blisk U هر مرحله از روتورتوربینهای خطی که در ان دیسک و تیغه ها بصورت یکپارچه ساخته شده اند
defragmentation U ابزار نرم افزاری که عمل یکپارچه کردن روی دیسک سخت را انجام میدهد
pooler U وسیلهای برای یکپارچه کردن و یا تبدیل داده کلیدی ورودی به صورتی که قابل قبول کامپیوتر اصلی باشد
consolidation U درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
sysgen U فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
assembled U یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assembled U یکپارچه کردن جفت کردن
assembles U یکپارچه کردن مونتاژ کردن
assemble U یکپارچه کردن مونتاژ کردن
integrated staff U ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
assemble U یکپارچه کردن جفت کردن
assembles U یکپارچه کردن جفت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com