English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 84 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wave front U جبهه موج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
front U منادی جبهه جنگ
front U جبهه
front U جبهه هوا
fronting U منادی جبهه جنگ
fronting U جبهه
fronting U جبهه هوا
face U جبهه
faces U جبهه
line U جبهه جنگ
lines U جبهه جنگ
split U از جبهه دورافتادن
flank U جبهه
flanked U جبهه
flanking U جبهه
cold front U جبهه هوای سرد
cold fronts U جبهه هوای سرد
guerillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrilla U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas U جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
facade U جبهه
facades U جبهه
fanades U جبهه
linesman U سربازخط جبهه خط بان
linesmen U سربازخط جبهه خط بان
warm front U جبهه هوای گرم
warm fronts U جبهه هوای گرم
frontage U عرض جبهه
frontage U ملوان جبهه جبهه
frontages U عرض جبهه
frontages U ملوان جبهه جبهه
pocket U پیش رفتگی خط جبهه
pockets U پیش رفتگی خط جبهه
penetration U نفوذ در جبهه
penetration U نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
deploy U جبهه
deploying U جبهه
deploys U جبهه
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
lateral U افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
liner U سرباز خط جبهه
liners U سرباز خط جبهه
battle line U خط جبهه ناوها
d , top concept U تدابیر مخصوص رساندن اماداز کارخانه یا سکو تا خط جبهه
d , top concept U تدابیر لازم برای رساندن سطح اماد سکو به سطح لازم در جبهه
extended defense U پدافند در جبهه عریض به طور منطقهای
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
front lines U خط مقدم جبهه
front lines U خطوط جلو جبهه
front view U جبهه
frontogenesis U ایجاد جبهه واحد
frontolysis U زدودن یا معدوم ساختن جبهه هوایی
huygen's principle U قانون عمومی مربوط به همه حرکتهای موجی : هر نقطه دلخواه در جبهه فاز یا جبهه موج میتواند خود منبع ثانویهای برای انتشار موجهای کروی باشد
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
lateral control U کنترل در عرض جبهه
limited objective U هدف نزدیک به جبهه دشمن
line replacement U تعویض خط جبهه
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
mach stem U جبهه موج حاصل از تلاقی موج برخوردی و منعکس
military testament U وصیتنامه فرد نظامی در جبهه جنگ که مشمول قواعد وصیتنامههای عادی نمیباشد و بدون رعایت تشریفات قانونی معتبراست
orthograph U تصویر جبهه ساختمان با خط ها و گوشههای راست
out of line U خارج از خط جبهه
popular front U جبهه ملی
popular front U جبهه خلق ملی
pressure front U جبهه موج ضربتی ترکش گلوله اتمی میدان موج ضربتی
prevent defence U جبهه دفاعی با استفاده از نفراضافی
rear echelon U قسمت عقب جبهه عقب جبهه
rimrock U صخره پیش امده فلات بشکل جبهه عمودی
shock front U جبهه یا خط جبهه موج انفجار گلوله اتمی
sinciput U جبهه
split end U گیرنده توپ در انتهای خط جبهه
split t U نوعی طرح تهاجمی شبیه به جبهه تی
stationary front U جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
strong side U سمتی از زمین که در لحظه معین توپ انجاست سمت جبهه تهاجمی
strongside U مربوط به جبهه قوی زمین
superficies U نما جبهه
tympan U جبهه کلیسا
tympanon U جبهه کلیسا
tympanum U جبهه کلیسا
vaward U جبهه
warmfront U جبهه گرم
water front U جبهه رطوبتی
wave front U جبهه امواج رادیویی
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com