English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cellar U جای شراب انداختن
cellars U جای شراب انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
winy U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winey U شراب مانند دارای خصوصیات شراب دارای مزه شراب
winery U کارخانه شراب سازی موسسه شراب کشی
vinosity U حالت و خصوصیات شراب معتادبه شراب
wineglass U لیوان شراب پیمانه شراب
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
wines U شراب
bacchus U شراب
viniferous U شراب زا
wine U شراب
the juice of the grape U شراب
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
grcen wine U شراب نارس
viniferous U دارای شراب
rhenish wine U شراب اسمانی
it is a racy wine U شراب رادارد
guzzler U شراب خور
decant U ریختن شراب
riesling U شراب سفید
decanted U ریختن شراب
decanting U ریختن شراب
ustulation U سوزاندن شراب
grcen wine U شراب تازه
oenomel U شراب عسلی
grail U جام شراب
oenologist U شراب شناس
cochineal U قرمز شراب کش
pottle U رطل شراب
vermt U شراب افسنطین
viniculture U شراب سازی
binge U شراب خواری
decants U ریختن شراب
wine U شراب نوشیدن
wineglass U جام شراب
fortified wine U شراب قوی
cider U شراب سیب
wino U معتاد به شراب
vinal U بشکل شراب
viticulturist U شراب ساز
filtrate U شراب ناب
winegrower U شراب ساز
enology U شراب شناسی
fortified wines U شراب قوی
winebibber U شراب خور
wineskin U مشک شراب
vinous flavour U طعم شراب
wine maker U شراب ریز
binges U شراب خواری
wine cellar U شراب دخمه
wine cellar U انبار شراب
wines U شراب نوشیدن
argol U دردشراب .ته نشین شراب
clarets U نوعی شراب قرمز
malmsey U شراب شیرین قبرس
goblet U گیلاس شراب تکه
jeroboam U جام شراب بزرگ
goblets U گیلاس شراب تکه
wineglasful U گیلاس شراب خوری
claret U نوعی شراب قرمز
winepress U خمره شراب سازی
vermouths U شراب شیرین افسنطین
straw wine U شراب شیرین کشمش
vermouth U شراب شیرین افسنطین
loading U امیختن موادخارجی به شراب
vinifacteur U اسباب شراب سازی
fortified wines U شراب تقویت شده
viniculture U پرورش انگور شراب
fortified wine U شراب تقویت شده
gill U پیمانهای برای شراب
vinic U مربوط به شراب یا الکل
vintnery U عمده فروشی شراب
maderia U شراب محصول مادریا
wineshop U مغازه شراب فروشی
scuppernong U شراب انگور مشک
chalice U گیلاس شراب [در مراسم]
vintner U عمده فروش شراب
frutex U شراب شربت الکلی
gladstone U نوعی شراب ارزان
chianti U نوعی شراب قرمز
chablis U نوعی شراب سفید
goblet U گیلاس شراب [در مراسم]
enology U مبحث شراب شناسی
vintners U عمده فروش شراب
bacchus U رب النوع شراب و باده
fiasco U ناکامی بطری شراب
fiascos U ناکامی بطری شراب
sack U شراب سفید پرالکل وتلخ
sacked U شراب سفید پرالکل وتلخ
sacks U شراب سفید پرالکل وتلخ
to lay down wine U شراب را انبار کردن یا جادادن
buretto U تنگ مخصوص شراب مقدس
port U شراب شیرین بارگیری کردن
sherris U شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
libation U نوشابه پاشی نوشیدن شراب
buret U تنگ مخصوص شراب مقدس
libation U تقدیم شراب به حضور خدایان
vinometer U الت سنجش الکل شراب
sherry U شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
libations U تقدیم شراب به حضور خدایان
libations U نوشابه پاشی نوشیدن شراب
amontillado U نوعی شراب تلخ و سفیداسپانیایی
altar of credence U [جایگاه نان و شراب مقدس]
sherries U شراب شیرین یا تلخ اسپانیولی
gourmet U خبره خوراک شراب شناس
gourmets U خبره خوراک شراب شناس
crust of wine U جرم شراب در روی شیشه
tents U اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
punched U مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
punches U مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
tent U اموختن نوعی شراب شیرین اسپانیولی
birl U شراب نوشیدن وجام را بدیگری دادن
tartarous U دردی شکل مشتق از درده شراب
dionysus U >دیونسیوس <خدای شراب و میگساری وزراعت
punch U مشروب مرکب از شراب ومشروبات دیگر
wine taster U جام شراب مخصوص نمونه گیری
wine cooler U هرنوع وسیله یا مخزن سردکننده شراب
nectar U شراب لذیذ خدایان یونان شهد
rhenish U شراب المانی rhein وابسته به رودخانه
lord's table U میز مخصوص شراب ونان وعشای ربانی
daiquiri U مشروب مخلوط از شراب واب پرتقال و شکر
wine taster U کسیکه شراب را بوسیله چشیدن ازمایش میکند
taster U کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
vinous eloquence U فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
tasters U کارشناس چشیدن مزه شراب وچای وغیره
bacchic ornament U [وابسته به باکوس خدای میگساری و شراب در روم]
canary U رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
canaries U رنگ زرد روشن شراب محصول جزایر کاناری
When drink enters, wisdom departs. <proverb> U آنگه که شراب از در درآمد ,هوش و عقل و اختیار از کف برفت .
tokay U انگور سفید یا ارغوانی بیضی شراب شیرین مجارستان
viticulture U صنعت شرابسازی زراعت انگور برای تهبیه شراب
The milk [the wine] has already turned [gone off] . U شیر [شراب] پیش از این بریده شده است.
let down U پایین انداختن انداختن
wine palm U هرنوع نخلی که ازمیوه ان برای شراب کشی استفاده میشود
Charbughra U چایی دارویست که با زنجفیل و هل درست شده و در آن شکر، شراب، تریاک و حشیش نیز به کار میرود.
to transubstantiate U تغییر دادن ماده [نان و شراب مربوط به عشاربانی] به بدن و خون عیسی مسیح [دین]
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
wine does not a with me U شراب بمن نمیسازد باده بمن سازگار نیست
wine seller U میفروش باده فروش شراب فروش خمار
fell U انداختن
slings U انداختن
retroject U پس انداختن
spilled or spilt U انداختن
launches U به اب انداختن
thrust U انداختن
hurls U انداختن
thrusting U انداختن
throwing U انداختن
hurl U انداختن
thrusts U انداختن
hurled U انداختن
to lay by the heels U بر انداختن
slinging U انداختن
flinging U انداختن
to put back U پس انداختن
hews U انداختن
hewing U انداختن
hewed U انداختن
launched U به اب انداختن
floriate U گل انداختن در
relegates U انداختن
relegating U انداختن
launch U به اب انداختن
run home U جا انداختن
fling U انداختن
sling U انداختن
string U زه انداختن به
souse U انداختن
throws U انداختن
to pick off U تک تک انداختن
throw U انداختن
emplace U جا انداختن
to play a searchlight U انداختن
relegate U انداختن
deracination U بر انداختن
hew U انداختن
relegated U انداختن
lay away U انداختن
leave out U انداختن
lines U خط انداختن در
line U خط انداختن در
brush finish U خط انداختن
omitted U انداختن
to leave out U انداختن
omitting U انداختن
to hew down U انداختن
let fall U انداختن
rut U خط انداختن
ruts U خط انداختن
prostrate U از پا انداختن
omits U انداختن
lash vt U انداختن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com