English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 68 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
felon U جانی جنایت کار
felons U جانی جنایت کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
murderers U جانی
bane U جانی
criminals U جانی
malefactors U جانی
criminal U جانی
felons U جانی
convict U جانی
convicted U جانی
convicting U جانی
malefactor U جانی
thugs U جانی
inanition U بی جانی
highbinder U جانی
bloodguilty U جانی
assassinator U جانی
murderer U جانی
felon U جانی
thug U جانی
convicts U جانی
criminals U جنایتکار جانی
criminal U جنایتکار جانی
yegg U جانی ولگرد
assassin U جانی تروریست
assassins U جانی تروریست
felonies U جنایت
felonious U جنایت
crime U جنایت
felony U جنایت
villainy U جنایت
criminals U جانی جنایتکار جنایی
criminate U جانی قلمداد کردن
gallows bird U جانی واجب الاعدام
criminal U جانی جنایتکار جنایی
fetiche U چیزبی جانی که مانندبت بپرستند
fetich U چیزبی جانی که مانند بت بپرستند
crimination U اتهام جنایت
cut-throat U جنایت کارانه
felonies U جنایت بدکاری
desperado U جنایت کار
felonious U جنایت امیز
murderous U جنایت امیز
malefactors U جنایت کار
malefactor U جنایت کار
malefactor U جنایت امیز
criminally U جنایت کارانه
felony U جنایت بدکاری
malefactors U جنایت امیز
blue bell U گزارش جنایت
yeggman U جانی ولگرد دزد صندوق شکن
gory U جنایت امیز خونخوار
red handed U حین وقوع جنایت
red handed U هنگام ارتکاب جنایت
red handed U درحین ارتکاب جنایت
capital crime U جنایت بزرگ یامهم
punishment of a crime not yet committed U قصاص قبل از جنایت
act based on pejudgement U قصاص قبل از جنایت
delinquents U مرتکب جنایت یاجنحه
delinquent U مرتکب جنایت یاجنحه
Hunger begets crime. U گرسنگی سبب جرم و جنایت میشود.
The crime lies heavily on his conscience. U جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
red-handed U دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
bloodguilty U مرتکب خونریزی مقصریامسئول ادم کشی جنایت کار
There was too muh greed in the past, and now the chickens are coming hoe to roost with crime and corruption soaring. U در گذشته طمع ورزی زیاد بود و حالا با افزایش جنایت و فساد باید تاوان پس دهیم.
compounding a felony U سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
attainder U سلب و نفی کلیه حقوق مدنی شخص در موقعی که به علت ارتکاب خیانت یا جنایت به مرگ محکوم میشود محرومیت کامل از حقوق اجتماعی و مدنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com