English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mollusc U جانور نرم تن حلزون
molluscs U جانور نرم تن حلزون
mollusk U جانور نرم تن حلزون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
shell U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shelling U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
shells U صدف حلزون کاسه یا لاک محافظ جانور
Other Matches
epizoic U زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology U قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
snails U حلزون
slugged U حلزون
slugs U حلزون
holothurian U حلزون دریایی
snailery U پرورشگاه حلزون
snaillike U حلزون وار
cochlea U حلزون گوش
labyrinth U حلزون گوش
labyrinths U حلزون گوش
snail حلزون با پوسته
scallops U حلزون گرفتن
auditory labyrinth U حلزون شنوایی
scallop U حلزون گرفتن
labium U لبه صدف حلزون
cockleshell U صدف حلزون دوکپهای
shellfish U حلزون صدف دار
slug حلزون بدون پوسته
cockleshells U صدف حلزون دوکپهای
spat U بچه حلزون مرافعه
soft shell U حلزون دارای صدف نرم
helicoid U بشکل پوسته حلزون مارپیچ
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
spat U : حلزون خوراکی خیلی کوچک
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
hard clam U حلزون دارای کفههای صدفی سخت
ray U ماهی چهارگوش عمق زی که از حلزون تغذیه میکند
littleneck clam U نوزاد حلزون خوراکی که معمولا خام خورده میشود
clams U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
clam U حلزون دوکپهای یا صدف خوراکی از جنس pecten گوشت صدف
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
animal U جانور
animalize U جانور
beasts U جانور
beast U جانور
it pron U ان جانور
nightwalker U جانور شب پر
it U ان جانور
apod U جانور بی پا
animals U جانور
ruffianly U جانور خو
creatures U جانور
he U جانور نر
structure of an animal U جانور
creature U جانور
johnny U جانور نر
malacostracan U جانور
animalist U نقاش جانور
animalculum U جانور ریزه
beastliness U جانور خویی
zootheism U جانور پرستی
zootomy U جانور شکافی
brutalization U جانور خویی
craw U معده جانور
zoophilous U علاقمند به جانور
mammifer U جانور پستاندار
polystomatous U جانور بسیار
mammiferous U جانور پستاندار
pollard U جانور بی شاخ
poikilothermism U خونسردی جانور
milker U جانور شیرده
monocule U جانور یک چشم
nekton U جانور شناور
poikilotherm U جانور خونسرد
plantigrade U جانور دوپا
perissodactyl U جانور فرد سم
polystome U جانور بسیار
pudge U جانور چاق
ungulate U جانور سم دار
zoophilic U علاقمند به جانور
zoophagous U جانور خوار
edentate U جانور بی دندان
polypod U جانور بسیارپا
tardigrade U جانور کندرو
stinkard U جانور بدبو
shell fish U جانور صدف
scrag U جانور نحیف
saxicolous U جانور سنگ زی
saxicoline U جانور سنگ زی
saprozoon U جانور پوده زی
pelagian U جانور دریایی
amebae U جانور تک سلولی
game U جانور شکاری
scavenger U جانور لاشخور
rodent U جانور جونده
scavengers U جانور لاشخور
zoomorphic <adj.> U جانور گونه
on heat [British E] <adj.> U حشری [جانور زن]
in heat [American E] <adj.> U حشری [جانور زن]
hybrid U جانور دورگه
straying U جانور بی صاحب
stray U جانور بی صاحب
amebas U جانور تک سلولی
amoeba U جانور تک سلولی
amoebae U جانور تک سلولی
amoebas U جانور تک سلولی
rodents U جانور جونده
brutalities U جانور خویی
brutality U جانور خویی
strayed U جانور ولگرد
strays U جانور بی صاحب
brutal U جانور خوی
brute U جانور حیوان
brutes U جانور حیوان
zoologist U جانور شناس
zoology U جانور شناسی
proud <adj.> U جانور حشری
fauna U جانور نامه
rat catcher U موش گیر [جانور]
pleophagous U چند جانور خوار
phytozoon U جانور گیاه نما
phyllopod U جانور برگ پای
ratter U موش گیر [جانور]
rutting <adj.> U حشری [جانور مرد]
zoomorphic U شبیه جانور جانورسان
quadruped U چهارپا [جانور شناسی]
zoography U جانور شناسی تطبیقی
in rut <adj.> U حشری [جانور شناسی]
tropicopolitan U گیاه یا جانور گرمسیری
ratcatcher U موش گیر [جانور]
viviparous U جانور زنده زا ولود
zoophyte U جانور گیاه سان
shedder U جانور پوست انداز
white face U جانور پیشانی سفید
dentition U وضع تعداددندانهای جانور
lair U محل استراحت جانور
sac U عضوکیسه مانند جانور
bestialize U جانور خوی نمودن
beast of ravin U جانور درنده یاشکاری
female U زنانه جانور ماده
hilding U جانور یا اسب بی ارزش
holozoic U جانور خوراک گیر
heats U طلب شدن جانور
tentacle U موی حساس جانور
arthropod U جانور مفصل دار
animalculum U جانور ذره بینی
lairs U محل استراحت جانور
marsupial U جانور کیسه دار
slug U چارپاره جانور کندرو
endotherm U جانور خون گرم
heat U طلب شدن جانور
migrants U سیار جانور مهاجر
migrant U سیار جانور مهاجر
scavengers U جانور کثافت خور
scavenger U جانور کثافت خور
anteaters U جانور پستاندارمورچه خوار
slugs U چارپاره جانور کندرو
anteater U جانور پستاندارمورچه خوار
marsupials U جانور کیسه دار
animalcule U جانور ذره بینی
amphibiotic U وابسته به جانور دوزیستی
pachyderms U جانور پوست کلفت
footpad U پای جانور پهنه پا
aquatic U جانور یا گیاه ابزی
nematocyst U نیش جانور مرجانی
nervure U رگه بندی جانور
slugged U چارپاره جانور کندرو
orc U جانور بزرگ دریایی
sacs U عضوکیسه مانند جانور
orca U جانور بزرگ دریایی
jumbos U جانور غول اسا
paleozoology U دیرین جانور شناسی
jumbo U جانور غول اسا
malacoderm U جانور نرم پوست
pachyderm U جانور پوست کلفت
amoebic U وابسته به جانور تک سلولی
tentacles U موی حساس جانور
dolphin دولفین [جانور شناسی]
slugs U جانور تنبل گردونه کندرو
cyclostome U جانور از راسته دهان گردان
bestial U شبیه حیوان جانور خوی
beaver U سگ آبی [حیوانات و جانور شناسی]
cyclostomate U وابسته به جانور دهان گرد
crest U یال [حیوانات و جانور شناسی]
slugged U جانور تنبل گردونه کندرو
mane U یال [حیوانات و جانور شناسی]
vermin U جانور افت حشرات موذی
cyclostomatous U وابسته به جانور دهان گرد
scalawag U جانور نحیف وکم ارزش
isopod U جانور سخت پوست بر>=< پای
isopodan U جانور سخت پوست بر>=< پای
ruminant U جانور پستاندار نشخوار کننده
kutum [Rutilus frisii] U ماهی سفید [جانور شناسی]
Black Sea roach [Rutilus frisii] U ماهی سفید [جانور شناسی]
purebred U جانور یا گیاه خوش نژاد
lyncean U مانند جانور سیاه گوش
Caspian kutum U ماهی سفید [جانور شناسی]
Rutilus kutum U ماهی سفید [جانور شناسی]
Rutilus frisii U ماهی سفید [جانور شناسی]
omnivore U جانور همه چیز خوار
phylogeny U تاریخ نژادی جانور یا گیاه
zoological U وابسته به جانور شناسی حیوان
insectivore U جانور یا گیاه حشره خوار
slug U جانور تنبل گردونه کندرو
endozoic U دارای زندگی دردرون جانور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com