Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fauna
U
جانور نامه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
epizoic
U
زندگی کننده روی بدن جانور انگل جانور
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
animal
U
جانور
he
U
جانور نر
ruffianly
U
جانور خو
structure of an animal
U
جانور
johnny
U
جانور نر
animals
U
جانور
creature
U
جانور
creatures
U
جانور
beasts
U
جانور
it
U
ان جانور
it pron
U
ان جانور
nightwalker
U
جانور شب پر
apod
U
جانور بی پا
beast
U
جانور
animalize
U
جانور
malacostracan
U
جانور
in heat
[American E]
<adj.>
U
حشری
[جانور زن]
proud
<adj.>
U
جانور حشری
beastliness
U
جانور خویی
milker
U
جانور شیرده
monocule
U
جانور یک چشم
nekton
U
جانور شناور
animalist
U
نقاش جانور
on heat
[British E]
<adj.>
U
حشری
[جانور زن]
zoomorphic
<adj.>
U
جانور گونه
hybrid
U
جانور دورگه
game
U
جانور شکاری
edentate
U
جانور بی دندان
craw
U
معده جانور
mammifer
U
جانور پستاندار
scavenger
U
جانور لاشخور
scavengers
U
جانور لاشخور
mammiferous
U
جانور پستاندار
brutalization
U
جانور خویی
animalculum
U
جانور ریزه
tardigrade
U
جانور کندرو
zoology
U
جانور شناسی
zoologist
U
جانور شناس
polypod
U
جانور بسیارپا
stinkard
U
جانور بدبو
shell fish
U
جانور صدف
scrag
U
جانور نحیف
saxicolous
U
جانور سنگ زی
saxicoline
U
جانور سنگ زی
saprozoon
U
جانور پوده زی
brute
U
جانور حیوان
polystomatous
U
جانور بسیار
brutal
U
جانور خوی
polystome
U
جانور بسیار
pollard
U
جانور بی شاخ
poikilothermism
U
خونسردی جانور
ungulate
U
جانور سم دار
pelagian
U
جانور دریایی
brutes
U
جانور حیوان
zootomy
U
جانور شکافی
zootheism
U
جانور پرستی
zoophilous
U
علاقمند به جانور
zoophilic
U
علاقمند به جانور
zoophagous
U
جانور خوار
perissodactyl
U
جانور فرد سم
plantigrade
U
جانور دوپا
poikilotherm
U
جانور خونسرد
pudge
U
جانور چاق
amebae
U
جانور تک سلولی
amebas
U
جانور تک سلولی
strays
U
جانور بی صاحب
rodents
U
جانور جونده
rodent
U
جانور جونده
amoeba
U
جانور تک سلولی
amoebas
U
جانور تک سلولی
brutalities
U
جانور خویی
straying
U
جانور بی صاحب
brutality
U
جانور خویی
stray
U
جانور بی صاحب
amoebae
U
جانور تک سلولی
strayed
U
جانور ولگرد
phyllopod
U
جانور برگ پای
phytozoon
U
جانور گیاه نما
pleophagous
U
چند جانور خوار
paleozoology
U
دیرین جانور شناسی
orca
U
جانور بزرگ دریایی
nematocyst
U
نیش جانور مرجانی
nervure
U
رگه بندی جانور
slug
U
چارپاره جانور کندرو
slugged
U
چارپاره جانور کندرو
slugs
U
چارپاره جانور کندرو
arthropod
U
جانور مفصل دار
orc
U
جانور بزرگ دریایی
animalculum
U
جانور ذره بینی
animalcule
U
جانور ذره بینی
amphibiotic
U
وابسته به جانور دوزیستی
amoebic
U
وابسته به جانور تک سلولی
mollusc
U
جانور نرم تن حلزون
pachyderms
U
جانور پوست کلفت
zoomorphic
U
شبیه جانور جانورسان
shedder
U
جانور پوست انداز
tropicopolitan
U
گیاه یا جانور گرمسیری
viviparous
U
جانور زنده زا ولود
white face
U
جانور پیشانی سفید
zoography
U
جانور شناسی تطبیقی
dolphin
دولفین
[جانور شناسی]
pachyderm
U
جانور پوست کلفت
sacs
U
عضوکیسه مانند جانور
molluscs
U
جانور نرم تن حلزون
heats
U
طلب شدن جانور
heat
U
طلب شدن جانور
in rut
<adj.>
U
حشری
[جانور شناسی]
rutting
<adj.>
U
حشری
[جانور مرد]
tentacle
U
موی حساس جانور
tentacles
U
موی حساس جانور
aquatic
U
جانور یا گیاه ابزی
sac
U
عضوکیسه مانند جانور
zoophyte
U
جانور گیاه سان
mollusk
U
جانور نرم تن حلزون
anteaters
U
جانور پستاندارمورچه خوار
footpad
U
پای جانور پهنه پا
lair
U
محل استراحت جانور
scavenger
U
جانور کثافت خور
hilding
U
جانور یا اسب بی ارزش
marsupial
U
جانور کیسه دار
marsupials
U
جانور کیسه دار
scavengers
U
جانور کثافت خور
lairs
U
محل استراحت جانور
anteater
U
جانور پستاندارمورچه خوار
rat catcher
U
موش گیر
[جانور]
ratter
U
موش گیر
[جانور]
migrant
U
سیار جانور مهاجر
dentition
U
وضع تعداددندانهای جانور
ratcatcher
U
موش گیر
[جانور]
jumbo
U
جانور غول اسا
bestialize
U
جانور خوی نمودن
female
U
زنانه جانور ماده
beast of ravin
U
جانور درنده یاشکاری
jumbos
U
جانور غول اسا
malacoderm
U
جانور نرم پوست
holozoic
U
جانور خوراک گیر
migrants
U
سیار جانور مهاجر
quadruped
U
چهارپا
[جانور شناسی]
endotherm
U
جانور خون گرم
recredential
U
نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
purebred
U
جانور یا گیاه خوش نژاد
kutum
[Rutilus frisii]
U
ماهی سفید
[جانور شناسی]
bestial
U
شبیه حیوان جانور خوی
vermin
U
جانور افت حشرات موذی
vivisector
U
تشریح کننده جانور زنده
cyclostomate
U
وابسته به جانور دهان گرد
unicorns
U
جانور افسانهای دارای یک شاخ
unicorn
U
جانور افسانهای دارای یک شاخ
cyclostome
U
جانور از راسته دهان گردان
hatchling
U
جانور تازه متولد نوزاد
gast
U
وحشت جانور بدون اولاد
fisher
U
جانور ماهیخوار کرجی ماهیگیری
crest
U
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
cyclostomatous
U
وابسته به جانور دهان گرد
zoological
U
وابسته به جانور شناسی حیوان
Black Sea roach
[Rutilus frisii]
U
ماهی سفید
[جانور شناسی]
ruminant
U
جانور پستاندار نشخوار کننده
mane
U
یال
[حیوانات و جانور شناسی]
scalawag
U
جانور نحیف وکم ارزش
beaver
U
سگ آبی
[حیوانات و جانور شناسی]
endozoic
U
دارای زندگی دردرون جانور
Caspian kutum
U
ماهی سفید
[جانور شناسی]
Rutilus frisii
U
ماهی سفید
[جانور شناسی]
slugged
U
جانور تنبل گردونه کندرو
phylogeny
U
تاریخ نژادی جانور یا گیاه
slugs
U
جانور تنبل گردونه کندرو
isopod
U
جانور سخت پوست بر>=< پای
isopodan
U
جانور سخت پوست بر>=< پای
Caspian White Fish
U
ماهی سفید
[جانور شناسی]
Rutilus kutum
U
ماهی سفید
[جانور شناسی]
omnivore
U
جانور همه چیز خوار
lyncean
U
مانند جانور سیاه گوش
insectivore
U
جانور یا گیاه حشره خوار
slug
U
جانور تنبل گردونه کندرو
zoomorphic
U
دارای خدایان مجسم بشکل جانور
logotype
U
وجه تسمیه نوع جانور یاگیاه
wombats
U
جانور کیسه داری شبیه خرس
pelage
U
پوشش جانور پستاندارخزوپشم و مانند انها
pes
U
پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
wombat
U
جانور کیسه داری شبیه خرس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com