English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
phalanstery U جامعه کوچک ومستقل اشتراکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
phalanstery U تقسیم جامعه باجزاء کوچک
european essembly U مجمع متشکل از اعضا منتخب پارلمانهای کشورهایی که در "جامعه نیروی اتمی اروپا" و"جامعه ذغالسنگ و فولاداروپا" و "جامعه اقتصادی اروپا" عضو هستند
communism U مسلک اشتراکی مرام اشتراکی مردم گرایی
socialism U جامعه گرایی جامعه داری اقتصادسوسیالیستی
communal U اشتراکی
collective U اشتراکی
communally U اشتراکی
cotenancy U اجاره اشتراکی
pooled U تصحیلات اشتراکی
collective farm U مزرعه اشتراکی
communalize U اشتراکی کردن
pools U تصحیلات اشتراکی
communism U نظام اشتراکی
communism U اصول اشتراکی
shared file U فایل اشتراکی
long-house U مسکن اشتراکی
collective U اشتراکی اجتماعی
collectivize U اشتراکی کردن
collectivism U نظام اشتراکی
collectivization U اشتراکی کردن
communize U اشتراکی کردن
commonest U مشترک اشتراکی
commoners U مشترک اشتراکی
common U مشترک اشتراکی
communalist U اشتراکی گرای
joint ownership U مالکیت اشتراکی
joint insurance U بیمه اشتراکی
socialism U نظام اشتراکی
pool U تصحیلات اشتراکی
common library U کتابخانه اشتراکی
timeshared U با وقت اشتراکی
communalism U سیستم اشتراکی
shared resource U منطق اشتراکی
communists U دارای مرام اشتراکی
collectivity U مالکیت اشتراکی جمع
cenobitism U زندگی اشتراکی درخانقاه
communists U طرفدار مرام اشتراکی
kibbutzim U مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
kibbutzes U مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
communism U مرام اشتراکی کمونیسم
communist U دارای مرام اشتراکی
communist U طرفدار مرام اشتراکی
timeshare U اشتراکی کردن وقت
kibbutz U مزرعه اشتراکی درکشوراسرائیل
leninism U عقاید اشتراکی لنین
common storage area U ناحیه اشتراکی انباره
collectivism U اجرای اصول اشتراکی درزندگی
hetaerism U ازدواج اشتراکی درقبایل نخستین
communization U متکی برحقوق مشترک اشتراکی کردن
coenobite U راهبی که دارای زندگی اشتراکی است
commune U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communing U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communes U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
communed U مزرعه اشتراکی صمیمانه گفتگو کردن
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
departmental LAN U چاپگرها و سایر منابع اشتراکی استفاده کنند
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
to sign up for something U نام خود را درفهرست نوشتن [برای انجام کاری اشتراکی]
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
shares U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
shared U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
scheduling U روش کار که به چندین کاربر امکان استفاده اشتراکی ازCPU میدهد
share U پردازشگر کلمات موجود برای چندین کاربر سیستم منط قی اشتراکی
permission U اجازه کاربر خاص برای دستیابی به منابع اشتراکی یا قضایی از دیسک
scheduler U برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
polities U جامعه
ecological community U جامعه
socio- U جامعه
society U جامعه
communities U جامعه
community U جامعه
societies U جامعه
the body politic U جامعه
universe U جامعه
polity U جامعه
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
affluent society U جامعه مرفه
affluent society U جامعه مصرفی
classless society U جامعه بی طبقه
closed society U جامعه بسته
transitory society U جامعه انتقالی
mass society U جامعه انبوهیده
sociological U جامعه شناختی
atomistic society U جامعه ذرهای
sociable U جامعه پذیر
antisocial U جامعه ستیز
social science U جامعه شناسی
socialists U جامعه گرای
socialist U جامعه گرای
moslem league U جامعه مسلمانان
affluent society U جامعه رفاه
lower class U بی کلاس [در جامعه]
biocenose U جامعه زندگان
biocummunity U جامعه زندگان
subclass U بی کلاس [در جامعه]
biotic communtity U جامعه زندگان
underclass U بی کلاس [در جامعه]
peripheral community U جامعه پیرامونیperipeteia
sociology U جامعه شناسی
throwaway society U جامعه مسرف
affluent society U جامعه ثروتمند
psychopathy U جامعه ستیزی
socialism U جامعه گرایی
primitive society U جامعه ابتدایی
nonliterate society U جامعه نانویسا
A classless society. U جامعه بی طبقه
preliterate society U جامعه نانویسا
sociologist U جامعه شناس
psychopaths U جامعه ستیز
parameter U اماره جامعه
sociability U جامعه پذیری
ecclesiastes U کتاب جامعه
infinite population U جامعه نامحدود
sociogenic U جامعه زاد
inert society U جامعه بیهوده
integral calculus U حساب جامعه
eruropean community U جامعه اروپایی
integral calculvs U حساب جامعه
finite population U جامعه محدود
stimulus population U جامعه محرکها
statistical universe U جامعه اماری
parameters U اماره جامعه
dissocialization U جامعه گسلی
sociocentrism U جامعه- محوری
social minded U در فکر جامعه
society U جامعه اجتماع
sociometry U جامعه سنجی
social desirability U جامعه پسندی
sociopath U جامعه ستیز
sociopathy U جامعه ستیزی
league of nations U جامعه ملل
societies U جامعه اجتماع
psychopath U جامعه ستیز
sociality U جامعه جویی
System Monitor U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
lower class U طبقه پایین جامعه
subclass U طبقه پایین جامعه
sampling population U جامعه نمونه گیری
covenant of the league of nations U منشور جامعه ملل
bourgeois U عضوطبقه متوسط جامعه
holy office U جامعه راهبان ومومنین
phytosociology U جامعه شناسی گیاهی
sociolinguistics U جامعه شناسی زبان
sociological U وابسته به جامعه شناسی
psychopathic personality U شخصیت جامعه ستیز
underclass U طبقه پایین جامعه
pseudopsychopathic U جامعه ستیز کاذب
the society is like a vortex U جامعه مانندگردابی است
public mischief U جرم علیه جامعه
bourgeois <adj.> U عضوطبقه متوسط جامعه
egalitarian society U جامعه تساوی طلب
Common Market U جامعه اقتصادی اروپا
to retire in to oneself U از جامعه کناره گیری کردن
to seed a person to c. U کسیرا از جامعه بیرون کردن
r.m.a. color code U علایم رنگی جامعه رادیوسازان
socialists U جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
e c s c (european coal & steel commissio U جامعه ذغالسنگ و فولاد اروپا
sociometry U سنجش روابط افراد جامعه
european community competition rules U مقررات رقابت در جامعه اروپا
cover U پوشش مخفی [جامعه شناسی]
socialist U جامعه گرا معتقد به سوسیالیسم
blind U مخفی گاه [جامعه شناسی]
cover U مخفی گاه [جامعه شناسی]
socialites U شخص طراز اول جامعه
to live at the expense of society U روی دوش جامعه زندگی
socialite U شخص طراز اول جامعه
blind U پوشش مخفی [جامعه شناسی]
antisocial U مخل اجتماع دشمن جامعه
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
public good U کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
league U مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
misanthropist U کسیکه از جامعه و از انسان بیزار است
leagues U مجمع جامعه متحد کردن یا شدن
hero-worshipper U ستایش گر ساده لوح [جامعه شناسی]
calculus U حساب جامعه و فاضله جامع و فاضل
public mischief U جرمی که مضر به حال جامعه باشد
faxed U کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
multiprocessing system U سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor U تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
faxes U کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
faxing U کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
fax U کامپیوتر متصل به شبکه و همراه کارت فکس که توسط تمام کاربران شبکه اشتراکی است
to acclimate [American E] to new circumstances U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to become acclimatized U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] yourself U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
to acclimatize/acclimatise [British E] U [به اوضاع شخصی جدید] خو گرفتن [جامعه شناسی]
acculturate نقل و انتقال دادن فرهنگ یک جامعه به جامعهء دیگر
debutant U دختری که برای اولین مرتبه در جامعه وارد میشود
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
greenbelt U کمربندی از کشتزارها و یاخیابانهای مشجر که یک جامعه راازجامعه دیگری جدامیسازد
canoness U زنی که درمیان جامعه مذهبی یادانشکدهای با سایراهل ان زندگی کند
ecosystem U بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
ecosystems U بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله درطبیعت بدهد
debuts U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com