English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
warlock U جادوگر مرد که فرمانده زنان جادوگر است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
witch U زن جادوگر
sorcerers U جادوگر
medicine man U جادوگر
magian U جادوگر
hex U جادوگر
mare U جادوگر
hell cat U زن جادوگر
magicians U جادوگر
witch U جادوگر
witches U زن جادوگر
witches U جادوگر
magician U جادوگر
enchantresses U زن جادوگر
mares U جادوگر
conjurers U جادوگر
theurgist U جادوگر
conjurer U جادوگر
conjurors U جادوگر
voodooist U جادوگر
sorcerer U جادوگر
spell binder U جادوگر
conjuror U جادوگر
enchantress U زن جادوگر
crystal gazer U ساحر یا جادوگر
shaman U جادوگر قبیله
magus U جادوگر ساحر
theurgic U جادوگر ساحر
powwow U کاهن جادوگر
voudou U جادوگر سیاه پوست
voodoo U جادوگر سیاه پوست
hag fish U عجوزه زشت زن جادوگر
wise man U جادوگر جادو ساحر طلسم گر افسونگر
skipper U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
section chief U فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
commander U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commanders U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commander in chief U فرمانده کل
commander of d. U فرمانده
chiefs U فرمانده
chief U فرمانده
imperator U فرمانده
commanders U فرمانده
oldman U فرمانده کل
commander U فرمانده
commander in chief U فرمانده کل
commandants U فرمانده
generalissimos U فرمانده کل
generalissimo U فرمانده کل
commandant U فرمانده
commanders-in-chief U فرمانده کل
commander-in-chief U فرمانده کل
commanding officer U افسر فرمانده
commandants U افسر فرمانده
flight leader U فرمانده پرواز
admiral U امیرالبحر فرمانده
fleet commander U فرمانده ناوگان
admirals U امیرالبحر فرمانده
commanding officers U افسر فرمانده
platoon leader U فرمانده دسته
exercise commander U فرمانده مانور
brigadier U فرمانده تیپ
commandant U افسر فرمانده
prefects U رئیس فرمانده
brigadiers U فرمانده تیپ
chief of boat U فرمانده قایق
chevroner U فرمانده گروه
commander's concept U تدبیر فرمانده
prefect U رئیس فرمانده
brigade commander U فرمانده تیپ
battalion commander U فرمانده گردان
battery commander U فرمانده اتشبار
corps commander U فرمانده سپاه
skippered U فرمانده ناو
army commander U فرمانده ارتش
division commander U فرمانده لشگر
divisional officer U فرمانده یگان
company commander U فرمانده گروهان
governors U حکمران فرمانده
captains U فرمانده ناو
sector commander U فرمانده ناحیه
leader U راهنما فرمانده
skippers U فرمانده ناو
captains U فرمانده هواپیما
skippering U فرمانده ناو
captaining U فرمانده هواپیما
captaining U فرمانده ناو
captained U فرمانده هواپیما
captained U فرمانده ناو
regiment commander U فرمانده هنگ
captain U فرمانده هواپیما
captain U فرمانده ناو
skipper U فرمانده ناو
leader U فرمانده دسته
territorial commander U فرمانده سرزمینی
hetman U فرمانده لهستانی
drum major U فرمانده طبالان
drum majors U فرمانده طبالان
leaders U فرمانده دسته
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
pendragon U فرمانده کل قوا
governor U حکمران فرمانده
penteconter U فرمانده پنجاه تن
leaders U راهنما فرمانده
womankind U زنان
womenfolk U زنان
feminine U زنان
applaudingly U کف زنان
fair sex U زنان
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
commission pennant U پرچم فرمانده ناو
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
section leader U فرمانده رسد یا جوخه
warlord U فرمانده ارتشی فرمانروا
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
sea captain U فرمانده نیروی دریایی
official visit U بازدید رسمی فرمانده
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
flag captain U فرمانده ناو سرفرماندهی
executive order U فرمانده دوم ناو
phylarch U فرمانده سواره نظام
commodores U فرمانده پایگاه هوایی
commodore U فرمانده یکان هوایی
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
commodores U فرمانده یکان هوایی
commodores U افسر فرمانده دریایی
commodore U فرمانده پایگاه هوایی
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
commodore U افسر فرمانده دریایی
gynocracy U حکومت زنان
gynecology U پزشکی زنان
when will women have the vote? U زنان کی حق رای
petticoats rule U تسلط زنان
gynaecocracy U حکومت زنان
greensickness U کم خونی زنان
gyringly U چرخ زنان
pantingly U نفس زنان
plumes U پر کلاه زنان تل
plume U پر کلاه زنان تل
womanly U در خور زنان
womankind U گروه زنان
womenfolk U جماعت زنان
menses U قاعدگی زنان
feminicide U قتل زنان
wifely U درخور زنان
women's dres U جامه زنان
beauties U زنان زیبا
reelingly U چرخ زنان
women's army corps U ارتش زنان
hirsutism U نابجارویی مو در زنان
gaspingly U نفس زنان
flutteringly U پروبال زنان
demimonde U زنان هرزه
mutch U زنان وکودکان
asymetrical bars U پارالل زنان
uneven parallel bars U پارالل زنان
period U قاعده زنان
boastingly U لاف زنان
beauty U زنان زیبا
catamenia U قاعدگی زنان
boxers U مشت زنان
the female sex U زنان ودختران
gynecocracy U حکومت زنان
menstruation U قاعدگی در زنان
evadingly U طفره زنان
vauntingly U لاف زنان
feminity U طبقه زنان
periods U قاعده زنان
womanish U مربوط به زن یا زنان
tactical air commander U فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
drillmaster U فرمانده تمرین نظامی سردسته
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
area air defense commander U فرمانده منطقه پدافند هوایی
menstruation U قاعدگی زنان طمث
to catch napping U چرت زنان گرفتن
phlegmasia alba dolens U ورم سفیدران زنان
women labor force U نیروی کار زنان
feminist U طرفدار حقوق زنان
sapphism U همجنس خواهی زنان
ladykillers U مرد محبوب زنان
feminists U طرفدار حقوق زنان
ladykiller U مرد محبوب زنان
premenstrual U قبل از قاعدگی زنان
women's army corps U قسمت زنان ارتش
fluor U قاعدگی زنان سیال
heats U تحریک جنسی زنان
female participation rate U نرخ مشارکت زنان
gynecologist U متخصص بیماریهای زنان
demimonde U جهان زنان هرجایی
heat U تحریک جنسی زنان
columbia round U تیراندازی مخصوص زنان
lothario U گمراه کننده زنان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com