Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
incorporate
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporates
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating
U
جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
incorporating
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate
U
شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
corporate
U
دارای شخصیت حقوقی
corporation
U
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations
U
که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations
U
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporation
U
شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
personate
U
خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
personify
U
دارای شخصیت کردن
personifying
U
دارای شخصیت کردن
personified
U
دارای شخصیت کردن
personifies
U
دارای شخصیت کردن
personalize
U
دارای شخصیت کردن
legal personality
U
شخصیت حقوقی
juridical personality
U
شخصیت حقوقی
corporator
U
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
incorporation
U
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
intromit
U
جادادن منصوب کردن
to fix up
U
مرتب کردن جادادن
installing
U
سوار کردن جادادن
installs
U
سوار کردن جادادن
install
U
سوار کردن جادادن
to put up
U
زنانه درست کردن جادادن
to lay down wine
U
شراب را انبار کردن یا جادادن
depersonalize
U
بی شخصیت کردن
characters
U
مجسم کردن شخصیت
depersonalize
U
فاقد شخصیت کردن
character
U
مجسم کردن شخصیت
personalize
U
شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
identifies
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identifying
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identified
U
مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
disincorporate
U
ازامتیازات اصنافی یاشخصیت حقوقی محروم کردن
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
grated
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
grate
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grates
U
باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
militarize
U
جنگ طلب کردن دارای روح نظامی کردن
thread
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads
U
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
reman
U
دارای نفرات تازه کردن مردانگی کردن
edge
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
edges
U
: دارای لبه تیز کردن تحریک کردن
furnishing
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
furnishes
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
fortifies
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
fortify
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
inflames
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
furnish
U
دارای اثاثه کردن مجهز کردن
inflame
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
inflaming
U
دارای اماس کردن ملتهب کردن
fortifying
U
دارای استحکامات کردن تقویت کردن
split personality
U
تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
innervate
U
دارای پی کردن
zigzags
U
دارای پیچ و خم کردن
zigzagging
U
دارای پیچ و خم کردن
potentialize
U
دارای استعداد کردن
substantivize
U
دارای ماهیت کردن
embrasures
U
دارای منفذ کردن
vitaminize
U
دارای ویتامین کردن
embrasure
U
دارای منفذ کردن
whipstitch
U
دارای مرز کردن
freckle
U
خال دارای کک مک کردن
insoul
U
دارای روح کردن
castellate
U
دارای استحکامات کردن
tinkle
U
دارای طنین کردن
crenelate
U
دارای کنگره کردن
nationalised
U
دارای ملیت کردن
index
U
:دارای فهرست کردن
indexes
U
:دارای فهرست کردن
rampart
U
دارای استحکامات کردن
nationalizing
U
دارای ملیت کردن
nationalizes
U
دارای ملیت کردن
nationalize
U
دارای ملیت کردن
nationalising
U
دارای ملیت کردن
tinkled
U
دارای طنین کردن
tinkles
U
دارای طنین کردن
tinkling
U
دارای طنین کردن
populating
U
دارای جمعیت کردن
populates
U
دارای جمعیت کردن
populate
U
دارای جمعیت کردن
fluoridate
U
دارای فلورید کردن
ensoul
U
دارای روح کردن
indexed
U
:دارای فهرست کردن
body
U
دارای جسم کردن
bodies
U
دارای جسم کردن
transistorize
U
دارای ترانسیتور کردن
crenellate
U
دارای کنگره کردن
nationalises
U
دارای ملیت کردن
zigzagged
U
دارای پیچ و خم کردن
vallum
U
دارای استحکامات کردن
gifts
U
دارای استعداد کردن
systemize
U
دارای همست کردن
tooth
U
دارای دندان کردن
varnishing
U
دارای فاهرخوب کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
varnishes
U
دارای فاهرخوب کردن
hydroxylate
U
دارای هیدروکسیل کردن
hydrogenate
U
دارای هیدروژن کردن
zigzag
U
دارای پیچ و خم کردن
varnished
U
دارای فاهرخوب کردن
nitrogenize
U
دارای نیتروژن کردن
varnish
U
دارای فاهرخوب کردن
bedevils
U
دارای روح شیطانی کردن
panes
U
دارای جام شیشه کردن
sanitate
U
دارای لوازم بهداشتی کردن
flyspeck
U
دارای لکه مگس کردن
tongues
U
گفتن دارای زبانه کردن
to p a thing person with athing
U
کسی را دارای چیزی کردن
rehabilitate
U
دارای امتیازات اولیه کردن
bedevilling
U
دارای روح شیطانی کردن
rehabilitated
U
دارای امتیازات اولیه کردن
criss-cross
U
دارای نقش چلیپایی کردن
tat
U
دارای حاشیه توری کردن
prongs
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
prong
U
دارای چنگک یا چنگال کردن
rehabilitating
U
دارای امتیازات اولیه کردن
rehabilitates
U
دارای امتیازات اولیه کردن
ravine
U
دارای دره تنگ کردن
bedevilled
U
دارای روح شیطانی کردن
criss-crossing
U
دارای نقش چلیپایی کردن
methodize
U
دارای روش یاقاعدهای کردن
reengine
U
دارای موتور تازه کردن
hyphenate
U
بوسیله خط دارای فاصله کردن
bedevil
U
دارای روح شیطانی کردن
granulate
U
دارای ذرات ریز کردن
wigs
U
دارای گیس مصنوعی کردن
criss-crosses
U
دارای نقش چلیپایی کردن
wig
U
دارای گیس مصنوعی کردن
fulcrum
U
دارای نقطه اتکاء کردن
ravines
U
دارای دره تنگ کردن
to p a thing for a person
U
کسی را دارای چیزی کردن
criss-crossed
U
دارای نقش چلیپایی کردن
pane
U
دارای جام شیشه کردن
motivate
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
woof
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
motivates
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
retrench
U
دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن
masterminded
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
shoes
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
masterminds
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
bell
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
bells
U
دارای زنگ کردن کم کم پهن شدن
shoeing
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
shoe
U
دارای کفش کردن نعل زدن به
motivating
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
masterminding
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind
U
دارای نبوغ فکری ابداع کردن
russify
U
دارای عقاید وتمایلات روسی کردن
substantialize
U
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
woofs
U
پارچه کتانی دارای پود کردن
air condition
U
دارای دستگاه تهویه کردن تهویه کردن
systematize
U
دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize
U
دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
tackling
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackle
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackled
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
tackles
U
از عهده برامدن دارای اسباب و لوازم کردن بعهده گرفتن
judge advocate general
U
رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
receives
U
جادادن
embed
U
جادادن
housed
U
جادادن
placement
U
جادادن
inserts
U
جادادن
to work in
U
جادادن
inserting
U
جادادن
accommodates
U
جادادن
accommodated
U
جادادن
houses
U
جادادن
house
U
جادادن
insert
U
جادادن
embeds
U
جادادن
receive
U
جادادن
intercalate
U
جادادن
accomodate
U
جادادن
infix
U
جادادن
embedment
U
جادادن
placements
U
جادادن
inns
U
درمسافرخانه جادادن
barracking
U
درسربازخانه جادادن
inn
U
درمسافرخانه جادادن
barracked
U
درسربازخانه جادادن
barrack
U
درسربازخانه جادادن
engraft
U
نشاندن جادادن
spatchcock
U
با شتاب جادادن
class b allotment
U
کسورات سهمیه قرضه حقوقی کسورات سهام قرضه حقوقی
opalite
U
ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
interleave
U
در میان چیزی جادادن
fixes
U
جادادن چشم دوختن به
fix
U
جادادن چشم دوختن به
pavilion
U
درکلاه فرنگی جادادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com