English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
turnover U جابجا شدن
disposition U جابجا شدن
displacement U جابجا شدن
migrate U جابجا شدن
migrated U جابجا شدن
migrates U جابجا شدن
migrating U جابجا شدن
supplant U جابجا شدن
supplanted U جابجا شدن
supplanting U جابجا شدن
supplants U جابجا شدن
dislocate U جابجا شدن
dislocates U جابجا شدن
dislocating U جابجا شدن
lomomote U جابجا شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
interchange U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanged U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanges U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
interchanging U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
shift U کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shift U انتقال جابجا کردن
shifted U کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shifted U انتقال جابجا کردن
shifts U کد حروف ارسالی که نشان میدهد که کد بعدی باید جابجا شود
shifts U انتقال جابجا کردن
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
remove U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove U جابجا کردن به محل دیگر
removes U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes U جابجا کردن به محل دیگر
removing U بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing U جابجا کردن به محل دیگر
movement U گردش جابجا کردن تحرک
relocation U جابجا سازی
displacement U جابجا کردن
displacement U جابجا شدن جابجایی تغییر مکان
transpose U جابجا کردن
transposes U جابجا کردن
transposing U جابجا کردن
relocate U جابجا کردن
relocated U جابجا کردن
relocates U جابجا کردن
relocating U جابجا کردن
removal U جابجا کردن
suppress U جابجا کردن
suppresses U جابجا کردن
suppressing U جابجا کردن
dislocate U جابجا کردن
dislocates U جابجا کردن
dislocating U جابجا کردن
displace U جابجا کردن
displace U جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaced U جابجا کردن
displaced U جابجا شدن تغییر موضع دادن
displaces U جابجا کردن
displaces U جابجا شدن تغییر موضع دادن
displacing U جابجا کردن
displacing U جابجا شدن تغییر موضع دادن
revulsion U جابجا شدن درد ردع
floating U جابجا شده
handle U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
handles U قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
winkle U جابجا کردن حلزون خوراکی
winkles U جابجا کردن حلزون خوراکی
heave U جابجا کردن
heaved U جابجا کردن
acrostic جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
anagrammatize U جابجا کردن قلب کردن
antihandling fuze U ماسوره ضد دستکاری ماسوره غیر حساس به جابجا کردن و دستکاری
autochthonous U جابجا نشده
bitblt U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
blit U در گرافیک کامپیوتری جابجا کردن یک بلاک از بیتها از یک محلی در حافظه به محلی دیگر
changer U وسیلهای که چیزی را با چیز دیگر جابجا میکند
constant displacement pump U پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
displaceable U جابجا شونده
erratic block U بلوک جابجا شونده
flippy U دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود
luxate U از جای خود بیرون کردن جابجا کردن
malposition U جابجا شدگی جنین
metastasis U جابجا شدن ناخوشی
metastatic U جابجا شونده
metastatic U جابجا شده
migratory U جابجا شونده
out of place U جابجا شده
restaging U جابجا کردن سوارکردن نفرات
revulsive U جابجا شونده
SDR U ثباتی در CPU که داده را پیش از پردازش نگه می دارد یا محل حافظه را جابجا میکند
secondary soil U خاک جابجا شده یا ثانوی خاک دستی
serpiginous U دونده جابجا شونده
shunting station U ایستگاه فرعی راه اهن برای جابجا کردن واگن ولوکوموتیو
soil transport U جابجا کردن خاک
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
translocate U جابجا کردن
translocation U جابجا شدگی
transposable U قابل جابجا شدن
transposable U جابجا شدنی
unhorse U جابجا کردن
Handle the boxes with care. U جعبه ها رابا احتیاط جابجا کنید
He was kI'lled on the spot. U جابجا کشته شد
to handle something with care U چیزی را با احتیاط جابجا کردن
moving power U نیروی جابجا کننده
force displaced in parallel U [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com