Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
impact registration
U
ثبت تیر بروش مرکز اصابت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
center of impact registration
U
ثبت مرکز اصابت
impact registration
U
ثبت مرکز اصابت
absolute deviation
U
انحراف اصابت گلوله تا مرکز هدف
high burst ranging
U
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
otherguess
U
بروش دیگر
sedimentation analysis
U
تجزیه بروش ته نشینی
academicism
U
بطریق یا بروش اکادمی
academism
U
بطریق یا بروش اکادمی
modernised
U
بروش امروزی دراوردن
modernises
U
بروش امروزی دراوردن
modernising
U
بروش امروزی دراوردن
modernize
U
بروش امروزی دراوردن
modernized
U
بروش امروزی دراوردن
modernizes
U
بروش امروزی دراوردن
modernizing
U
بروش امروزی دراوردن
close controlled
U
رهگیری بروش کنترل نزدیک
medical assemblage
U
مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
centrifugal
U
با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central
U
مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
provision center
U
مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark
U
علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter
U
در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
whole blood center
U
مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
army operations center
U
مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
hit
U
اصابت
hits
U
اصابت
hitting
U
اصابت
accessing
U
اصابت
accesses
U
اصابت
accessed
U
اصابت
access
U
اصابت
impingement
U
اصابت
impact point
U
نقطه اصابت
hitting
U
اصابت موفقیت
shots
U
اصابت کرده
surface of impact
U
سطح اصابت
impact area
U
محل اصابت
hit ratio
U
نسبت اصابت
direct hits
U
اصابت مستقیم
direct hit
U
اصابت مستقیم
impacts
U
اصابت گلوله
hitting
U
اصابت گلوله
thunderstroke
U
اصابت صاعقه
impact
U
اصابت گلوله
line of impact
U
خط اصابت گلوله
hit
U
اصابت گلوله
point of impact
U
نقطه اصابت
hit
U
اصابت موفقیت
shot
U
اصابت کرده
hits
U
اصابت گلوله
onset
U
هجوم اصابت
impact pressure
U
فشار اصابت
hits
U
اصابت موفقیت
impact
U
اصابت اثر شدید
impacts
U
اصابت اثر شدید
effective pattern
U
منطقه اصابت موثر
point of impact
U
محل اصابت گلوله
impact area
U
منطقه اصابت گلوله ها
angle of incidence
U
زاویه اصابت گلوله
impact point
U
محل اصابت گلوله
attacks
U
اصابت یا نزول ناخوشی
biting angle
U
کوچکترین زاویه اصابت
beatten zone
U
منطقه مورد اصابت
burst
U
محل اصابت گلوله
attacked
U
اصابت یا نزول ناخوشی
bursts
U
محل اصابت گلوله
strikes
U
اصابت اعتصاب کردن
attack
U
اصابت یا نزول ناخوشی
strike
U
اصابت اعتصاب کردن
the lot fell upon me
U
قرعه بنام من اصابت کرد
hits
U
اصابت کردن به هدف زدن
hit
U
اصابت کردن به هدف زدن
impact pressure
U
نیروی اصابت فشار ترکش
hitting
U
اصابت کردن به هدف زدن
pattern
U
نقشه طرح اصابت گلوله ها
vertical probable error
U
خطای اصابت قائم گلوله
single shot hit probability
U
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
impacts
U
با شدت اصابت کردن ضربت
impact
U
با شدت اصابت کردن ضربت
patterns
U
نقشه طرح اصابت گلوله ها
surface of impact
U
سطح مماس بر نقطه اصابت گلوله
direct hit
U
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
direct hits
U
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند
bull's-eyes
U
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bull's eye
U
قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
bomb impact plot
U
بردن محل اصابت بمب روی نقشه
course line shot
U
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
flukes
U
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
grand slams
U
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
fluke
U
یکنوع ماهی پهن دارای دو انتهای نوک تیز اصابت اتفاق
set forward
U
جهش یا حرکت بجلو بوسیله قطعات داخلی گلوله در هنگام اصابت
grand slam
U
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
contact burst preclusion
U
ضامن ضد انفجار ضربتی وسیله ممانعت از انفجار دراثر اصابت
sensing
U
تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
miss
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
misses
U
موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
skittle
U
که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
ping
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pings
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
dud probability
U
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
bilateral spotting
U
دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
pinging
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
pinged
U
صدای تیزی شبیه صدای اصابت گلوله به دیوار
hit
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hitting
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits
U
اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
middle
U
مرکز
centred
U
مرکز
centre
U
مرکز
isocentre
U
هم مرکز
middles
U
مرکز
meddles
U
مرکز
meddled
U
مرکز
meddle
U
مرکز
hearts
U
مرکز
center line
U
خط مرکز
center
U
مرکز
intermediate exchange
U
مرکز
stations
U
مرکز
centre forward
U
مرکز
station
U
مرکز
acentric
U
بی مرکز
concentric
U
هم مرکز
stationed
U
مرکز
heart
U
مرکز
omphalos
U
مرکز
centers
U
مرکز
centered
U
مرکز
centre of activities
U
مرکز عملیات
brain center
U
مرکز مغزی
communication center
U
مرکز مخابرات
center of dispersion
U
مرکز پراکندگی
burst center
U
مرکز ترکش
burst center
U
مرکز گلوله
center of distribution
U
مرکز پخش
coaxial cable
U
کابل هم مرکز
central tendency
U
تمایل به مرکز
center mark
U
مرکز سوراخ
centrifugal
U
گریز از مرکز
concentrically
U
باداشتن یک مرکز
concentric cable
U
کابل هم مرکز
computing center
U
مرکز محاسبات
central control panel
U
مرکز کنترل
central office
U
مرکز تلفن
centroid
U
مرکز ثقل
center gage
U
مرکز سنج
computer center
U
مرکز کامپیوتر
central city
U
مرکز شهر
coaxial cable
U
سیم هم مرکز
center of gravity
U
مرکز ثقل
caoxial cable
U
سیم هم مرکز
centroid
U
مرکز جرم
centripetal
U
مرکز گرا
symmerty center
U
مرکز تقارن
centripetal
U
مایل به مرکز
center punch
U
مرکز سوراخ
center punch
U
مرکز منگنه
centre of crest circle
U
مرکز خمیدگی
center sleeve
U
مرکز مجوف
centrifugal
U
مرکز گریز
centrifugal
U
فرار از مرکز
centrifugal
U
گریزنده از مرکز
center of symmerty
U
مرکز تقارن
center web
U
مرکز چرخ
civic centre
U
مرکز شهر
chiral center
U
مرکز کایرال
center drill
U
مته مرکز
center of lift
U
مرکز برا
center of mass
U
مرکز هدف
center of mass
U
مرکز جرم
center of pressure
U
مرکز فشار
center of resistance
U
مرکز مقاومت
centroid
U
شبه مرکز
centre of pressure
U
مرکز فشار
surrending the centre
U
تفویض مرکز
subscriber's station
U
مرکز مشترک
subcentral
U
نزدیک مرکز
speech center
U
مرکز گویایی
sodom
U
مرکز فساد
sleep center
U
مرکز خواب
signal center
U
مرکز پیام
signal center
U
مرکز مخابرات
shopping center
U
مرکز فروش
sensorium
U
مرکز احساس
training center
U
مرکز اموزش
school center
U
مرکز اموزش
rhinencephalon
U
مرکز شامه
respiratory center
U
مرکز تنفسی
reserve center
U
مرکز احتیاط
regional center
U
مرکز منطقهای
radio centeral
U
مرکز بی سیم
telephore e.
U
مرکز تلفن
theocentric
U
خدا مرکز
toll exchange
U
مرکز تلفن
carpooling center
[American E]
U
مرکز همسفری
health centre
U
مرکز سلامتی
cf
U
بازیکن مرکز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com