English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ceteris paribus U ثابت بودن تمام عوامل دیگر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
constant factors U عوامل ثابت
fixed factor U عوامل ثابت تولید
fixed factor U عوامل تولید ثابت
additional production personnel عوامل دیگر تولد
That's the end of that! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
It's all over now! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
abhide U ثابت بودن
to stand fast U ثابت بودن
f. and fell U تمام بودن
hang on U ثابت قدم بودن
to keep one's resolve U در عزم خود ثابت بودن
ceteris paribus U ثابت بودن سایر شرایط
hess's law U قانون ثابت بودن جمع گرماها
law of constant heat sumation U قانون ثابت بودن جمع گرماها
dwell on <idiom> U تمام مدت به فکر کسی بودن
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
external diseconomies U عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
carried U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carries U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying U سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
I am running out of money . U پول من تمام شد. [من دیگر پول ندارم.]
bus network U سیستمی که در ان تمام ایستگاهها یا دستگاههای کامپیوتری توسط بکارگیری یک کانال مشترک توزیعی یایک گذارگاه با هم دیگر ارتباط برقرار می کنند شبکه گذری شبکه خطی
asynchronous U داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
static employment U کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
v , series U سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
fixed capital U سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test U ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
bit map U ارایهای از بیت ها که وضعیت خاموش یا روشن بودن انها در ارتباط با ارایهای از چیزهای دیگر است نقشه بیت
beta software U نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
standing order U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders U دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
terminates U تمام شدن تمام کردن
terminate U تمام شدن تمام کردن
terminated U تمام شدن تمام کردن
tasks U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
task U جابجایی برنامهای در حافظه با دیگر که موقتاگ روی دیسک ذخیره شده است . جابجایی کارها مشابه چند کاره بودن نیست چون میتواند چندین برنامه را هم زمان اجرا کند
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
effects U عوامل
m factors U عوامل ام
agents of production U عوامل تولید
factors of production U عوامل تولید
production factors U عوامل تولید
factor demand U تقاضای عوامل
aerodynamic factors U عوامل ایرودینامیکی
allocative factors U عوامل تخصیصی
elements of expense U عوامل هزینهای
total factor productivity U بازدهی کل عوامل
adverse factors U عوامل نامساعد
excusatory conditions U عوامل رافعه
demand factors U عوامل تقاضا
complementary factors U عوامل مکمل
variable factors U عوامل متغیر
factor price U قیمت عوامل
factor productivity U بازدهی عوامل
psychological factors U عوامل روانی
natural agents U عوامل طبیعی
motivational factors U عوامل محرکه
growth factors U عوامل رشد
balancing factors U عوامل جبرانی
human factor U عوامل انسانی
technical data U عوامل فنی
factor proportion U نسبت عوامل
institutional factors U عوامل نهادی
justificatory conditions U عوامل موجهه
human factors engineering U مهندسی عوامل انسانی
weathering U اثر عوامل جوی
market forces U عوامل موثردر بازار
polygene U عوامل توارثی غیرهمردیف
cryptovariable U عوامل متغیر رمز
retarding factors U عوامل کند کننده
inputs U عوامل تولید منابع
elements of expense U عوامل تولید هزینه
competitive factors U عوامل محرک رقابت
diseconomies U عوامل زیان اور
mechanisms U عوامل مکانیکی مکانیزم
factor productivity U بهره دهی عوامل
factor price distortions U انحراف قیمت عوامل
factor markets U بازارهای عوامل تولید
factor cost line U خط هزینه عوامل تولید
ingredients U داخل شونده عوامل
factor earnings U درامد عوامل تولید
factor mobility U تحرک عوامل تولید
ingredient U داخل شونده عوامل
factor analysis U تجزیه و تحلیل عوامل
mobility of factors of production U تحرک عوامل تولید
mechanism U عوامل مکانیکی مکانیزم
o technique U تحلیل عوامل زمانی
factor price equalization U برابرسازی قیمت عوامل
aiming group U عوامل مثلث گیری
sample U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled U مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
geopolitics U مطالعه نفوذ عوامل فیزیکی
factor payments U پرداختهای عوامل تولید مانند
variable factors U عوامل قابل تغییر تولید
aerometeorograph U دستگاه نگارش عوامل هواسنجی
net factor income from abroad خالص درآمد عوامل از خارج
non specific factors of production U عوامل غیر اختصاصی تولید
map k U ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
columnar transposition U تغییر مکان دادن عوامل در ستون
mechanical powers U نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
self buried U مدفون شده در اثر عوامل طبیعی
elasticity of factor substitution U وقتی که قیمت نسبی عوامل تغییرمیکند .
unpredictable factors U عوامل غیر قابل پیش بینی
input output table U این جدول جریان عوامل تولید
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
group dynamics U مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
shift forward U انتقال به عوامل بعدی حرکت به سمت جلو
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
standing U ثابت دستورالعمل ثابت
bleaching materiel U پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
danc solution U نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
eurytopic U دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
steadied U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadies U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying U مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
escarpments U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
escarpment U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
m factors U عوامل موثر دربازاریابی که عبارتند از :messages ,motives,markets ,moneymerchandise and media
fission products U عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
sound effects U عوامل صوتی که در رادیو وتلویزیون وفیلم سینمایی وغیره موجب صدامیشود
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
physiocracy U حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
lapped U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
lap U یک دور کامل زمین اسبدوانی تمام کردن یک دور اسبدوانی رسیدن به اسب جلویی تمام کردن یک دور
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
panorama U تمام نما اینه تمام نما
panoramas U تمام نما اینه تمام نما
full track U تمام شنی خودرو تمام شنی
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
lysenkoism U نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
elements of weather U عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
include U شامل بودن متضمن بودن
depend U مربوط بودن منوط بودن
agrees U متفق بودن همرای بودن
agreeing U متفق بودن همرای بودن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com