English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
king pile U تیری که قبل از شروع حفاری به منزله شمع در وسط شیارمیکوبند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
drill extractor U التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
pioneer tools U وسایل حفاری و تهیه استحکامات وسایل مهندسی حفاری
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
sagittary U تیری
piling U پایههای تیری
shot in the dark <idiom> U تیری درتاریکی
A shot in the dark U تیری درتاریکی
i beam or i beam U تیری که به شکل ) باشد
i girder U تیری که بشکل ) باشد
cantilever beam U تیری که یک طرف ان گیردار باشد
beam anchor U تیری که دیوار را محکم نگاه میدارد
spinnaker pole U تیری که بادبان 3 گوشه به ان وصل میشود
whipping post U تیری که محکومین بتازیانه رابدان میبندند
kago U تخت روان سبدی که از تیری اویزان کنند
bull's-eyes U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
winning post U تیری که پایان مسافت دور را نشان میدهد
head pole U تیری که از پشت اسب تاکنارسرش ادامه دارد
bull's eye U قلب هدف تیری که بهدف اصابت کند
start off U شروع کردن شروع شدن
giants stride U تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
starting post U تیری که در مسابقه دوجای اغاز و حرکت را نشان میدهد
bolsters U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
newel U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
newels U تیری که محور اصلی پلکان مارپیچی را تشکیل میدهد
poppet head U طناب و قرقره که در بالای تیری نصب شده باشد
bolstered U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
bolster U تیری که بطورعمودی زیرپایه گذارده شود بابالش نگهداشتن
quick fire U تیری که با حداکثرسرعت روی هدفهای متحرک اجرا میشود
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
wind beam U تیری که در برابر مقاومت فشار باد طرح ریزی میشود
course line shot U تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shots U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
excavation U حفاری
dig U حفاری
diggings U حفاری
drilling mud U گل حفاری
digs U حفاری
drilling U حفاری
raker U تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
grasshopper beam U تیری که یک سران درماشین لولایی پیوسته است وازاین جهت مانندملخ
boring pipe U لوله حفاری
rotary drilling U حفاری دورانی
digger U الت حفاری
scoop U ماشین حفاری
drilling pipe U سوزن حفاری
trench excavator U ماشین حفاری
earth excavating U حفاری زمین
drilling bit U مته حفاری
scooping U ماشین حفاری
drilling capacity U فرفیت حفاری
outfit U تجهیزات حفاری
earth excavating U حفاری زمین
inclined drilling U حفاری مایل
excavating U حفاری کردن
excavate U حفاری کردن
excavated U حفاری کردن
excavates U حفاری کردن
unearthing U حفاری کردن
unearthed U حفاری کردن
unearth U حفاری کردن
outfits U تجهیزات حفاری
scoops U ماشین حفاری
unearths U حفاری کردن
sappers U قسمت حفاری
back hoe U بیل حفاری
scooped U ماشین حفاری
drillship کشتی حفاری
sapper U قسمت حفاری
mud flush rotary U حفاری اورانی
crowed shevel U بیل حفاری
back shovel U بیل حفاری
girt U تیری که بین دو ستون بطورافقی قرارگرفته و روی ان دیوار تیغهای بنا میگردد
navvy U کارگرحفار ماشین حفاری
jetting tube U لوله تزریق در حفاری
navvies U کارگرحفار ماشین حفاری
pool tool U حفاری با میله توپر
common excavation of structure U حفاری عمومی ساختمان
cores U نمونه مواد حفاری
core U نمونه مواد حفاری
hoe U کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoed U کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoeing U کج بیل حفاری یا خاکبرداری
hoes U کج بیل حفاری یا خاکبرداری
adamantine drilling U حفاری با مته ساچمهای
open cut U حفاری در فضای باز
archeological dig U حفاری باستان شناسی
maypole U تیری که باگلهای گوناگون اراسته ودر روز یکم ماه مه درمیدان شهربدوران میرقصند
grabbing U بیل حفاری دندانه دار
grab U بیل حفاری دندانه دار
grabbed U بیل حفاری دندانه دار
grabs U بیل حفاری دندانه دار
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
workings U همه بخشهای حفاری شده معدنی
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
bored well U چاهی که بوسیله مته حفاری شده باشد
initiation U شروع کار شروع
turnstile U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
turnstiles U تیری که چهار بازوی گردنده داردوهرکس میخواهد از ان بگذرد کوپن خود را درسوراخ ان انداخته وانراچرخانده وارد میشود
jarred U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
jar U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
trepanation U مته حفاری معدن وجراحی بامته سوراخ کردن
jars U این میله مخصوص دستگاه حفاری ضربهای است
counter fert U دیوار یا تیری که برای محافظت و استحکام در پشت دیوار ساخته میشود
kelly U قطعهای از لوله حفاری که باعث میشود علاوه برحرکت دورانی مته در جهت عمود نیز حرکت نماید
kelly drive bushing U اتصال کلی که بصورت استوانه بوده و مابین کلی وسوزن حفاری وجود دارد
open fire U شروع
Redo it. Do it over again. U از سر شروع کن
onset U شروع
beginnings U شروع
right of begin U حق شروع
beginning U شروع
kick-off <idiom> U شروع
kick off U شروع
incipience or ency U شروع
inchoation U شروع
openings U شروع
opening U شروع
get-go <idiom> U شروع
inception U شروع
initialed U نقط ه شروع
value U نقط ه شروع
initial U نقط ه شروع
burgeons U شروع برشدکردن
burgeon U شروع برشدکردن
germinating U شروع به رشدکردن
burgeoned U شروع برشدکردن
germinates U شروع به رشدکردن
burgeoning U شروع برشدکردن
germinated U شروع به رشدکردن
germinate U شروع به رشدکردن
initialing U نقط ه شروع
sortie U شروع حرکت
values U نقط ه شروع
valuing U نقط ه شروع
resumption U تجدید شروع
dozier U شروع به فسادکرده
doziest U شروع به فسادکرده
dozy U شروع به فسادکرده
alphas U اغاز شروع
alpha U اغاز شروع
origins U نقطه شروع
origin U نقطه شروع
began U شروع کرده
outbreaks U شروع حادثه
outbreak U شروع حادثه
initials U نقط ه شروع
initialling U نقط ه شروع
initialled U نقط ه شروع
sorties U شروع حرکت
touch off <idiom> U شروع کاری
trig U خط شروع مسابقه
to strike into U شروع کردن
terminus a que U نقطه شروع
tee off U شروع کردن
streek U شروع کردن
beginning of message U شروع پیغام
starting platform U سکوی شروع
starting gate U دروازه شروع
starting block U سکوی شروع
start signal U علامت شروع
start of taxt U شروع متن
start of heading U شروع عنوان
warm start U شروع گرم
embark upon U شروع کردن
take up <idiom> U شروع کردن
take up <idiom> U شروع یک سرگرمی
take on <idiom> U شروع به همکاری
start in <idiom> U شروع کار
shove off <idiom> U شروع ،ترک
set about <idiom> U شروع کردن
kick off <idiom> U شروع کردن
here goes nothing <idiom> U آماده شروع
get the ball rolling <idiom> U شروع چیزی
get one's feet wet <idiom> U شروع کردن
get off on the wrong foot <idiom> U بد شروع کردن
come to <idiom> U شروع کاری
start key کلید شروع
start element U عنصر شروع
start bit U بیت شروع
jump off U شروع حمله
jump off U شروع بحمله
initial point U نقطه شروع
incipit U شروع و اغاز
headstart U امتیاز در شروع
hash mark U خط شروع مسابقه
firing line U خط شروع تیراندازی
commencer U شروع کننده
cold start U شروع سرد
kick off U شروع حمله
launch an attack U شروع حمله
line of departure U خط شروع حمله
lis mota U شروع دعوی
splash line U خط شروع غواصی
beginning of message U شروع پیام
set out U شروع بکارکردن
set in U شروع کردن
scratch line U خط شروع مسابقه
beginning of negotiations U شروع مذاکره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com