English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 99 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
communication technician U تکنیسین مخابرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
technician U تکنیسین
technicians U تکنیسین
electricians mate U تکنیسین برق
radiotrician U تکنیسین رادیو
technician U متخصص تکنیسین
technicians U متخصص تکنیسین
construction electrician mate U تکنیسین برق ساختمان
communication U مخابرات
electric communication U مخابرات
marking panel U پرده مخابرات
panel code U کد پرده مخابرات
communication theory U تئوری مخابرات
signal corps U رسته مخابرات
signal communications U ارتباط و مخابرات
signal center U مرکز مخابرات
signal bridge U پل مخابرات ناو
telecommunication network U شبکه مخابرات
signal axis U محور مخابرات
data link U محور مخابرات
radiographic U مخابرات رادیویی
interphone U مخابرات داخلی
signal corps U قسمت مخابرات
signal panel U پرده مخابرات
telecommunication technique U تکنیک مخابرات
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
subscriber line U خط مشترک [مخابرات]
communication receiver U گیرنده مخابرات
communication center U مرکز مخابرات
signaled U رسته مخابرات
transmission U مخابرات ارسال
signalled U رسته مخابرات
telecommunications U مخابرات تلگرافی
communication U ارتباط و مخابرات
intercoms U مخابرات داخلی
intercom U مخابرات داخلی
transmissions U مخابرات ارسال
transmissions U مخابره مخابرات
transmission U مخابره مخابرات
signal U رسته مخابرات
communication engineering U مهندسی مخابرات
communications U ارتباط و مخابرات
panels U پرده مخابرات
panel U پرده مخابرات
communication engineer U مهندس مخابرات
signal U علایم مخابراتی مخابرات
panels U پرده شبکه مخابرات
digital subscriber line [DSL] U خط مشترک دیجیتال [مخابرات ]
signaled U علایم مخابراتی مخابرات
signalled U علایم مخابراتی مخابرات
cordless telephone U تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless phone U تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless [cordless telephone] U تلفن بی سیم [مخابرات]
panel U پرده شبکه مخابرات
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
area signal center U مرکز مخابرات منطقه
helio U ایینه ویژه مخابرات
intercepting U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercommunication U مخابرات داخلی یکان
intercepts U نفوذکردن در شبکه مخابرات
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
master station U پست اصلی مخابرات
intercepted U نفوذکردن در شبکه مخابرات
intercept U نفوذکردن در شبکه مخابرات
standing operating procedures U روش جاری مخابرات
strangle U در مخابرات یعنی دستگاه
communication chief U رئیس مخابرات یکان
signal operation instruction U دستور کار مخابرات
cryptofacility U تاسیسات مربوط به مخابرات رمز
cordless [cordless telephone] U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless phone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
cordless telephone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
spring loaded U فنری کلید ناپایدار در مخابرات
wigway U ارتباط و مخابرات به وسیله پرچم
asymmetric digital subscriber line [ADSL] U خط مشترک دیجیتال نامتقارن [مخابرات ]
teletypewriter U دستگاه تایپ مخابرات تلگرافی
phone extension U شماره تلفن فرعی [مخابرات]
sign off U علایم ختم مخابرات یامکالمات
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
cryptocompromise U تولید خطر برای مخابرات رمز
radiographs U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
radiograph U پیام رادیوتلگرافی فرستادن مخابرات رادیویی
lights out U علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
loran U تعیین خط سیر هواپیمایاکشتی بوسیله مخابرات رادیویی
demodulate U از مخابرات رادیویی مطالب رمزی کشف کردن
high bit-rate digital subscriber line [HDSL] U خط مشترک دیجیتال برای نرخ بیت بالا [مخابرات ]
phonopore U اسبابی که بوسیله ان مخابرات تلفنی را ازتوی سیم تلگراف می گذراند
teleprinters U تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
teleprinter U تله تایپ ماشین ثبت مخابرات تلگرافی دور نویس
dial up line U خط تلفن معمولی که میتواندبه عنوان دست دستگاه فرستنده در مخابرات استفاده شود
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
track telling U ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
G. U استاندارد در چند رسانهای و مستقیم مخابرات برای موضوع سیگنال صوتی با پهنای باند a کیلوهرتز که روی کانال ای با فرفیت a کیلوبایت در ثانیه ارسال میشود
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
communication engineering U تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
private automatic branch exchange U یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com