English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
netball U توپی که پس از برخورد با لبه تور به زمین میافتد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lineball U توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
yorker U توپی که نزدیک پای توپ زن میافتد و زدن ان مشکل است
creeper U توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده
creepers U توپی که با فاصله کم از زمین پرتاب شده
die U توپی که درحال افتادن برروی زمین است
long hop U توپی که دور از دسترس توپزن از زمین بلند میشود
hub U (وسط چرخ که اغلب بلبرینگ دارد و روی محور یا آسه می چرخد) توپی، چرخمیان، ناف، (مرکز فعالیت یا اهمیت یا توجه و غیره) کانون، قلبگاه، میانگاه، توپی چر، قطب
gimbals U توپی و غلاف توپی گردان
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dance U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
northern lights شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
merry dancers U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
Aurora Polaris U شفق شمالی [که به علت برخورد ذرات گاز معلق در اتمسفر زمین با ذرات بارداری که از سمت خورشید ساطع میشوند در آسمان مناطق نزدیک به قطب شمال رخ میدهد]
the curtain falls U پرده میافتد
channel U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeling U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channels U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channeled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channelled U جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
way the wind blows <idiom> U چیزی که اتفاق میافتد
gutter ball U گویی که به شیار میافتد
f. come f.served U رودتر راه میافتد
it is of frequent U بسیار اتفاق میافتد
processionist U کسیکه با دستهای راه میافتد
common U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners U آنچه اغلب اتفاق میافتد
commonest U آنچه اغلب اتفاق میافتد
heavier U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
lenght U ضربهای که توپ روی دیوارعقب میافتد
combinatorial explosion U موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
heavies U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
heaviest U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
chippie U ضربه کوتاه هوایی که به سوراخ میافتد
foot pedal switch سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
heavy U گوی سریع که نزدیک دروازه میافتد
air operated tipping gear U چرخ دندهای که با فشار هوابه کار میافتد
butterfingers U کسی که چیز زود از دستش میافتد و میشکند
hole in one U گوی ضربه خورده از نقطه اغاز که به سوراخ میافتد
cyclic U دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
head crash U برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
spilled U توپی
spilling U توپی
spill U توپی
dowel U توپی
pivot U توپی
tap U توپی
pivoted U توپی
spills U توپی
ball joint U توپی
plug U توپی
plugs U توپی
spigot U توپی
plugging U توپی
to kick a ball U توپی را
pivots U توپی
tapped U توپی
tapping U توپی
spile U گل میخ توپی
ball joint U توپی اتصال
pivot U توپی اتصال
ball printer U چاپگر توپی
pivots U توپی اتصال
hub bore U سوراخ توپی
rotor hub U توپی رتور
fuse plug U توپی فیوز
pivoted U توپی اتصال
to catch a fly U توپی را ازهواگرفتن
tapper U توپی گذار
countersinck bit U مته توپی
plugs U سربطری توپی گذاشتن
plug U سربطری توپی گذاشتن
stoppers U توپی جلوگیری کننده
plug mill U دستگاه نورد توپی
oil drain plug U توپی تخلیه روغن
plugging U سربطری توپی گذاشتن
stopper U توپی جلوگیری کننده
coincidence circuit U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
coincidence element U مدار الکترونیکی که یک سیگنال خروجی تولید میکند وقتی که دو ورودی همزمان اتفاق میافتد یا دو کلمه دودویی معادل باشند
in- U توپی که وارد دروازه شده
set up U توپی که به اسانی برگردانده شود
beanball U توپی که هدف ان سر توپزن باشد
in U توپی که وارد دروازه شده
head U توپی کامل و سایر متعلقات
collisions U برخورد کردن برخورد تصادف کردن
collision U برخورد کردن برخورد تصادف کردن
bleeders U توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
tampon U توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
spinner U پوشش ایرودینامیکی روی توپی ملخ
tampons U توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
bleeder U توپی که از دست مدافعان نزدیک رد میشود
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
blade butt U انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
jump ball U توپی که داور بین دوبازیگر به هوا می اندازد
tampion U توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
cuban fork ball U پرتاب توپی که بامایعی اغشته و لغزنده شده
inswinger U توپی که در هوا با انحنا به سوی توپزن می اید
pivot U توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
pivoted U توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
roving gun U توپی که مداوما از مواضع مختلف تیراندازی میکند
pivots U توپی هرزه گرد چرخیدن دور چیزی
outswinger U توپی که در هوا با پیچش ازتوپزن دور میشود
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
gun U توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
guns U توپی که طول لوله ان بین 03 تا05 کالیبر باشد
an intercurrent disease U ناخوشی که توی ناخوشی دیگر میافتد
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
minute gun U توپی که به فواصل معین به احترام مرگ کسی شلیک میکند
bulb root U وسیلهای که توسط ان تیغههای گردنده توربین به توپی متصل میشوند
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
hypervelocity U سرعت دهانهای و ابتدایی توپی که از 0001 متر درثانیه بیشتر باشد
bumper U توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
bumpers U توپی که بعلت فاصله کوتاه اززمین بلندمیشود و به سوی سر و سینه توپزن میرود
snick U توپی که با لبه چوب ضربه خورده و به عقب به سمت محافظ میله می رود
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
spigot U لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
mouse U توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses U توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
howitzer U توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
conflict U برخورد
strikingly U برخورد
strikes U برخورد
impact U برخورد
impacts U برخورد
tangency U برخورد
strike U برخورد
striking U برخورد
confliction U برخورد
intersect U برخورد
intersected U برخورد
clashed U برخورد
clash U برخورد
intersects U برخورد
criss-crossing U برخورد
ill favored U بد برخورد
criss-crosses U برخورد
criss-crossed U برخورد
incidence U برخورد
clashes U برخورد
conflicted U برخورد
collisions U برخورد
reception U برخورد
contact U برخورد
contacted U برخورد
contacting U برخورد
criss-cross U برخورد
contacts U برخورد
osculation U برخورد
receptions U برخورد
collision U برخورد
attitude U برخورد
attitudes U برخورد
stop U برخورد
appulse U برخورد
stopped U برخورد
stopping U برخورد
stops U برخورد
approaches U برخورد
conflicts U برخورد
approached U برخورد
approach U برخورد
skittle U که در طی که توپی بطرف میخ پرتاب میکنند ودرصورت اصابت به میخ برنده محسوب میشوند
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com