Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
factory production
U
تولید کارخانهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
factory economy
U
اقتصاد کارخانهای
factory system
U
نظام کارخانهای
manufacturing industry
U
صنعت کارخانهای
cannery
U
کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
canneries
U
کارخانهای که گوشت ومیوه وغیره رادرقوطی کنسرو میکند
crazing mill
U
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
assembly
U
کارخانهای که واحدهای آن از قط عاتی از کارخانه هایی دیگر و در کنار هم جمع شده اند
incorporating mill
U
کارخانهای که اجزای باروت دران امیخته میشوند کارخانه باروت سازی
gig mill
U
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation
U
کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte
U
گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
components
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component
U
1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods
U
هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconding
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds
U
مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem
U
در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads
U
هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry
U
حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar
U
روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand
U
تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction
U
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
declassified cost
U
هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem
U
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes
U
چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
acceleration principle
U
یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
spermary
U
غده تولید کننده منی محل تولید منی
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
mixed capitalism
U
نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap
U
شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
half
U
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
production technique
U
فن تولید
production rule
U
تولید
production
U
تولید
manufacture
U
تولید
manufactured
U
تولید
manufactures
U
تولید
fabrication
U
تولید
productions
U
تولید
aggregate output
U
تولید کل
total output
U
تولید کل
genesis
U
تولید
outputs
U
تولید
assembly lines
U
خط تولید
production line
U
خط تولید
production lines
U
خط تولید
assembly line
U
خط تولید
articulation
U
تولید
total product
U
تولید کل
assembly
U
تولید
generations
U
تولید
progeniture
U
تولید
low productivity
U
تولید کم
generation
U
تولید
turn out
U
تولید
product
U
تولید
products
U
تولید
output
U
تولید
inbreed
U
تولید کردن
relations of production
U
رابطه تولید
ingenerate
U
تولید کردن
ingot production
U
تولید شمش
labor intensive production
U
تولید کاربر
generation
U
تولید نیرو
productions
U
تولید کردن
production
U
تولید کردن
generable
U
قابل تولید
gas making
U
تولید گاز
flow of production
U
گردش تولید
full production
U
تولید در حداکثرفرفیت
procreation
U
تولید مثل
forces of production
U
نیروهای تولید
full production
U
تولید کامل
generations
U
تولید کردن
generation
U
تولید کردن
gas generation
U
تولید گاز
flow of production
U
جریان تولید
production
U
تولید دستهای
homogenesis
U
تولید مثل
home country
U
محل تولید
production
U
تولید محصول
generation of oscillations
U
تولید نوسان
generation of current
U
تولید جریان
generating tool
U
ابزار تولید
food production
U
تولید غذا
generations
U
تولید نیرو
begotten
U
تولید کرده
reproductions
U
تولید مجدد
reproductions
U
تولید دوباره
agents of production
U
عوامل تولید
factors of production
U
عوامل تولید
production factors
U
عوامل تولید
aggradation of permafrost
U
تولید شبنم
aggradation of permafrost
U
تولید مه شبنم
aggregate production function
U
تابع تولید کل
average product
U
تولید متوسط
begat
U
تولید کردن
raises
U
تولید کردن
raise
U
تولید کردن
branches of production
U
شاخههای تولید
branches of production
U
رشتههای تولید
productivity
U
قابلیت تولید
reproductions
U
تولید مثل
manufacturer
U
تولید کننده
manufacturers
U
تولید کننده
producer
U
تولید کننده
producers
U
تولید کننده
mass-production
U
تولید انبوه
reproduction
U
تولید مثل
reproduction
U
تولید مجدد
sparking
U
تولید جرقه
reproduction
U
تولید دوباره
bring forward
U
تولید کردن
beeps
U
تولید صدا
beeping
U
تولید صدا
produces
U
تولید کردن
produced
U
تولید کردن
produce
U
تولید کردن
factor of production
U
عامل تولید
fetch up
U
تولید کردن
productions
U
تولید دستهای
cost of production
U
هزینه تولید
jamming
U
تولید پارازیت
energy production
U
تولید نیرو
beeped
U
تولید صدا
beep
U
تولید صدا
calorification
U
تولید حرارت
capital intensive technique
U
فن تولید سرمایه بر
carcinogenesis
U
تولید سرطان
chylification
U
تولید کیلوس
chymification
U
تولید کیموس
begetting
U
تولید کردن
begets
U
تولید کردن
beget
U
تولید کردن
procreating
U
تولید کردن
procreates
U
تولید کردن
procreated
U
تولید کردن
procreate
U
تولید کردن
elasticity of production
U
کشش تولید
energy production
U
تولید انرژی
productions
U
تولید محصول
productive
U
تولید کننده
period of production
U
دوره تولید
production program
U
برنامه تولید
production programme
U
برنامه تولید
production routine
U
روال تولید
generated
U
تولید کردن
production account
U
حساب تولید
production capacity
U
فرفیت تولید
production coefficient
U
ضریب تولید
generate
U
تولید کردن
production control
U
کنترل تولید
production cost
U
هزینه تولید
production efficiency
U
کارائی تولید
production efficiency
U
کارائی در تولید
production facility
U
سهولت تولید
generates
U
تولید کردن
production engineer
U
مهندس تولید
production process
U
جریان تولید
pilot production
U
تولید نمونه
potential output
U
تولید بالقوه
power of production
U
نیروی تولید
manufactures
U
تولید کردن
manufactured
U
تولید کردن
manufacture
U
تولید کردن
producible
U
قابل تولید
production index
U
شاخص تولید
production management
U
مدیریت تولید
production method
U
روش تولید
production part
U
بخش تولید
production period
U
دوره تولید
generating
U
تولید کردن
production process
U
فرایند تولید
production frontier
U
مرز تولید
production function
U
تابع تولید
surplus production
U
فزونی تولید
system generation
U
تولید سیستم
the procreative instinct
U
غریزه تولید
turn out
U
تولید کردن
underproduction
U
تولید ناکافی
volume of production
U
حجم تولید
put out
<idiom>
U
تولید کردن
surplus production
U
مازاد تولید
surplus production
U
تولید اضافی
suppuration
U
تولید جراحت
production gap
U
شکاف تولید
production time
U
زمان تولید
productive capacity
U
فرفیت تولید
progenitive
U
تولید کننده
pyogenesis
U
تولید چرک
rate of output
U
نرخ تولید
supplying
U
تولید کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com