English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mass production U تولید ماشینی
mechanical production U تولید ماشینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
robotics U زمینهای در هوش مصنوعی که مورد طراحی تولید و کاربردادم ماشینی است
automation U ماشینی شدن تولید
automation U افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
cam U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
cams U استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
Other Matches
mask U یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks U یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
mechanic U ماشینی
machine made U ماشینی
mechanical U ماشینی
mechanician U ماشینی
mechanized U ماشینی
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
mechanization U ماشینی کردن
mechanical language U زبان ماشینی
mechanical translation U ترجمه ماشینی
mechnical U ماشینی صنعتی
mechanical translator U مترجم ماشینی
mechanized data U دادههای ماشینی
machine tools U ابزار ماشینی
mechanism U قطعه ماشینی
mechanisms U قطعه ماشینی
automaton U ادم ماشینی
manipulator U دست ماشینی
octane U سوخت ماشینی
machine tool U ابزار ماشینی
robot U ادم ماشینی
robots U ادم ماشینی
mechanized U ماشینی شده
automatons U ادم ماشینی
artificial intelligence U هوش ماشینی
power saw U اره ماشینی
drill press vise U گیره ماشینی
machinery steel U فولاد ماشینی
machine shop tool U ابزار ماشینی
machine translation U ترجمه ماشینی
machine ringing U زنگ ماشینی
factory rugs U فرش ماشینی
mechanical welding U جوشکاری ماشینی
tufted rugs U فرش ماشینی
lawn sprinkler U اب پاش ماشینی
machine welding U جوشکاری ماشینی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
machinery castings U ریخته گری ماشینی
to start a car [to crank a car] [American English] U ماشینی را روشن کردن
agricultural mechanization U ماشینی کردن کشاورزی
machine shop U کارگاه محاسبات ماشینی
mechanistic theory U نظریه ماشینی نگری
gynoid U نوع زن ادم ماشینی
crosscut saw U اره گرد ماشینی
man machine systems U نظامهای انسانی- ماشینی
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
droid U یک ادم ماشینی شبیه انسان
clocks U ماشینی که زمان را نشان میدهد
automaton U ماشینی که کارهای انسان را میکند
businesses U ماشینی که در شرکت استفاده میشود
business U ماشینی که در شرکت استفاده میشود
automatons U ماشینی که کارهای انسان را میکند
clock U ماشینی که زمان را نشان میدهد
Machine- made carpets . U فرشهای ماشینی ( غیر دستباف )
bordering machine U ماشینی که لبه لوله ها را خم میکند
serviced U ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
service U ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
barker U کارگر یا ماشینی که پوست میکند
ingrain U فرش ماشینی دو رو و تمام پشم
winepress U ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
badge reader U ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
caloric engine U ماشینی که باهوای گرم حرکت میکند
appliances U ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
saw doctor U ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
pulsator U ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
appliance U ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
weighing machine U ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
manifolder U ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
to have packed up [British E] U خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
injection engine U ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
cards U ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
card U ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
to have packed up [British E] U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out U خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to crap out U خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
wright U کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
to crap out U کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
wringer U ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
manifold writer U ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
perforator U ماشینی که روی کاغذ سوراخها را پانج میکند
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
DDC U ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
reperforator U ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
CNC U ماشینی که به طور خودکار توسط کامپیوتر اجرا میشود
wiretapper U جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
burster U ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
power loom U ماشین بافندگی [در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
cash dispensers U ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
cash dispenser U ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
compacts U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacting U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacted U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
dnc U Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
compact U ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
reperforator U ماشینی که نوار کاغذی را سوراخ میکند ارسال کننده نوارپانچ شده متصل به هم
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
grader U ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
collator U ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
slewing U سرعت حرکت ابزارهای ماشینی کنترل شده عددی ازیک محل به محل دیگر
magnetic tapes U ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
magnetic tape U ماشینی که سیگنالهای ذخیره شده روی نوار مغناطیسی را می خواند و به صورت الکترونیکی تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل فهم است
readers U ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
reader U ماشینی که سوراخهای پانچ شده را روی نوار کاغذی یا سیگنالهای روی نوار مغناطیسی را می خواند
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
hook U کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hooks U کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
total output U تولید کل
aggregate output U تولید کل
assembly U تولید
progeniture U تولید
genesis U تولید
low productivity U تولید کم
products U تولید
product U تولید
outputs U تولید
output U تولید
articulation U تولید
production U تولید
productions U تولید
generation U تولید
generations U تولید
production technique U فن تولید
production rule U تولید
turn out U تولید
manufacture U تولید
production line U خط تولید
manufactured U تولید
production lines U خط تولید
manufactures U تولید
fabrication U تولید
assembly lines U خط تولید
total product U تولید کل
assembly line U خط تولید
decollator U ماشینی که موضوعات مختلف را به ورقههای مجزا تبدیل میکند و یا جدا کردن موضوعات تکه تکه به قط عات جدا
calorification U تولید حرارت
the procreative instinct U غریزه تولید
raises U تولید کردن
raise U تولید کردن
producible U قابل تولید
production index U شاخص تولید
mass production U تولید انبوه
beeps U تولید صدا
beeping U تولید صدا
beeped U تولید صدا
chymification U تولید کیموس
productivity U قابلیت تولید
means of production U ابزار تولید
means of production U وسایل تولید
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
pilot production U تولید نمونه
carcinogenesis U تولید سرطان
bring forward U تولید کردن
potential output U تولید بالقوه
power of production U نیروی تولید
chylification U تولید کیلوس
beep U تولید صدا
production management U مدیریت تولید
procreate U تولید کردن
production method U روش تولید
manufacture U تولید کردن
manufactured U تولید کردن
manufactures U تولید کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com