English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
description U توصیف تشریح
descriptions U توصیف تشریح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
delineation U توصیف
descriptor U توصیف گر
shading U توصیف
description U توصیف
qualification U توصیف
descriptions U توصیف
narration U توصیف
anatomy U تشریح
illustration U تشریح
surgery U تشریح
dissection U تشریح
anatomies U تشریح
surgeries U تشریح
illustrations U تشریح
analysis U تشریح
self-explanatory U بی نیاز از توصیف
indefinably U توصیف نشدنی
indefinable U توصیف نشدنی
qualifiers U توصیف کننده
recommendable U قابل توصیف
describable U قابل توصیف
qualifier U توصیف کننده
data descriptor U توصیف گر داده ها
job description U توصیف شغلی
self explanatory U بی نیاز از توصیف
delineator U توصیف کننده
characterization U توصیف شخصیت
characterize U توصیف کردن
self explaining U بی نیاز از توصیف
qalified U توصیف شده
characterises U توصیف کردن
characterised U توصیف کردن
false description U توصیف غلط
qualifies U توصیف کردن
characterizing U توصیف کردن
characterising U توصیف کردن
characterized U توصیف کردن
characterizes U توصیف کردن
qualify U توصیف کردن
anatomically U از روی تشریح
dissects U تشریح کردن
analyze U تشریح کردن
anatomize U تشریح کردن
non descript U تشریح ناپذیر
neurotomy U تشریح اعصاب
entomotomy U تشریح حشرات
zootomy U تشریح حیوانات
problem description U تشریح مسئله
dissecting knife U چاقوی تشریح
dissector U تشریح کننده
anatomist U تشریح کننده
innuendo U یعنی تشریح
dissected U تشریح کردن
dissect U تشریح کردن
innuendoes U یعنی تشریح
anatomies U مبحث تشریح
innuendos U یعنی تشریح
dissecting U تشریح کردن
anatomy U مبحث تشریح
discussions U تشریح مطالب
autopsy U تشریح مرده
autopsies U تشریح مرده
discussion U تشریح مطالب
unutterable U غیر قابل توصیف
characterization U توصیف صفات اختصاصی
task state descriptor U توصیف گر حالت کار
unutterably U غیر قابل توصیف
indescribable U توصیف ناپذیر نامعلوم
hypotyposis U تشریح مجسم کننده
tree surgery U تشریح علمی درخت
page description language U زبان تشریح صفحه
pdl U زبان تشریح صفحه
phytotomy U برش و تشریح گیاه
syntax language U زبان تشریح نحو
embryotomy U تشریح جنین درزهدان
anatomist U متخصص علم تشریح
catling U چاقوی تشریح یاجراحی
anatomically U مطابق علم تشریح
d. anatomy U تشریح مشاهدهای یا تبصیری
autopsy U تشریح نسج مرده
autopsies U تشریح نسج مرده
aerography U علم تشریح هوا
task state descriptor U توصیف کننده وضعیت وفیفه
unspeakable U توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
termless U بی پایان غیر قابل توصیف
illusionism U نگارش یا توصیف منافر وهمی
kinesiology U تشریح حرکات بدنی انسان
vivisector U تشریح کننده جانور زنده
gnosticize U ازراه عرفان تشریح کردن
prosector U تشریح کننده بدن مرده
zoography U علم توصیف جانوران وخوی انان
ineffable U شخص غیر قابل توصیف نگفتنی
body snatcher U کسی که برای تشریح نبش قبرمیکند
Religion was portrayed in a negative way. U دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
indescribably U چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
ccitt v. U در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
White Papers U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Paper U کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Sophrosyne U وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
The documentary tries to be truthful to the events. U این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
ethnography U تشریح علمی نژادهای بشراز نظر اداب ورسوم و اختلافاتی که ازاین نقطه نظر با هم دارند
explained variance U واریانس تشریح شده تغییرات بیان شده
unaccountable U غیر مسئول غیر قابل توصیف
unaccountably U غیر مسئول غیر قابل توصیف
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
karyology U هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
describing U توصیف کردن وصف کردن
describes U توصیف کردن وصف کردن
describe U توصیف کردن وصف کردن
portrays U توصیف کردن مجسم کردن
portraying U توصیف کردن مجسم کردن
portrayed U توصیف کردن مجسم کردن
portray U توصیف کردن مجسم کردن
described U توصیف کردن وصف کردن
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
historic character U [شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
charges U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charge U عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
analyzing U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzes U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse U پاره پاره کردن تشریح کردن
analysed U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses U پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed U پاره پاره کردن تشریح کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com