English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
monetary expansion U توسعه پولی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
enhance U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhancing U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhances U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
enhanced U در یک IBM PC توسعه EMS روش استاندارد توسعه حافظه اصلی در PC
development U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
developments U رشد و توسعه اقتصادی ارایش دادن زمین توسعه وضعیت
characteristics of underdeveloping U مشخصات کشورهای در حال توسعه ویژگیهای توسعه نیافتگی
european monetary agreement U موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
outreach U توسعه یافتن توسعه
moneyed U پولی
pecuniary U پولی
monetary U پولی
impecuniousity U بی پولی
impecuniosity U بی پولی
pockets U پولی
moneyary U پولی
pocket U پولی
venal U پولی
mercenaly U پولی
monetary reserves U ذخائر پولی
monetary targets U اهداف پولی
monetary system U سیستم پولی
tight money U کنترل پولی
monetary sector U بخش پولی
monetary school U مکتب پولی
monetary instruments U ابزارهای پولی
monetary policy U سیاست پولی
polywag U پولی واگ
monetary value U ارزش پولی
unit of currency U واحد پولی
polyethylene U پولی اتیلن
money wage U مزد پولی
backing U پشتوانه پولی
pay patient U مریض پولی
pecuniary liability U ضمانت پولی
polymyxin U پولی میکسین
money matters U امور پولی
money illusion U خطای پولی
money illusion U توهم پولی
money capital U سرمایه پولی
monetary unit U واحد پولی
financial property U اموال پولی
money order U حواله پولی
reconvert U پولی را مجدداتسعیرکردن
monetary base U پایه پولی
monetary base U مبنای پولی
monetary authorities U مقامات پولی
monetary assets U دارائیهای پولی
loose pulley U پولی هرزگرد
financial inventory U ذخایر پولی
grooved pulley U پولی شیاردار
financial property U داراییهای پولی
money orders U حواله پولی
dealing for money U معاملات پولی
monetary economy U اقتصاد پولی
monetary restriction U محدودیت پولی
monetary incentive U مشوق پولی
monetary inflation U تورم پولی
monetary deflation U محدودیت پولی
money income U درامد پولی
real U غیر پولی
monetary control U کنترل پولی
monetary deflation U انقباض پولی
monetary convention U اتحاد پولی
monetary control U نظارت پولی
gold currency system U نظام پولی طلا
pecuniary externalities U پی امدهای خارجی پولی
financed U تامین هزینه پولی
gold standard U نظام پولی طلا
finance U تامین هزینه پولی
poly vinil chloride U کلرور پولی وینیل
european monetary fund U صندوق پولی اروپا
european monetary system U سیستم پولی اروپایی
pure monetary policy U سیاست پولی خالص
rate of money wage U نرخ مزد پولی
free capital U سرمایه گذار پولی
expansionary monetary policy U سیاست پولی انبساطی
bimetallism U نظام پولی دو فلزی
strategic concentration by rail U سیستم پولی فلزی
finances U تامین هزینه پولی
financing U تامین هزینه پولی
restrictive monetary policy U سیاست پولی انقباضی
i am pushed for money U ازبی پولی درفشار
bimetallic standard U پایه پولی دو فلزی
money rate of interest U نرخ بهره پولی
it was a U خوب پولی بود
nonmonetarists U اقتصاددانان غیر پولی
impecuniously U از روی بی پولی یا افلاس
i owe some money to you U یک پولی به شما بدهکارم
dollar area U منطقه پولی دلار
nonmonetary assets U دارائیهای غیر پولی
nonmonetary income U درامد غیر پولی
national money income U درامد ملی پولی
hyperdeflation U انقباض پولی شدید
nonmonetary sector U بخش غیر پولی
he is pressed for money U از بی پولی در مضیقه است
contractionary monetary policy U سیاست پولی انقباضی
price U ارزش پولی کالا
tight money U سیاست پولی انقباضی
prices U ارزش پولی کالا
tools of monetary policy U ابزار سیاست پولی
down and out <idiom> U هیچ پولی نداشتند
deflation U انقباض پولی رکود
money well spent <idiom> U پولی که هدر نرفته
not for the world <idiom> U دراعضای هیچ پولی
feel the pinch <idiom> U دچار بی پولی شدن
strapped for cash <idiom> U هیچ پولی دربساط نداشتن
easy money U پولی که براحتی بدست اید
poundage U مقدار پولی برحسب لیره
polyester U الیاف یاپارچه پولی استر
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
Money entrusted to my care . U پولی که با مانت نزد من سپرده شد
Monetary systems. U سیستم های پولی ( مالی )
i have no money about me U با خود هیچ پولی ندارم
international monetary reserves U ذخائر پولی بین المللی
army deposit fund U سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
burn a hole in one's pocket <idiom> U پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
apportionment U تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
the proceeds of the sale U پولی که از محل فروش بدست می اید
To put some money aside . U پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
monetrarist keynesian debate U بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
e p u U 591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
prize money U پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
accountability U ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
contributions U پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
cash on the barrelhead <idiom> U پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
chantry U پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
devaluation U تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
transfer payment U پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
to give U پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
contribution U پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
blockade currency U پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
To play for love . U عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
make it up to someone <idiom> U انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
convertible U پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
disposable personal income U پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
deat benefit U وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
royalty U پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
corkage U پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
royalties U پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
convertibles U پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
appearance money U پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
slush funds U پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
slush fund U پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
countershaft pulley U محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
pewage U پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
luck money U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
accrued benefit U پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
luck penny U پولی که بطور دست لاف هنگام خرید و فروش بکسی بدهند
stop go policy U توسعه
spread U توسعه
spreads U توسعه
increment U توسعه
increments U توسعه
enlarges U توسعه
delelopment U توسعه
enlarging U توسعه
enlarged U توسعه
amplification U توسعه
enlarge U توسعه
enlargement U توسعه
upgrowth U توسعه
enlargements U توسعه
developments U توسعه
outspread U توسعه
promotions U توسعه
extensions U توسعه
development U توسعه
extension U توسعه
promotion U توسعه
expansion U توسعه
uneven development U توسعه نامتوازن
social development U توسعه اجتماعی
urban renewal U توسعه شهری
historical development U توسعه تاریخی
extensible U توسعه پذیر
enrich U توسعه دادن
increscent U زیادی توسعه
internal development U توسعه داخلی
underdevelopment U توسعه نیافتگی
to open out U توسعه دادن
pole of development U قطب توسعه
to unfold U توسعه دادن
phasess of development U مراحل توسعه
under development U دردست توسعه
technical development U توسعه فنی
self development U توسعه نفس
open out U توسعه دادن
rural development U توسعه روستائی
progation U توسعه تکثیر
path of expansion U مسیر توسعه
pattern of development U الگوی توسعه
research and development U تحقیق و توسعه
extensibility U توسعه پذیری
regional development U توسعه ناحیهای
regional development U توسعه منطقهای
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com