Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
orient
U
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orienting
U
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
orients
U
توجیه دستگاههای مغناطیسی هماهنگ کردن دستگاهها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
synchronizes
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronising
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronised
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronises
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
synchronize
U
هماهنگ کردن هماهنگ شدن
orientation
U
روانه کردن دستگاهها
prodos
U
سیستم عامل II APPLE که برای حمایت دستگاههای ذخیره انبوه و دستگاههای ذخیره فلاپی دیسک طراحی شده است
aircraft cross servicing
U
سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
degauss
U
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
harmonising
U
هماهنگ کردن
harmonises
U
هماهنگ کردن
harmonize
U
هماهنگ کردن
harmonized
U
هماهنگ کردن
harmonizes
U
هماهنگ کردن
harmonizing
U
هماهنگ کردن
harmonised
U
هماهنگ کردن
coordinate
U
متناسب یا هماهنگ کردن
magnetic blowout
U
خاموش کردن مغناطیسی وزش مغناطیسی
automation
U
کامپیوتری کردن دستگاهها کامپیوتری کردن خودکارکردن سیستم
fire coordination
U
هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
orchestrate
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrating
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
legitimising
U
توجیه کردن
orientation
U
توجیه کردن
legitimatize
U
توجیه کردن
legtimize
U
توجیه کردن
orients
U
توجیه کردن
orient
U
توجیه کردن
orienting
U
توجیه کردن
briefing
U
توجیه کردن
legitimized
U
توجیه کردن
vindicates
U
توجیه کردن
justify
U
توجیه کردن
legitimize
U
توجیه کردن
vindicating
U
توجیه کردن
justifying
U
توجیه کردن
legitimised
U
توجیه کردن
legitimises
U
توجیه کردن
vindicated
U
توجیه کردن
legitimization
U
توجیه کردن
vindicate
U
توجیه کردن
briefings
U
توجیه کردن
justifies
U
توجیه کردن
legitimizing
U
توجیه کردن
legitimizes
U
توجیه کردن
synchronises
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronised
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronize
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronizes
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
synchronising
U
همزمان بودن هماهنگ کردن حرکت
halving adjustment
U
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
magnetic induction
U
چگالی شار مغناطیسی اندوکسیون مغناطیسی چگالی میدان مغناطیسی چگالی خطوط قوای مغناطیسی
rationalised
U
عقلا توجیه کردن
rationalises
U
عقلا توجیه کردن
rationalising
U
عقلا توجیه کردن
rationalizing
U
عقلا توجیه کردن
rationalize
U
عقلا توجیه کردن
rationalized
U
عقلا توجیه کردن
rationalizes
U
عقلا توجیه کردن
map orientation
U
توجیه کردن نقشه
rationalising
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalised
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalize
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalises
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalized
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizes
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
rationalizing
U
بااستدلال عقلی توجیه یا تفسیر کردن منطقی کردن
instrumentation
U
دستگاهها
out put
U
توان دستگاهها
control pannel
U
تابلوی دستگاهها
briefest
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
briefed
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
interpreted
U
ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
briefer
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
interpret
U
ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interprets
U
ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
interpreting
U
ترجمه شفاهی کردن توجیه کردن
brief
U
خلاصه کردن چیزی توجیه کردن
plate
U
پلاکهای توضیحات دستگاهها
base frame
U
چهارچوب زیر دستگاهها
jamming
U
تولیداختلال در دستگاهها اغتشاش
plates
U
پلاکهای توضیحات دستگاهها
coordinate
U
هماهنگ کردن هم اهنگ کردن
justifies
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justify
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
justifying
U
تبرئه کردن تصدیق کردن توجیه کردن
low level keying
U
استفاده از ولتاژ کم درمدارها و دستگاهها
justify
U
توجیه کردن هم تراز کردن
justifies
U
توجیه کردن هم تراز کردن
justifying
U
توجیه کردن هم تراز کردن
click
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicks
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
clicked
U
زنگ خوردن تیک تیک کردن قلاب یا ضامن در دستگاههای زمان سنجی
soft
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
softer
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
mediums
U
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
medium
U
مادهای که الگوی فلوی مغناطیسی را پس از اثر میدان مغناطیسی برمی گرداند.
softest
U
که اثرات مغناطیسی خود را هنگام حذف از میدان مغناطیسی از دست بدهد
ferromagnetic material
U
هر مادهای که بار مغناطیسی را نگه می دارد بتواند مغناطیسی شود
magnetic tapes
U
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
magnetic tape
U
پلاستیک باریک پوشیده شده از ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنال
tape
U
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
record
U
گیرندهای که سیگنالهای الکتریکی را به مغناطیسی تبدیل میکند تا داده را روی رسانه مغناطیسی بنویسد
tapes
U
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
taped
U
پلاستیک باریک و کوتاه پوشیده شده از یک ماده مغناطیسی برای ذخیره مغناطیسی سیگنالها
magnetic ink character recognition
U
تشخیص کاراکترهای جوهرمغناطیسی بازشناسی کاراکتربا جوهر مغناطیسی دخشه شناسی مرکب مغناطیسی
flight coordination
U
هماهنگ کردن پرواز هماهنگی پرواز
magnetic skin effect
U
جابجایی فوران مغناطیسی اثر پوستی مغناطیسی
control transmitter
U
دستگاههای همگرد
clustered devices
U
دستگاههای گروهی
self synchronous devices
U
دستگاههای همگرد
photoelectric devices
U
دستگاههای فتوالکتریکی
cryptoequipment
U
دستگاههای رمز
peripherals
U
دستگاههای جانبی
selsyn devices synchro
U
دستگاههای همگرد
hardware
U
دستگاههای اصلی
electrodiagnosis
U
تشخیص با دستگاههای برقی
crushing and grinding equipment
U
دستگاههای خرد کننده
permalloy
U
خانوادهای ار الیاژهای اهن و نیکل که از نظر مغناطیسی نرم میباشند و تحت نیروهای مغناطیسی کم نفوذپذیری وگذردهی زیادی از خود نشان میدهند
synchronous
U
هماهنگ
consonant
U
هماهنگ
coordinated
U
هماهنگ
monotone
U
هماهنگ
harmonious
U
هماهنگ
consonants
U
هماهنگ
harmonic
U
هماهنگ
avionic
U
مربوط به دستگاههای خودکار هواپیما
exchange selector
U
سلکتور در دستگاههای مراکزتلفن خودکار
storage pool
U
گروهی از دستگاههای ذخیره مشابه
demagnetize
U
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
degausser
U
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
harmonic oscillator
U
نوسانگر هماهنگ
harmonic motion
U
حرکت هماهنگ
harmonic vibration
U
ارتعاش هماهنگ
coordinate
U
هماهنگ ساختن
harmonic wave
U
موج هماهنگ
sequencer
U
شیر هماهنگ
cooperating bishop
U
دو فیل هماهنگ
coordinator
U
هماهنگ کننده
subharmonic
U
هماهنگ فرعی
proportional
U
متقابل یا هماهنگ
harmonic
U
هماهنگ همساز
coordination
U
هماهنگ سازی
instrument flight
U
پرواز با کمک دستگاههای کنترل هواپیما
computer interface unit
U
وسیله اتصال دستگاههای جانبی به کامپیوتر
magnaflux
U
نام انحصاری تست غیرمخربی برای مواد مغناطیسی بااستفاده از میدانهای مغناطیسی و مواد فلورسان
magnetize
U
مغناطیسی کردن
magnetised
U
مغناطیسی کردن
magnetizes
U
مغناطیسی کردن
magnetises
U
مغناطیسی کردن
magnetising
U
مغناطیسی کردن
magnetization
U
مغناطیسی کردن
demagnetize
U
دی مغناطیسی کردن
simple harmonic motion
U
حرکت هماهنگ ساده
synchronizing mechanism
U
ساز و کار هماهنگ
creeping attack
U
تک هماهنگ شده ضد زیردریایی
damped harmonic oscillator
U
نوسانگر هماهنگ میرا
autosyn
U
هماهنگ کننده خودکار
coordinating authority
U
مقام هماهنگ کننده
sequence valve
U
شیر هماهنگ کننده
damped harmonic motion
U
حرکت هماهنگ میرا
executive area
U
ناحیه هماهنگ ساز
power down
U
خاموش کردن یک کامپیوتر یادستگاه جانبی اقداماتی که به هنگام خرابی برق یا قطع عملیات ممکن است توسط کامپیوتر برای حفافت حالت پردازنده و جلوگیری ازخرابی ان یا دستگاههای جانبی متصل به ان به اجرادراید
famos
U
Floating تکنولوژی ساخت دستگاههای ذخیره بار
avionics
U
فن استفاده از دستگاههای الکتریکی و خودکار درهوانوردی و نجوم
homing station
U
ایستگاه ردیاب دستگاههای هدایت مسیر هواپیما
magnetic ritation
U
گردش مغناطیسی دوران مغناطیسی
magnetic reluctance
U
مقاومت مغناطیسی رلوکتانس مغناطیسی
magnetic deflector
U
یکسوکننده مغناطیسی اشکارساز مغناطیسی
magnetic flow
U
فوران مغناطیسی فلوی مغناطیسی
EtherTalk
U
درسیستم Apple Macintosh گونههای مختلف شبکه اترنت استاندارد برای اتصال دستگاهها بهم و تغییری در Apple Talk کندتر است
magnetised
U
مغناطیسی کردن یا شدن
magnetizable
U
قابل مغناطیسی کردن
magnetises
U
مغناطیسی کردن یا شدن
magnetising
U
مغناطیسی کردن یا شدن
magnetize
U
مغناطیسی کردن یا شدن
magnetizes
U
مغناطیسی کردن یا شدن
monotone
U
صدای یکنواخت تکرار هماهنگ
concrescent
U
دارای رشد مشترک یا هماهنگ
bsc
U
SynchronousCommunication Binaryارتباطات هماهنگ دودویی
fire support coordinator
U
هماهنگ کنند پشتیبانی اتش
screen coordinator
U
هماهنگ کنند پوشش دریایی
commutation
U
تغییر جهت پی در پی جریان در سیم پیچهای دستگاههای الکتریکی
briefings
U
توجیه
justifications
U
توجیه
comeback
U
توجیه
orientation
U
توجیه
comebacks
U
توجیه
rationalization
U
توجیه
base line
U
خط توجیه
orienting line
U
خط توجیه
rationale
U
توجیه
briefing
U
توجیه
justification
U
توجیه
compatability
U
قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
area coordination group
U
گروه هماهنگ کننده عملیات منطقه
degauss
U
پاک کردن میدان مغناطیسی
eia interface
U
یک رابط استاندارد میان دستگاههای جانبی وریزکامپیوترها و مدمها وترمینالها
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com