Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
punctuality
U
توجه به جزئیات وقت شناسی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
screamer
U
اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
minutie
U
جزئیات
details
U
جزئیات
minuitae
U
جزئیات
detailing
U
جزئیات
detail
U
جزئیات
elaboration
U
جزئیات
detailed
U
: پر جزئیات
circumstantiality
U
جزئیات
particular redemption
U
جزئیات
particularity
U
جزئیات
paticular
U
جزئیات
draw attention
U
توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
entomology
U
حشره شناسی
[حشره شناسی]
[جانور شناسی]
[رشته دانشگاهی]
analyse
U
بررسی با جزئیات
a priori
U
از کلیات به جزئیات
detail
U
جزئیات تفاصیل
detail printing
U
چاپ جزئیات
detailing
U
جزئیات تفاصیل
detail file
U
پرونده جزئیات
detail file
U
فایل جزئیات
finical
U
متوجه جزئیات
data element
U
جزئیات اطلاعات
analysed
U
بررسی با جزئیات
analyzes
U
بررسی با جزئیات
analyzing
U
بررسی با جزئیات
detail drawing
U
رسم جزئیات
image detail
U
جزئیات تصویرتلویزیون
detail drawing
U
نقشه جزئیات
analyzed
U
بررسی با جزئیات
analyze
U
بررسی با جزئیات
analysing
U
بررسی با جزئیات
ins and outs
<idiom>
U
باتمام جزئیات
data item
U
جزئیات اطلاعات
minutiae
U
جزئیات کم اهمیت
in great detail
U
با جزئیات مفصل
analyses
U
بررسی با جزئیات
detail diagram
U
نمودار جزئیات
detail drawing
U
نقشه کشی جزئیات
echaustive
U
شامل همهء جزئیات
detail
U
مشروح شرح جزئیات
analyzing
U
جزئیات را مطالعه کردن
analysed
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyse
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyzed
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyze
U
جزئیات رامطالعه کردن
particulars
U
جزئیات خصوصیات مشخصات
analysing
U
جزئیات را مطالعه کردن
analyzes
U
جزئیات را مطالعه کردن
detailing
U
مشروح شرح جزئیات
analyses
U
جزئیات را مطالعه کردن
circumstantiate
U
وارد جزئیات شدن
he related the particulars
U
جزئیات را شرح داد
To go into detailes.
U
وارد جزئیات شدن
fill (someone) in
<idiom>
U
جزئیات را به شخصی گفتن
roughly speaking
U
قطع نظراز جزئیات
psychbiology
U
علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
elaborating
U
به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborates
U
به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborated
U
به زحمت ساختن دارای جزئیات
elaborate
U
به زحمت ساختن دارای جزئیات
particularising
U
باذکر جزئیات شرح دادن
detail flowchart
U
نمودار جزئیات گردش برنامه
particularizing
U
باذکر جزئیات شرح دادن
particularises
U
باذکر جزئیات شرح دادن
particularizes
U
باذکر جزئیات شرح دادن
particularize
U
باذکر جزئیات شرح دادن
particularized
U
باذکر جزئیات شرح دادن
particularised
U
باذکر جزئیات شرح دادن
bionomics
U
زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
philological
U
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
appropriation language
U
شرح جزئیات بودجه و منظوراز تخصیص ان
per
U
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
basket purchase
U
خرید کلی بدون محاسبه جزئیات
favorites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourite
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favourites
U
طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest
U
پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
lateral meniscus
U
منیسک خارجی
[کالبد شناسی]
[زیست شناسی]
philology
U
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
bacteriologic
U
مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
immunogenetics
U
رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
zoo ecology
U
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology
U
هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
kinematics
U
حرکت شناسی جنبش شناسی
neurologic
U
وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
typology
U
گونه شناسی نوع شناسی
ornithology
U
پرنده شناسی
[جانور شناسی]
[پرنده شناسی]
pathologically
U
از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
laryngological
U
وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
oenology
U
می شناسی شراب شناسی
epistemologycal
U
وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
psychologically
U
از لحاظ روان شناسی ازروی روان شناسی
note
U
توجه
assiduity
U
توجه
heed
U
توجه
unconsidered
U
بی توجه
heeding
U
توجه
attention to orders
U
توجه
turn to
U
توجه
heeded
U
توجه
unresponsive
U
بی توجه
attentiveness
U
توجه
keep
U
توجه
advertency
U
توجه
keeps
U
توجه
attendance
U
توجه
notes
U
توجه
noting
U
توجه
listless
U
بی توجه
listlessly
U
بی توجه
attendances
U
توجه
NB
U
توجه!
advertence
U
توجه
tendance
U
توجه
adverence
U
توجه
oblivious
U
بی توجه
heeds
U
توجه
inattentive
U
بی توجه
heedfulness
U
توجه
attentions
U
توجه
re
U
با توجه به
remarking
U
توجه
remarks
U
توجه
mindfully
U
با توجه
regard
U
توجه
cares
U
توجه
regarded
U
توجه
regards
U
توجه
remarked
U
توجه
care
U
توجه
mindfulness
U
توجه
heedfully
U
با توجه
re-
U
با توجه به
cared
U
توجه
attention
U
توجه
remark
U
توجه
pay respect to
U
توجه داشتن به
noticed
U
توجه اطلاع
unscrupulous
U
بی توجه به نیک و بد
nota bene
U
توجه شود
nota bene
U
قابل توجه
notices
U
توجه اطلاع
to drive at
U
توجه داشتن به
warnings
U
توجه به خط ر ممکن
noticeable
U
قابل توجه
wistfulness
U
توجه دقت
attends
U
توجه کردن
notice
U
توجه اطلاع
to watch over
U
توجه کردن
eye catcher
U
چیزجالب توجه
perpend
U
توجه کردن
devil may care
U
بی توجه به مقام
welfare
U
توجه کردن
favor
U
توجه مرحمت
to take keep
U
توجه کردن
to llok
U
توجه کردن
field of attention
U
میدان توجه
favored
U
توجه مرحمت
oyez
U
توجه کنید
observingly
U
از روی توجه
figure on
U
توجه کردن
notable
U
جالب توجه
wistfully
U
با دقت و توجه
cautions
U
توجه کنید
Your attention please.
U
توجه فرمایید !توجه فرمایید !
look after
U
توجه داشتن به
get with it
<idiom>
U
توجه کردن
pay attention
<idiom>
U
توجه کردن
riding high
<idiom>
U
جالب توجه
hypoprosessis
U
فقدان توجه
hypoprosexia
U
فقدان توجه
tent
U
توجه کردن
tents
U
توجه کردن
intentness
U
سرگرمی توجه
favoured
U
طرف توجه
favours
U
توجه مرحمت
favouring
U
توجه مرحمت
favour
U
توجه مرحمت
favors
U
توجه مرحمت
Take care of the infant.
U
از نوزاد توجه کن
unwitting
U
بی توجه بی هوش
notables
U
جالب توجه
engaging
U
جالب توجه
interesting
U
جالب توجه
caution
U
توجه کنید
caution
U
اخطار توجه
cautioned
U
توجه کنید
cautioned
U
اخطار توجه
cautioning
U
توجه کنید
cautioning
U
اخطار توجه
cautions
U
اخطار توجه
notation
U
ثبت توجه
polarity
U
توجه به قطب
polarities
U
توجه به قطب
notwithstanding
U
بدون توجه
inattention
U
فقدان توجه
warning
U
توجه به خط ر ممکن
favoring
U
توجه مرحمت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com