English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ic U توجه : حالت جمع آن به صورت ICS است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
safe mode U حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
waveform U تبدیل وذخیره سازی یک حالت موج به صورت عددی با استفاده از مبدل آنالوگ / دیجیتال
the i U [حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
bureau U ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
bureaus U ادارهای که داده را از حالت برنامه DTP یا رسم ذخیره شده روی دیسک به صورت کارهای هنری تبدیل میکند
mode U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes U قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
stream takeoff U حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
inventory U از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
printhead U 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
foreground U سیستم کامپیوتری که در حالت اجرای برنامه ممکن است : حالت پیش زمینه برای برنامههای کاربردی محاورهای . حالت پس زمینه : برای برنامههای سیستمهای ضروری
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analog U سیگنالهای ذخیره سازی در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
analogue U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
vitrifying U تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
analogues U ذخیره سازی سیگنال ها در حالت طبیعی بدون تبدیل به حالت دیجیتال
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oblique case U حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
convertor U وسیله یا برنامهای که داده را از یک حالت به حالت دیگر تبدیل میکند
print U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
printed U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
prints U کدهای متن که باعث می شوند چاپگر حالت خود را عوض کند یعنی از حالت bold
draw attention U توجه کسی را جلب کردن توجه جلب شدن
alternate U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
alternates U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
devitrify U از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
plebeianism U حالت عوام یا مردم پست حالت توده
alternated U تغییر وضعیت از یک حالت به حالت دیگر و بر عکس
state of rest U حالت ارام حالت سکون وضعیت ساکن
plasticity U حالت خمیری پلاستیسیته حالت نرمی
genitive U حالت مالکیت حالت مضاف الیه
locals U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local U چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
printer U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printers U وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
favourites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
questionof interest U پرسشهای جالب توجه موضوعهای جالب توجه
favourite U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
favorites U طرف توجه شخص طرف توجه شی مطلوب
plastic bubble keyboard U صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
uart U قطعهای که رشتههای بیت سریال آسنکردن را به حالت موازی یا داده را به حالت رشته بیت سری تبدیل میکند
cold forming U حالت دهی در حالت سرد
transitoriness U حالت ناپایداری حالت بی بقایی
spectrality U حالت طیفی حالت شبحی
spectralness U حالت طیفی حالت شبحی
marginal case U حالت نهائی حالت حدی
packet U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packets U روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
numeric U که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
barrage jamming U تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts U واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
discretionary U آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
crude U حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
real mode U حالت پردازش پیش فرض برای IBM PC وتنها حالتی که در DOS عمل میکند. این حالت به معنای این است که یک سیستم عملیات تک کاره است که نرم افزار میتواند هر حافظه یا وسیله ورودی و خروجی را استفاده کند
rom U دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chargeable accessions U استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern U صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
cold strength U استحکام در حالت سرد مقاومت در حالت سرد
universal U قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
dat U سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
heeds U توجه
heeding U توجه
attentions U توجه
heedfulness U توجه
attention U توجه
remarking U توجه
heedfully U با توجه
heed U توجه
heeded U توجه
remark U توجه
note U توجه
notes U توجه
noting U توجه
keeps U توجه
keep U توجه
mindfulness U توجه
listlessly U بی توجه
listless U بی توجه
remarked U توجه
remarks U توجه
oblivious U بی توجه
regard U توجه
attentiveness U توجه
attention to orders U توجه
cared U توجه
re U با توجه به
care U توجه
inattentive U بی توجه
cares U توجه
advertency U توجه
assiduity U توجه
NB U توجه!
advertence U توجه
adverence U توجه
mindfully U با توجه
tendance U توجه
regards U توجه
attendance U توجه
turn to U توجه
unconsidered U بی توجه
re- U با توجه به
attendances U توجه
unresponsive U بی توجه
regarded U توجه
noteworthy U قابل توجه
take care of U توجه کردن از
to be d. to U توجه نکردن به
attending U توجه کردن
wistfulness U توجه دقت
attends U توجه کردن
tentless U بی توجه بی دقت
to drive at U توجه داشتن به
to llok U توجه کردن
figure on U توجه کردن
interests U توجه نظر
yummy U جالب توجه
interest U توجه نظر
warnings U توجه به خط ر ممکن
to watch over U توجه کردن
to take keep U توجه کردن
warning U توجه به خط ر ممکن
striking U قابل توجه
hypoprosessis U فقدان توجه
strikingly U قابل توجه
hypoprosexia U فقدان توجه
polarities U توجه به قطب
polarity U توجه به قطب
field of attention U میدان توجه
attend U توجه کردن
tendencies U توجه استعداد
substantial U قابل توجه
riding high <idiom> U جالب توجه
auspices U حسن توجه
considerable U قابل توجه
regards U رعایت توجه
nota bene U قابل توجه
regarded U رعایت توجه
regard U رعایت توجه
remarkable U قابل توجه
nota bene U توجه شود
remarkable U جالب توجه
oyez U توجه کنید
perpend U توجه کردن
pay attention <idiom> U توجه کردن
get with it <idiom> U توجه کردن
tendency U توجه استعداد
notation U ثبت توجه
notations U ثبت توجه
self care U توجه از خود
see after U توجه داشتن به
intentness U سرگرمی توجه
introversion U توجه بدرون
Take care of the infant. U از نوزاد توجه کن
observingly U از روی توجه
marks U توجه کردن
mark U توجه کردن
safe keeping U حفافت توجه
Your attention please. U توجه فرمایید !توجه فرمایید !
look after U توجه داشتن به
pay respect to U توجه داشتن به
unwitting U بی توجه بی هوش
cautioned U توجه کنید
caution U اخطار توجه
caution U توجه کنید
notice U توجه اطلاع
noticed U توجه اطلاع
interesting U جالب توجه
engaging U جالب توجه
notables U جالب توجه
notices U توجه اطلاع
noticing U توجه اطلاع
notable U جالب توجه
noticeable U قابل توجه
favored U توجه مرحمت
attention getting U توجه طلب
consideration U توجه مراعات
consideration U توجه تامل
welfare U توجه کردن
at nurse U در توجه دایه
attention deficit U کاستی توجه
tent U توجه کردن
tents U توجه کردن
inattention U عدم توجه
notwithstanding U بدون توجه
wistfully U با دقت و توجه
inattention U فقدان توجه
auspice U حسن توجه
cautions U اخطار توجه
cautions U توجه کنید
attention to orders U توجه کنید
span of attention U فراخنای توجه
attention span U فراخنای توجه
cautioning U اخطار توجه
cautioning U توجه کنید
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com