Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
capacities
U
توانایی گنجایش
capacity
U
توانایی گنجایش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intelligence
U
1-توانایی پاسخ دادن . 2-توانایی وسیله برای اجرای و پردازش برنامه
capaciousness
U
گنجایش
aptitudes
U
گنجایش
aptitude
U
گنجایش
volume capacity
U
گنجایش
capacity
U
گنجایش
burdens
U
گنجایش
capacities
U
گنجایش
burden
U
گنجایش
contenting
U
گنجایش
content
U
گنجایش
inclusion
U
گنجایش
energy content
U
گنجایش انرژی
fan out
U
گنجایش خروجی
register capacity
U
گنجایش ثبات
effective capacity
U
گنجایش مفید
capacity
U
گنجایش استعداد
storage capacity
U
گنجایش انباره
saturation capacity
U
گنجایش اشباع
active storage
U
گنجایش مفید
field capacity
U
گنجایش زراعی
filed capacity
U
گنجایش میدانه
gross tonnage
U
گنجایش حجمی
capacities
U
گنجایش استعداد
fan in
U
گنجایش ورودی
net register tonnage
U
گنجایش خالص
possible capacity
U
گنجایش ممکن
memory capacity
U
گنجایش حافظه
practical capacity
U
گنجایش عملی
pulmometry
U
سنجش گنجایش شش
vital capacity
U
گنجایش حیاتی
at the top of one's bent
U
تا سرحد گنجایش
bulk storage
U
انباره پر گنجایش
cranial capacity
U
گنجایش جمجمه
basic capacity
U
گنجایش مبنا
basic capacity
U
گنجایش پایه
code capacity
U
گنجایش رمزرسانی
channel capacity
U
گنجایش کانال
channel capacit
U
گنجایش مجرا
modules
U
حوزه گنجایش
module
U
حوزه گنجایش
incapacious
U
بی گنجایش ناقص
dead weight tonnage
U
گنجایش باری
caliber
U
گنجایش استعداد
active capacity
U
گنجایش مفید
producing
U
گنجایش تولید
dead storage
U
گنجایش مرده
total reservoir storage
U
گنجایش کل مخزن
effective storage
U
گنجایش مفید
bearing capacity
U
گنجایش تحمل
block coefficient
U
ضریب گنجایش ناو
available storage capacity
U
گنجایش مفید مخزن
capacious
U
گنجایش دار گشاد
farad
U
واحد گنجایش برق
tonnage
U
گنجایش کشتی برحسب تن
useable reservoir storage
U
گنجایش مفید مخزن
truckloads
U
به گنجایش یک ماشین باری
truckload
U
به گنجایش یک ماشین باری
pulmometer
U
الت سنجش گنجایش شش
expanded , capacity
U
زیاد کردن گنجایش
tankage
U
گنجایش تانک یا مخزن
to gauge a person
U
گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
fluid ounce
U
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
pneumatoneter
U
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
fluid ounces
U
واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
unformatted
U
گنجایش دیسک مغناطیسی پیش از فرمت
loads
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load
U
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
gauger
U
کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
might
U
توانایی
reaching
U
توانایی
energy
U
توانایی
energies
U
توانایی
potentiality
U
توانایی
potentialities
U
توانایی
faculty
U
توانایی
reaches
U
توانایی
able-bodied
U
توانایی
reach
U
توانایی
reached
U
توانایی
faculties
U
توانایی
authority
U
توانایی
qualification
U
توانایی
expertise
U
توانایی
competence
U
توانایی
ably
U
با توانایی
influence
U
توانایی
ability
U
توانایی
skill
U
توانایی
credential
U
توانایی
power
U
توانایی
powered
U
توانایی
powering
U
توانایی
powers
U
توانایی
abilities
U
توانایی
influenced
U
توانایی
influences
U
توانایی
capability
U
توانایی
means
U
توانایی
potence
U
توانایی
potently
U
با توانایی
puissance
U
توانایی
influencing
U
توانایی
strenght
U
توانایی
gallonage
U
فرفیت چیزی بر حسب گالن تعداد گالنی که فرفی گنجایش دارد
Shannon's Law
U
قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
microcomputer
U
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micro
U
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
micros
U
اندازه کوچک و کامل بر پایه قطعه ریز پردازنده و گنجایش حافظه محدود
metagnosticism
U
عقیده باینکه اثبات هستی خدااز گنجایش علم بشر بیرون است
to the best of ones ability
U
بامنتهای توانایی
mental ability
U
توانایی ذهنی
if possible
U
در صورت توانایی
general ability
U
توانایی عمومی
spatial ability
U
توانایی فضایی
have (something) going for one
<idiom>
U
توانایی داشتن
non ability
U
عدم توانایی
special ability
U
توانایی اختصاصی
vim
U
انرژی توانایی
sentience
U
توانایی حسی
risibility
U
توانایی خندیدن
reasoning ability
U
توانایی استدلال
convertibility
U
توانایی تغییر
working capacity
U
توانایی کار
verbal ability
U
توانایی کلامی
numerical ability
U
توانایی عددی
powerlessly
U
با عدم توانایی
authority
U
توانایی اجازه
energies
U
توانایی کار
potency
U
توانایی نیرومندی
strength
U
قوه توانایی
strengths
U
قوه توانایی
capacity
U
توانایی کار
capacity
U
صلاحیت توانایی
ability test
آزمون توانایی
capacities
U
صلاحیت توانایی
energy
U
توانایی کار
capacities
U
توانایی کار
capability
U
توانایی مقدورات
feasibility
U
توانایی انجام
VHD
U
نوعی دیسک ویدیویی با گنجایش بالا که میتواند حجم زیادی داده را ذخیره کند
one-upmanship
<idiom>
U
توانایی سر بودن از دیگران
(have) what it takes
<idiom>
U
توانایی انجام کار
get to
<idiom>
U
توانایی داشتن برای
authority
U
توانایی انجام کاری
almightiness
U
توانایی برهمه چیز
psi ability
توانایی فرا روانی
absorptive
U
توانایی مکش یا جذب
nonscrollable
U
عدم توانایی انتقال
nondeletable
U
عدم توانایی حذف
starting power
U
توانایی راه اندازی
capable
U
توانایی انجام کاری
solvency
U
توانایی پرداخت بدهی
insolvent
U
فاقد توانایی پرداختن دیون
with might and main
U
با تمام نیرو با همه توانایی
mac quarrie test for mechanical ability
آزمون توانایی فنی مک کواری
with all one's might
U
با تمام نیرو با همه توانایی
insolvency
U
عدم توانایی در پرداخت بدهی
feel up to (do something)
<idiom>
U
توانایی انجام کاری رانداشتن
overload
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
I don't have it in my power to help you.
U
من توانایی کمک به شما را ندارم.
potential
<adj.>
U
[توانایی برای انجام کاری]
authorisations
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
authorization
U
اجازه یا توانایی انجام کاری
ability grouping
گروه بندی بر پایه توانایی
as far as in me lies
U
تا انجاکه در حدود توانایی من است
may
U
توانایی داشتن قادر بودن
overloaded
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
overloads
U
تقاضا بیشتر از توانایی وسیله
circuits
U
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
to be out of one's depth
U
از توانایی و یا مهارت
[کسی]
خارج بودن
school and college ability test
آزمون توانایی تحصیل درمدرسه و دانشگاه
terman group test of mental ability
آزمون گروهی توانایی ذهنی ترمن
degradation
U
کمبود توانایی پردازش به علت خرابی
waiting delay
U
تاخیر ناشی از عدم توانایی پرداخت
potential
U
توانایی انرژی برای کار کردن
circuit
U
اطلاعات مربوط به توانایی یک مدار مخصوص
otis lennon mental ability test
آزمون توانایی ذهنی اوتیس-لنون
conduction
U
توانایی یک ماده برای هدایت جریان
knowledge is power
U
دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
conventional RAM
U
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional memory
U
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
reliability
U
توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
arithmetic
U
توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
civil nuclear powers
U
کشورهایی که توانایی استفاده از سلاح اتمی را دارند
channeled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
Let's see how much you can take.
<idiom>
U
ببینیم تا چه حد توانایی
[استقامت]
داری .
[اصطلاح روزمره]
channels
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
to see what
[mettle]
he is made of
<idiom>
U
تا ببینیم او
[مرد]
چقدر توانایی
[تحمل]
دارد
random access
U
توانایی دستیابی سریع به محلهای حافظه به هر ترتیبی
conductive
U
مربوط به توانایی ماده برای هدایت جریان
Stress reduces an employee's working capacity'
U
استرس توانایی کاری کارمندان را کاهش می دهد.
channel
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
wavelength division multiplexing
U
روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
maintainability
U
توانایی ترمیم سریع و کارا در صورت بروز خرابی
interoperability
U
توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
design load
U
حداکثر بار یا نیرویی که اجزاء سازهای توانایی ان را دارند
HRG
U
توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com