English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hydrography U تهیه نقشه دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
Other Matches
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
topography U تهیه نقشه از عوارض
area projection U تهیه نقشه از منطقه
photogrammetric map U تهیه نقشه ازروی عکسهای هوائی
nautical chart U نقشه دریایی
hydrographic chart U نقشه دریایی
aerocartograph U وسیله تهیه نقشه از روی عکس هوایی
index map U نقشه تهیه شده از روی عکس هوایی
aerocartograph U دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
photogrammetry U فن تهیه نقشه جغرافیائی به کمک عکسهای هوائی
hydrographic chart U نقشه اب نگاری دریایی
nautical chart U نقشه دریایی اب نگاری شده
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
chart U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charts U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting U گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
stereoplanigraph U نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
stereophotogrammetry U تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
policonic projection U سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
photogrammetry U علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon U برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobster U خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobsters U خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
housing U تهیه جا
ministration U تهیه
preparations U تهیه
preparation U تهیه
purveys U تهیه
supply U تهیه
procurement U تهیه
supplied U تهیه
purvey U تهیه
purveyed U تهیه
counter preparation U ضد تهیه
purveying U تهیه
provision U تهیه
supplying U تهیه
off hand U بی تهیه
seating U تهیه جا
preparations U اتش تهیه
provide U تهیه کردن
provides U تهیه دیدن
provides U تهیه کردن
provide U تهیه دیدن
preparations U تهیه مقدمات
preparation U تهیه و ارایش
weaponry U تهیه سلاح
to make provision U تهیه دیدن
preparation U اتش تهیه
preparation U تهیه مقدمات
preparations U تهیه و ارایش
parasceve U روز تهیه
on the stocks U د رشرف تهیه
the preparation day U روز تهیه
to bargain for U تهیه دیدن
procures U تهیه کردن
the water supply of tehran U تهیه اب تهران
photo imagery U تهیه عکس
to find in U تهیه کردن
victual U تهیه اذوقه
victualage U تهیه اذوقه
triplication U تهیه در سه نسخه
afford U تهیه کردن
afforded U تهیه کردن
affording U تهیه کردن
procuring U تهیه کردن
procure U تهیه کردن
affords U تهیه کردن
preparation time U زمان تهیه
supplying U تهیه کردن
supply U تهیه کردن
prepare mortar U تهیه ملات
supplier U تهیه کننده
suppliers U تهیه کننده
pitched U تهیه دیده
preparator U تهیه کننده
preparatorily U بعنوان تهیه
fabricator U تهیه کننده
supplied U تهیه کردن
counter preparation U تیر ضد تهیه
data processing U تهیه و تولیداطلاعات
data processing U تهیه اطلاعات
base development U تهیه پایگاه
laid on <past-p.> U تهیه شده
provided <adj.> <past-p.> U تهیه شده
appropriated <adj.> <past-p.> U تهیه شده
procured U تهیه کردن
catering U تهیه کردن
provisionment U تهیه خواربار
purveyance U تهیه خواربار
provided [that] <conj.> U تهیه شده
provision U تهیه کردن
furtherance U تهیه وسایل
cater U تهیه کردن
vacuum-packed تهیه شده
catered U تهیه کردن
caters U تهیه کردن
prepare U تهیه کردن
placements U تهیه شغل
prepares U تهیه کردن
placements U تهیه کار
placement U تهیه شغل
placement U تهیه کار
administers U تهیه کردن
administering U تهیه کردن
administered U تهیه کردن
preparing U تهیه کردن
lighting feeder U تهیه روشنایی
blends U تهیه کردن
process U تهیه کردن
preparation of food U تهیه خوراک
preparation fire U تیر تهیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com