English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
zoon U تنها محصول یک نطفه واحد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
margin cost U مقدار هزینهای ک__ه در نتیجه اف_زایش محصول یک واحد تولیدی به کل هزینه افزوده میشود
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
exchange U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanging U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanges U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
exchanged U دادن محصول قدیم به عنوان بخشی از پرداخت محصول جدید
punch U کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punched U کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
punches U کارتی همراه با محصول یک مغازه , با سوراخهای پانچ شده حاوی داده درباره محصول
cachalot U نطفه
sperm U نطفه
the seminal fluid U نطفه
germicide U نطفه کش
sperms U نطفه
semen U نطفه
spermatozoon U نطفه
spermatozoa U نطفه
germen U نطفه
yoke U محتویات نطفه
spermatogenetic U نطفه اور
germ cell U سلول نطفه
spermatogenesis U تشکیل نطفه
gonium U سلول نطفه
yolk U محتویات نطفه
yolks U محتویات نطفه
inception U بستن نطفه
matrices U نطفه گاه
spermatogenesis U ایجاد نطفه
spermatogenetic U موجد نطفه
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
conceptions U رای انعقاد نطفه
epigenesis U تشکیل نطفه ازنو
conception U رای انعقاد نطفه
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
spermatial U وابسته به نطفه نر جلبکها نطفهای
germ plasm U قسمت قابل توارث نطفه
seminiferous U ایجاد کننده بذر یا نطفه
ovum U سلول نطفه ماده تخمک
gonogenesis U کمال و بلوغ سلول نطفه یاجرثومه
spermatozoon U یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
spermatozoa U یاخته متحرک نطفه بالغ جنس نر
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
spermatium U نطفه یایاخته نر غیر متحرک موجودات پست
iso product curve U منحنی برابری محصول منحنی محصول یکسان
cads U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
cad U محصول کمکی کامپیوتر واسط ی که بین کامپیوتر هایی که برای طراحی هستند و آنهایی که برای تولید محصول هستند
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
lonelier U تنها
by one,s self U تنها
lone U تنها
loneliest U تنها
lonely U تنها
exclusive U تنها
uniquely U تنها
unique U تنها
out in the cold <idiom> U تنها
by oneself U تنها
siolus U تنها
by yourself U تنها
solus U تنها
by it self U تنها
single U تنها
recluse U تنها
single-handed U تنها
only U تنها
solitary U تنها
sole U تنها
single handed U تنها
solos U تنها
solo U تنها
soles U تنها
alone U تنها
unaccompanied U تنها
just U تنها
recluses U تنها
single line U خط تنها
mere U تنها
solitarily U تنها
merest U تنها
lonesome U تنها وبیکس
fly by the seat of one's pants <idiom> U دست تنها
to pull a lone oar U تنها کارکردن
leave alone U تنها گذاردن
strand U تنها گذاشتن
soli U تنها خوانان
sole argument U تنها دلیل
single haneded U دست تنها
aside U صحبت تنها
asides U صحبت تنها
wirte only U تنها نوشتن
read only U تنها خواندنی
lone electron U الکترون تنها
strands U تنها گذاشتن
sole U شالوده تنها
he alone went U تنها اورفت
sole U تنها انحصاری
soles U شالوده تنها
bare handed U دست تنها
singly U تنها انفرادا
soles U تنها انحصاری
single U تنها یک نفری
bread alone U تنها نان
Do not leave me alone. U من را تنها نگذار.
to live to oneself U تنها زندگی کردن
adhoc U تنها به این منظور
to pull a lone oar U تنها پارو زدن
kick back <idiom> U تنها استراحت کردن
lonely hearts U تنها و جویای همدم
leave in the lurch <idiom> U دست تنها گذاشتن
out of pure mischief U تنها از روی بدجنسی
To go alone to the judge . <proverb> U تنها به قاضى رفتن.
monological U تنها سخن گو خودگووخودشنو
but U نه تنها بطور محض
to reckon with out one's host U تنها به قاضی رفتن
not only he came but U نه تنها امد بلکه
lone pair electron U زوج الکترون تنها
bare king U شاه تنها یا بی یاور شطرنج
photon U تنها یک الکترون تابش شود
one-track mind <idiom> U تنها به یک چیز فکر کردن
fair-weather friend <idiom> U شخصی که تنها دوست است
Come along and keep me company. U بامن بیا تا تنها نباشم
par for the course <idiom> U تنها چیزیکه انتظار داشته
lip service <idiom> U تنها زبونی موافقت کردن
baring the king U تنها کردن شاه شطرنج
rat race <idiom> U رها کردن ،تنها گذاشتن
His only aim and object is to make afortune . U تنها قصدش پولدار شدن است
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
endorsement in blank U فهر نویسی به وسیله امضاء تنها
tap U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
tapped U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
i rely solely on god... U تنها به خدا تکیه ... دارم وبس
tapping U ضربه محکم که تنها یک میله را جا بگذارد
i was reserved for it U تنها برای من مقدر شده بود
Leave her alone. U اورا تنها (بحال خود ) بگذار
live out of a suitcase <idiom> U تنها بایک چمدان زندگی کردن
only death does not tell lies U تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
This is the only way to guarantee that ... U تنها راه برای تضمین این است که ...
monarchs U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
peripheral U و تنها محدود به سرعت مدار الکترونیکی است
You alone can help me. U تنها (فقط )شما می توانید کمکم کنید
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
monarch U پادشاه یا ملکهای که تنها درکشوری سلطنت میکند
yields U محصول
output U محصول
yield U محصول
crops U محصول
total product U محصول کل
lines U محصول
yielded U محصول
outputs U محصول
line U محصول
return [on something] U محصول
harvest U محصول
harvested U محصول
harvests U محصول
product U محصول
crop U محصول
products U محصول
proceeds U محصول
commodities U محصول
commodity U محصول
cropped U محصول
fabric U محصول
fabrics U محصول
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
HD U ارسال داده تنها در یک جهت روی کانال یک سویه
productions U فراورده محصول
production U فراورده محصول
production U محصول عمل
overhead product U محصول سبک
margin product U اضافه محصول
toiling U محصول رنج
by-products U محصول ضمنی
over production U محصول زیادی
toiled U محصول رنج
productions U تولید محصول
fission product U محصول انشقاق
by-product U محصول فرعی
portfolio U نمونه محصول
productions U محصول عمل
foison U محصول فراوان
toil U محصول رنج
off year U سال کم محصول
mass market product U محصول پر فروش
product liability U مسئولیت محصول
product mix U ترکیب محصول
branding U نام محصول
fehling reagent U محصول فهلینگ
brands U نام محصول
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com