English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Hear hear! U صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
sight adjustment U تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station U ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
rational number U عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
tune U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes U تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune U تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting U تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
pages U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page U انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic U دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
rollover U صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
sight alinement U تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
sidelay U تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring U حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
authentic U صحیح
indecorous U نا صحیح
corrects U صحیح
simon pure U صحیح
i see U ها! صحیح !
judiciously U صحیح
correcting U صحیح
correct U صحیح
righted U صحیح
true <adj.> U صحیح
exacts U صحیح
accurate [correct] <adj.> U صحیح
correct <adj.> U صحیح
exact <adj.> U صحیح
authentical U صحیح
integral U صحیح
proper <adj.> U صحیح
real <adj.> U صحیح
exacted U صحیح
in order U صحیح
righting U صحیح
exact U صحیح
Quite [so] ! U صحیح!
integers U صحیح
good U صحیح
proper U صحیح
fea U صحیح
valid U صحیح
accurate U صحیح
well advised U صحیح
integer U صحیح
all right U صحیح
right U صحیح
to be proper for U صحیح بودن
integers U عدد صحیح
the ticket U کار صحیح
indue order U به ترتیب صحیح
integer number U عدد صحیح
true U خالصانه صحیح
truer U خالصانه صحیح
truest U خالصانه صحیح
integer variable U متغیر صحیح
integer U عدد صحیح
righting U درست صحیح
valid contract U عقد صحیح
righted U به طور صحیح حق
righted U درست صحیح
right U به طور صحیح حق
whole numbers U عدد صحیح
rightly U بطور صحیح
right U درست صحیح
drill U روش صحیح
drilled U روش صحیح
spot-on U دقیقا صحیح
A correct answer. U جواب صحیح
true complement U مکمل صحیح
ok U صحیح است
considered U با اندیشه صحیح
authentic document U سند صحیح
whole number U عدد صحیح
proper fraction U کسر صحیح
integral number U عدد صحیح
valid transaction U معامله صحیح
righting U به طور صحیح حق
up front <idiom> U روراست ،صحیح
drills U روش صحیح
exacts U صحیح عین
that is right U صحیح است
duly <adv.> U بصورت صحیح
justly <adv.> U بصورت صحیح
properly <adv.> U بصورت صحیح
rightfully <adv.> U بصورت صحیح
rightly <adv.> U بصورت صحیح
rightly <adv.> U بطور صحیح
aright <adv.> U بصورت صحیح
rightfully <adv.> U بطور صحیح
exacted U صحیح عین
genuine tradition U حدیث صحیح
aright <adv.> U بطور صحیح
correctly <adv.> U بطور صحیح
duly <adv.> U بطور صحیح
justly <adv.> U بطور صحیح
eugenic U صحیح النسب
properly <adv.> U بطور صحیح
exact U صحیح عین
tidily <adv.> U بصورت صحیح
correctly <adv.> U بصورت صحیح
homozygote U صحیح النسب
orderly <adv.> U بصورت صحیح
roundest U عدد صحیح
round U عدد صحیح
safe and sound U صحیح وتندرست
incorrupt U صحیح و بی عیب
right you are U صحیح است
orderly <adv.> U بطور صحیح
affirmative U صحیح است
okay U صحیح است
neatly <adv.> U بطور صحیح
tidily <adv.> U بطور صحیح
neatly <adv.> U بصورت صحیح
safe U صحیح اطمینان بخش
safer U صحیح اطمینان بخش
In perfect condition (shape). U کاملا" صحیح وسالم
duly <adv.> U بطور درست و صحیح
common sense U قضاوت صحیح حس عام
hit the nail on the head <idiom> U یافتن انتخاب صحیح
aright <adv.> U بطور درست و صحیح
out in left field <idiom> U از جواب صحیح دورشدن
correctly <adv.> U بطور درست و صحیح
safes U صحیح اطمینان بخش
justly <adv.> U بطور درست و صحیح
positive integer U عدد صحیح مثبت
wrong U پیام صحیح نیست
wrongs U پیام صحیح نیست
systemoless U فاقد سیستم صحیح
correctly U بطور درست و صحیح
rightly <adv.> U بطور درست و صحیح
rightfully <adv.> U بطور درست و صحیح
properly <adv.> U بطور درست و صحیح
safest U صحیح اطمینان بخش
wronging U پیام صحیح نیست
integer programming U برنامه سازی صحیح
whole numbers U اعدد صحیح [ریاضی]
counting numbers U اعدد صحیح [ریاضی]
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
cardinals U عدد صحیح مثبت
due process of the law U تشریفات صحیح قانونی
authority U منبع صحیح و موثق
off U بیموقع غیر صحیح
soundly U بطور صحیح و سالم
rounded U بصورت عدد صحیح
to do right U کار صحیح کردن
compos mentis U دارای مشاعر صحیح
right oh! U صحیح است بچشم
half integer number U عدد نیم صحیح
cardinal U عدد صحیح مثبت
character U عدد صحیح خصوصیت
whole number U عدد صحیح [ریاضی]
characters U عدد صحیح خصوصیت
levelheaded U دارای قضاوت صحیح
impolitic U مخالف رویه صحیح
integer U عدد صحیح [ریاضی]
calibrated air speed U سرعت هوایی تنظیم شده سرعت تنظیم شده هواپیما
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
misinformed U اطلاع غیر صحیح دادن
sounding in damages U دعوی خسارت صحیح و محکم
keep time <idiom> U زمان صحیح رانشان دادن
come to one's senses <idiom> U شروع به فکر صحیح کردن
alright U بسیار خوب صحیح است
legitimately U به طور مشروع یا قانونی صحیح
misinforming U اطلاع غیر صحیح دادن
integer programming U برنامه ریزی عدد صحیح
purism U افراط در استعمال صحیح الفاظ
misinforms U اطلاع غیر صحیح دادن
terminating decimal U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
slugfest U بوکس بدون تاکتیک صحیح
unsigned integer U عدد صحیح بدون علامت
positive integer U عدد صحیح مثبت [ریاضی]
grammars U قوانین استفاده صحیح از زمان
grammar U قوانین استفاده صحیح از زمان
misinform U اطلاع غیر صحیح دادن
the right way to do a thing U صحیح برای کردن کاری
proper decimal fraction U کسر اعشاری صحیح [ریاضی]
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
What you say is true in a sense . U گفته شما به معنایی صحیح است
radix U عدد نشان دهنده اعشار صحیح
It is improper to go there uninvited. U ناخوانده رفتن با آنجا صحیح نیست
authenticated U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
purist U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purists U شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
authenticate U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
integer U دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
authenticates U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticating U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
Lets suppose the news is true . U حالا فرض کنیم که این خبر صحیح با شد
euthenics U مبجث رفاه و زندگی برای فعالیت صحیح
integers U دو کلمه کامپیوتری برای ذخیره عدد صحیح
checks U بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
omnia pressumuntur solemniter U اصل بر صحیح انجام شدن همه اعمال است
model geometric U نمایش کامل سه بعدی یا دوبعدی صحیح هندسی از یک شکل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com