Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fine sight
U
تنظیم دقیق زاویه توپ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tunes
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tune
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
theodolites
U
زاویه یاب دقیق ثانیهای
theodolite
U
زاویه یاب دقیق ثانیهای
fine setting
U
تنظیم دقیق
fine adjustment
U
تنظیم دقیق
precision adjustment
U
تنظیم دقیق
precision adjustment
U
تنظیم تیر دقیق
precision adjustment
U
تنظیم دقیق تیر
calibration
U
تنظیم الات دقیق
zeros
U
تنظیم دقیق دستگاه
fine sight
U
تنظیم خط نشانه دقیق
zero
U
تنظیم دقیق دستگاه
fine adjustment knob
دکمه تنظیم دقیق
altitude fine adjustment
دستگاه تنظیم دقیق
zeroes
U
تنظیم دقیق دستگاه
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
zero beat
U
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
angular adjustable
قابل تنظیم بطور زاویه ای
coarse setting
U
تنظیمات دقیق دوربین یازاویه یاب بستن تنظیمات جزیی به زاویه یاب
graduated circle of an alidade
U
دایره مدرج زاویه یاب صفحه درجه دار زاویه سنج
longitudinal dihedral
U
اختلاف زاویهای بین زاویه برخورد بال و زاویه برخوردسکانهای افقی که دومی معمولا کمتر است
grivation
U
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف دستگاه
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
entering angle
U
زاویه ورودی زاویه دخول
angle of convergence
U
زاویه تقرب زاویه پارالاکس
angle of repose
U
زاویه تعادل زاویه ارامش
loss angle
U
زاویه تلف زاویه تلفات
angle of rotation
U
زاویه دوران زاویه چرخش
declination
U
زاویه انحراف زاویه میل
camera station
U
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
bombing angle
U
زاویه پرتاب بمب زاویه پروازهواپیما در هنگام رها کردن بمب
distance angle
U
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
constant angle arch dam
U
بند قوسی با زاویه یکسان سد کمانی با زاویه یکسان
page
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
angle offset method
U
روش عکاسی تحت یک زاویه معین روش تهیه تصویراشیاء تحت یک زاویه
superelevation
U
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
parallactic angle
U
زاویه تقارب نصف النهارات زاویه تقارب
lies
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lied
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie
U
زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
apogee
U
زاویه انحراف ثقل موشک زاویه انحراف مرکز ثقل موشک در روی مسیر
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
sidelay
U
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
apex angle
U
زاویه راسی هدف زاویه راسی
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
exacts
U
دقیق
scrutinizer
U
دقیق
punctiliously
U
دقیق
subtil
U
دقیق
exacted
U
دقیق
scholastical
U
دقیق
literal
U
دقیق
wistful
U
دقیق
punctilious
U
دقیق
particular redemption
U
دقیق
accurate
U
دقیق
exact
U
دقیق
intent
U
دقیق
precision
U
دقیق
tenty
U
دقیق
astute
U
دقیق
stringently
U
دقیق
stringent
U
دقیق
exquisite
U
دقیق
punctual
U
دقیق
advertent
U
دقیق
exact solution
U
حل دقیق
scholastic
U
دقیق
soundest
U
بی خطر دقیق
in-depth
U
دقیق و عمیق
imprecise
U
غیر دقیق
controls
U
توپزن دقیق
precisian
U
خیلی دقیق
precision tools
U
الات دقیق
instruments
U
الات دقیق
sounds
U
بی خطر دقیق
detailed analysis
U
آنالیز دقیق
detailed analysis
U
بررسی دقیق
precision balance
U
ترازوی دقیق
tenuous
U
لطیف دقیق
going-over
U
بررسی دقیق
thoroughgoing
U
بسیار دقیق
precision spirit level
U
ترازوی دقیق
precision sweep
U
روبش دقیق
queazy
U
زیاد دقیق
sounded
U
بی خطر دقیق
watchful
U
بی خواب دقیق
precision instrument
U
سنجه دقیق
precision fire
U
تیر دقیق
sound
U
بی خطر دقیق
precision tool
U
ابزار دقیق
precisionist
U
بسیار دقیق
an a calculator
U
محاسب دقیق
pryingly
U
با نگاه دقیق
precision levelling
U
ترازیابی دقیق
goings-over
U
بررسی دقیق
precision scale
U
مقیاس دقیق
thorough paced
U
دقیق گام
fine spun
U
دقیق خیالی
subtlest
U
دقیق لطیف
subtler
U
دقیق لطیف
subtle
U
دقیق لطیف
micro pressure gage
U
فشارسنج دقیق
precise
U
دقیق کردن
precise
U
صریح دقیق
precise
U
خیلی دقیق
high accuracy measurement
U
سنجش دقیق
exact location
U
محل دقیق
arm of precision
U
اسلحه دقیق
punctual
U
باذکرجزئیات دقیق
corrects
U
دقیق یا درست
correcting
U
دقیق یا درست
correct
U
دقیق یا درست
precision measurment
U
سنجش دقیق
strictly speaking
U
دقیق شویم
scrutiny
U
بررسی دقیق
queasy
U
زیاد دقیق
instrument
U
الات دقیق
set
U
لجوج دقیق
perpend
U
دقیق بودن
controlling
U
توپزن دقیق
control
U
توپزن دقیق
sets
U
لجوج دقیق
persnickety
U
کاربسیار دقیق
watchfulness
U
دقیق هشیاری
setting up
U
لجوج دقیق
pernickety
U
کاربسیار دقیق
particularization
U
شرح دقیق
tendering
U
دقیق ترد ونازک
pick someone's brains
<idiom>
U
اطلاعات دقیق به کسی
tenderest
U
دقیق ترد ونازک
tendered
U
دقیق ترد ونازک
mind one's P's and Q's
<idiom>
U
خیلی دقیق به رفتاروگفتار
off base
<idiom>
U
غیر دقیق ،نادرست
inspect
U
ازمایش دقیق بازبینی
fine turning
U
میزان سازی دقیق
inspected
U
ازمایش دقیق بازبینی
inspecting
U
ازمایش دقیق بازبینی
inspects
U
ازمایش دقیق بازبینی
tender
U
دقیق ترد ونازک
chronometer
U
ساعت شمار دقیق
astringent
U
سخت گیر دقیق
fine tuning
U
میزان سازی دقیق
edge sharpening
U
دقیق کردن لبه
mirror
U
ایجاد کپی دقیق
facsimile
U
کپی دقیق از یک متن
facsimiles
U
کپی دقیق از یک متن
sticklers
U
سمج خیلی دقیق
precision
U
بسیار دقیق بودن
pore
U
بمطالعه دقیق پرداختن
pores
U
بمطالعه دقیق پرداختن
meticulous
U
خیلی دقیق وسواسی
mirrored
U
ایجاد کپی دقیق
stickler
U
سمج خیلی دقیق
mirrors
U
ایجاد کپی دقیق
measuring magnifier
U
مسافت یاب دقیق
pin point
U
تعیین دقیق نقاط
scrupulously
<adv.>
U
خیلی دقیق وسواسی
a true and accurate report
U
گزارشی درست و دقیق
precision
U
اندازه گیری دقیق
probity
U
پیروی دقیق از اصول
precision lathe
U
ماشین تراش دقیق
precision measuring equipment
U
تجهیزات سنجش دقیق
particular
U
دقیق نکته بین
precision engineering
U
تکنیک ابزار دقیق
to pore
[over; on]
U
به مطالعه دقیق پرداختن
precision bore
U
سوراخ کردن دقیق
precision casting
U
ریخته گری دقیق
precision drill
U
مته کردن دقیق
precision engineering
U
مهندسی ابزار دقیق
grid magnatic angle
U
زاویه شبکه مغناطیسی زاویه انحراف شبکه مغناطیسی
angle of arrival
U
زاویه فرود مسیر گلوله زاویه فرود گلوله
angle of traverse
U
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
subtilize
U
دقیق وحساس ولطیف کردن
thread the needle
U
پاس دقیق از بین مدافعان
format
U
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
formats
U
قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
subtilization
U
ملایمت دقیق و لطیف سازی
attenuating
U
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuates
U
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuated
U
تقلیل دادن دقیق شدن
attenuate
U
تقلیل دادن دقیق شدن
accuracy
U
تعریف دقیق تر خواهد بود
an i calculation
U
حساب نادرست یا غیر دقیق
pinpoint target
U
هدف دقیق تعیین شده
punctilio
U
نکته دقیق در ایین رفتار
approximates
U
نه دقیق ولی تقریبا درست
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
images
U
کپی دقیق از فضایی از حافظه
zero hour
<idiom>
U
لحظه دقیق حمله درجنگ
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com