Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
repugnance
U
تناقض مخالفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inconsistency
U
تناقض
contradictions
U
تناقض
antitheses
U
تناقض
opposition
U
تناقض
inconsistencies
U
تناقض
contradictoriness
U
تناقض
paradox
U
تناقض
paradoxes
U
تناقض
antithesis
U
تناقض
repugnance
U
تناقض
incoherence
U
تناقض
contradiction
U
رد تناقض
contradictions
U
رد تناقض
contradiction
U
تناقض
paradox of thrift
U
تناقض پس انداز
contradict
U
تناقض داشتن با
consistently
U
بدون تناقض
antilogy
U
تناقض مطالب
grotesque
U
تناقض دار
inconsistencies
U
تناقض تباین
contradicted
U
تناقض داشتن با
contradicts
U
تناقض داشتن با
inconsistence
U
تناقض تباین
inconsistency
U
تناقض تباین
self contradiction
U
تناقض گویی
repugn
U
تناقض داشتن
paradox of value
U
تناقض ارزش
quirk
U
مزاجی تناقض گویی
tergiversation
U
بی ثباتی تناقض گویی
voting paradox
U
تناقض در رای گیری
quirks
U
مزاجی تناقض گویی
self contradiction
U
معارضه بانفس تناقض گویی
policy dilemma
U
تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
antinomy
U
تناقض دو قانون یا دو اصل افهار مخالف
factions
U
مخالفت
contrariety
U
مخالفت
gainsaid
U
مخالفت
opposition
U
مخالفت
disagreement
U
مخالفت
disagreements
U
مخالفت
faction
U
مخالفت
defiance
U
مخالفت
gainsays
U
مخالفت
gainsaying
U
مخالفت
gainsay
U
مخالفت
contrariness
U
مخالفت
oppugnancy
U
مخالفت
oppugnation
U
مخالفت
divided
<adj.>
U
در مخالفت
antagonism
U
مخالفت
recusance or sancy
U
مخالفت
renitency
U
مخالفت
obj
U
مخالفت
remonstrance
U
مخالفت
opponency
U
مخالفت
disaccord
U
مخالفت
opposeless
U
بی مخالفت
disgreement
U
مخالفت
oppugn
U
مخالفت کردن با
contrarious
U
مخالفت امیز
to set ones face against
U
مخالفت کردن با
to kick against a proposal
U
با پیشنهادی مخالفت
repugn
U
مخالفت کردن با
incongruousness
U
تباین مخالفت
paradoxy
U
مخالفت با عقایدعمومی
antagonistic
U
مخالفت امیز
obscurantism
U
مخالفت باروشنفکری
opposable
U
مخالفت کردنی
abolitionism
U
مخالفت با بردگی
oppugner
U
مخالفت کننده
vetoes
U
نشانه مخالفت
objecting
U
مخالفت کردن
objects
U
مخالفت کردن
defiantly
U
از روی مخالفت
buck
U
مخالفت کردن با
bucks
U
مخالفت کردن با
vetoed
U
نشانه مخالفت
resist
U
مخالفت کردن با
resisted
U
مخالفت کردن با
resisting
U
مخالفت کردن با
resists
U
مخالفت کردن با
veto
U
نشانه مخالفت
resistance
U
سختی مخالفت
vetoing
U
نشانه مخالفت
objected
U
مخالفت کردن
blackball
U
مخالفت کردن
aversions
U
مخالفت ناسازگاری
aversion
U
مخالفت ناسازگاری
direct objects
U
مخالفت کردن
indulging
U
مخالفت نکردن
indulges
U
مخالفت نکردن
indulged
U
مخالفت نکردن
indulge
U
مخالفت نکردن
indirect objects
U
مخالفت کردن
blackballs
U
مخالفت کردن
object
U
مخالفت کردن
blackballing
U
مخالفت کردن
blackballed
U
مخالفت کردن
paradoxicality
U
مخالفت باعقاید عمومی
adversarial
U
وابسته به مخالفت یا دشمنی
to be in disagreement
[with somebody]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
objection
U
مخالفت استدلال مخالف
objections
U
مخالفت استدلال مخالف
antagonistically
U
از روی مخالفت یا دشمنی
disagrees
U
نساختن با مخالفت کردن با
obscurantism
U
مخالفت با علم ومعرفت
disagreeing
U
نساختن با مخالفت کردن با
disagreed
U
نساختن با مخالفت کردن با
reactionary
U
مخالفت گرای بی منطق
reactionaries
U
مخالفت گرای بی منطق
negative voice
U
منع نشانه مخالفت
disagree
U
نساختن با مخالفت کردن با
withstand
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
thwarted
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
thwart
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
to be split
[over something]
[with somebody]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be at strife
[with somebody]
[over something]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
withstood
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
contended
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
nem con
U
بدون مخالفت کسی است
contends
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
contend
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
Marxist
U
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists
U
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
mc carthyism
U
سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
anti dumping
U
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
flag discrimination
U
مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
retrorocket
U
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
U
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
controvert
U
هم ستیز کردن مخالفت کردن
oppose
U
ضدیت کردن مخالفت کردن
opposes
U
ضدیت کردن مخالفت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com