English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
toe raise U تمرین ایستادن و بلند کردن بدن روی نوک پا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pop-up U ضربه قوسی بلند از نزدیک تور تنیس تمرین پرش
pop up U ضربه قوسی بلند از نزدیک تور تنیس تمرین پرش
dry sum U تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
to stand by U ایستادن وتماشا کردن
stops U ایستادن توقف کردن
stopped U ایستادن توقف کردن
stop U ایستادن توقف کردن
stopping U ایستادن توقف کردن
to stop short U یک مرتبه ایستادن یا مکث کردن
work out <idiom> U تمرین کردن
rehearse U تمرین کردن
rehearsed U تمرین کردن
rehearses U تمرین کردن
rehearsing U تمرین کردن
practice U تمرین کردن
drills U تمرین کردن
drill U تمرین کردن
woodshed U تمرین کردن
staging U تمرین کردن
drilled U تمرین کردن
woodsheds U تمرین کردن
run through <idiom> U ازاول تا آخر بدون توقف کردن تمرین کردن
practice U ممارست تمرین کردن
limber U تمرین نرمش کردن
practise U ممارست تمرین کردن
drilling U تمرین نظامی کردن
practicing U ممارست تمرین کردن
exercised U ورزش تمرین کردن
rehearsals U تمرین کردن عملیات
rehearsal U تمرین کردن عملیات
exercises U ورزش تمرین کردن
practises U ممارست تمرین کردن
exercise U ورزش تمرین کردن
moom poolgi U تمرین کردن تکواندو
practising U ممارست تمرین کردن
emergency drill U تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
Eavesdrop U فالگوش ایستادن، استراق سمع کردن، یواشکی حرفهای دیگران را شنیدن
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
touting U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
tout U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touted U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
touts U بلند جار زدن باصدای بلند انتشار دادن
sleds U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sled U وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
sponsors U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsoring U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
sponsor U سرپرستی کردن اداره کننده تمرین کفیل خرج
dirndl U نوعی دامن بلند با کمر بلند
exalt U بلند کردن
heightens U بلند کردن
walk off with U بلند کردن
throw up U بلند کردن
heightening U بلند کردن
heighten U بلند کردن
lifts U بلند کردن
heaved U بلند کردن
lifting U بلند کردن
erect U بلند کردن
heave U بلند کردن
exalting U بلند کردن
heightened U بلند کردن
erected U بلند کردن
lift U بلند کردن
elevates U بلند کردن
erecting U بلند کردن
elevating U بلند کردن
erects U بلند کردن
hoists U بلند کردن
exalts U بلند کردن
hoisted U بلند کردن
heist U بلند کردن
to throw up U بلند کردن
to kick up U با پا بلند کردن
hoist U بلند کردن
elevate U بلند کردن
upraise U بلند کردن
heists U بلند کردن
lifted U بلند کردن
soared U بلند پروازی کردن
steal U بلند کردن چیزی
steals U بلند کردن چیزی
hoist U وسیله بلند کردن
hoists U وسیله بلند کردن
crane وسیله بلند کردن
soar U بلند پروازی کردن
soars U بلند پروازی کردن
craned U وسیله بلند کردن
hydraulic lift U بلند کردن اب به نیروی اب
cranes U وسیله بلند کردن
craning U وسیله بلند کردن
hoisted U وسیله بلند کردن
lift fire U بلند کردن اتش
chairlifts U سردست بلند کردن
turn down <idiom> U کم کردن صدای بلند
chairlift U سردست بلند کردن
harangue U باصدای بلند نطق کردن
hoists U بلند کردن وسایل سنگین
harangued U باصدای بلند نطق کردن
harangues U باصدای بلند نطق کردن
raise a dust U گرد و خاک بلند کردن
to make a dust U گردو خاک بلند کردن
vociferate U با صدای بلند ادا کردن
haranguing U باصدای بلند نطق کردن
hoisted U بلند کردن وسایل سنگین
shoplifting U بلند کردن جنس از مغازه
pedestals U بلند کردن ترفیع دادن
hoist U بلند کردن وسایل سنگین
to put forth U بلند کردن نمایش دادن
sound off U باصدای بلند صحبت کردن
bank U کپه کردن بلند شدن
banks U کپه کردن بلند شدن
pedestal U بلند کردن ترفیع دادن
to pick up women <idiom> U دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
ululate U باصدای بلند ناله وزاری کردن
lifting U بلند کردن شریک رقص اززمین
lift U بلند کردن شریک رقص اززمین
bite off more than one can chew <idiom> U با یک دست چندتا هندوانه بلند کردن
craning U باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
cranes U باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lay hands one someone U دست روی کسی بلند کردن
lifts U بلند کردن شریک رقص اززمین
long ball U [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
craned U باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
lifted U بلند کردن شریک رقص اززمین
crane باجرثقیل بلند کردن یاتکان دادن
ponying U همراهی کردن اسب غیرمسابقهای با اسب مسابقه برای تمرین
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
jab U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
forklift U ماشین مخصوص بلند کردن چیزهای سنگین
jabbing U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
To vacate a house. U خانه ای را خالی کردن ( بلند شدن از محل )
jabbed U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
too many irons in the fire <idiom> U بایک دست چند هندوانه بلند کردن
jabs U بلند کردن گوی با چوب از جلوچوب حریف
deal lift U بلند کردن وزنه تا کمر وپایین بردن
collects U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
collect U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
to blast something U با صدای خیلی بلند بازی کردن [آلت موسیقی]
to go catting [to look for sexual partners] <idiom> U رفتن برای دختر بلند کردن [اصطلاح روزمره]
collecting U وادار کردن اسب به بلند شدن روی پاها
spike U میخ بلند کف کفش فوتبالیست هاوورزشکاران میخ دار کردن میخکوب کردن
extends U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extending U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
extend U وادار کردن اسب به چهارنعل رفتن باپاهای کشیده و بلند
poop U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
poops U قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
lever U اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
levers U اهرم کردن بااهرم بلند کردن بااهرم تکان دادن
foot pound مقدار نیروی لازم برای بلند کردن وزنه یک پوندی بارتفاع یک فوت.
stop U ایستادن
ceasing U ایستادن
to fetch up U ایستادن
to come to a stand U ایستادن
seogi U ایستادن
abides U ایستادن
abided U ایستادن
be under way U ایستادن
stand U ایستادن
stops U ایستادن
abye U ایستادن
cease U ایستادن
stopped U ایستادن
stopping U ایستادن
aby U ایستادن
to stand by U ایستادن
ceased U ایستادن
ceases U ایستادن
queue U در صف گذاشتن در صف ایستادن
to stand at gaze U خیره ایستادن
basophobia U هراس از ایستادن
moa seogi U خبردار ایستادن
fudo dachi U محکم ایستادن
To come to a halt(standstI'll). U ازحرکت ایستادن.
stagnated U از جنبش ایستادن
standing room U جای ایستادن
bail up U ایستادن دراختیارغارتگر
shiko dachi U ایستادن دایرهای
stagnate U از جنبش ایستادن
line-ups U به ترتیب ایستادن
hunker U سرپا ایستادن
heisoku daeh U ایستادن خبردار
stagnating U از جنبش ایستادن
stagnates U از جنبش ایستادن
hustings U جای ایستادن و
line-up U به ترتیب ایستادن
queued U در صف گذاشتن در صف ایستادن
To stand in a queue (line). U توی صف ایستادن
ap seogi U ایستادن معمولی
pyeonhi seogi U موازی ایستادن
haehiji daeh U ایستادن ازاد
to stand behind U پشت سر ایستادن
haktari seogi U ایستادن لک لک وار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com