English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 139 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electrostatic focusing U تمرکز الکتروستاتیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concentrates U تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrate U تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrating U تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrations U تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration U تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
electrostatic machine U ماشین الکتروستاتیکی
electrostatic induction U القای الکتروستاتیکی
electrostatic system U دستگاه الکتروستاتیکی
electrostatic generator U مولد الکتروستاتیکی
electrostatic galvanometer U گالوانومتر الکتروستاتیکی
electrostatic force U نیروی الکتروستاتیکی
electrostatic lens U عدسی الکتروستاتیکی
electrostatic discharge U تخلیه الکتروستاتیکی
electrostatic field U میدان الکتروستاتیکی
electrostatic capacitive U فرفیت الکتروستاتیکی
electrostatic microscope U میکروسکپ الکتروستاتیکی
electrostatic deflection U خمش الکتروستاتیکی
electrostatic grid U شبکه فرمان الکتروستاتیکی
electrostatic crystal field theory U نظریه الکتروستاتیکی میدان بلور
centralization U تمرکز
centering U تمرکز
focusing U تمرکز
centralisation U تمرکز
concentrations U تمرکز
yeep joung U تمرکز
concentration U تمرکز
concentration of fire U تمرکز اتش
decentralization U عدم تمرکز
visual focusing U تمرکز دیداری
period of concentration U زمان تمرکز
centralists U طرفدار تمرکز
concentration ratio U نرخ تمرکز
automatic focusing U تمرکز خودکار
cathexis U تمرکز روانی
center U تمرکز یافتن
center spuare U زاویه تمرکز
centering tool U ابزار تمرکز
concentative U تمرکز دهنده
concentration ratio U نسبت تمرکز
focusing magnet U مغناطیس تمرکز ده
cost center U تمرکز هزینه
crossover U تمرکز نخستین
focusing control U تنظیم تمرکز
focusing coil U پیچک تمرکز
focalization U تمرکز در کانون
horizontal integration U تمرکز افقی
line concentrator U تمرکز کننده خط
post deflection focusing U تمرکز پس از انحراف
stress concentration U تمرکز تنش
gas focusing U تمرکز با گاز
electron focusing U تمرکز الکترون
magnetic focusing U تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic focusing U تمرکز الکترومغناطیسی
degree of centralization U درجه تمرکز
data concentration U تمرکز داده
ionic focusing U تمرکز با گاز
totalitarianism U تمرکز گرایی
concentrating U تمرکز دادن
centralist U طرفدار تمرکز
centered U تمرکز یافتن
centre U تمرکز یافتن
centred U تمرکز یافتن
retain U تمرکز دادن
retained U تمرکز دادن
retaining U تمرکز دادن
retains U تمرکز دادن
concentrating U تمرکز کردن
concentrates U تمرکز دادن
concentration U تمرکز عده ها
centers U تمرکز یافتن
concentrates U تمرکز کردن
concentrations U تمرکز عده ها
concentrate U تمرکز دادن
concentrate U تمرکز کردن
self focus U تنظیم تمرکز خودکار
concentrating U تمرکز دادن تغلیظ
decentralised U عدم تمرکز دادن
massing of fire U تمرکز دادن اتشها
massing U تمرکز قوای جنگی
masses U تمرکز قوای جنگی
mass U تمرکز قوای جنگی
concentrate U تمرکز دادن تغلیظ
critical concentration U میزان تمرکز بحرانی
concentrates U تمرکز دادن تغلیظ
decentralises U عدم تمرکز دادن
decentralizes U عدم تمرکز دادن
bourrelet U ورم تمرکز گلوله
centralized design U طراحی تمرکز یافته
concentration area U منطقه تمرکز اتش
decentralizing U عدم تمرکز دادن
decentralising U عدم تمرکز دادن
decentralize U عدم تمرکز دادن
centralising U تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralize U تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralizes U تمرکز دادن تمرکزی کردن
electron beam focusing U تمرکز دهی اشعه الکترونی
centralises U تمرکز دادن تمرکزی کردن
concenter U تمرکز دادن تغلیظ کردن
centralizing U تمرکز دادن تمرکزی کردن
authoritarianism U فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
centralism U سیستم تمرکز در اداره مملکت
centralised U تمرکز دادن تمرکزی کردن
pool U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
localization U تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
pooled U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
centralizes U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
permanent magnet centering U تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
centralizing U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
permanent magnet focusing U تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
pools U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
cathectic U وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
hit the high spots <idiom> U روی نکته اصلی تمرکز کردن
centralised U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralising U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
centralises U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralize U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
gather writer U تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
decentralism U سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
Zionism U نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
Zionist U طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
condenser U الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
authoritarians U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarian U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
grommet U حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
tabbing U ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
silicon valley U محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
centralized data processing U پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com