Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
engagement
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
engagements
U
تماس دو تیفه شمشیر درگارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
action on the blade
U
تماس با شمشیر حریف
opposition
U
حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
covered
U
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
double
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
U
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
A green leaf is the gift of a dervish .
<proverb>
U
برگ سبزى است تیفه درویش .
de bounce
U
جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touches
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touch
U
دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back.
U
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point
U
وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring
U
سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report
U
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originating
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
U
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
swordsman
U
شمشیر زن
spit
U
شمشیر
spits
U
شمشیر
spurtle
U
شمشیر
sword
U
شمشیر
swords
U
شمشیر
blade
U
شمشیر
bilboa
U
شمشیر
bolo
U
شمشیر
bilbo
U
شمشیر
baldric
U
بند شمشیر
at the point of the sword
U
بدم شمشیر
gladiate
U
شمشیر مانند
foible
U
تیغه شمشیر
hilts
U
دسته شمشیر
foilsman
U
شمشیر باز
steel
U
شمشیر پولادی
steeled
U
شمشیر پولادی
steeling
U
شمشیر پولادی
steels
U
شمشیر پولادی
to carry sword
U
شمشیر جستن
fencer
U
شمشیر باز
swordsmanship
U
شمشیر بازی
swordsman
U
شمشیر باز
foibles
U
تیغه شمشیر
pommel
U
قبه شمشیر
sword cut
U
زخم شمشیر
hilt
U
دسته شمشیر
fence
U
شمشیر بازی
fences
U
شمشیر بازی
swordplay
U
فن شمشیر بازی
rapiers
U
شمشیر دودم
rapier
U
شمشیر دودم
handle
U
قبضه شمشیر
handles
U
قبضه شمشیر
sword cutter
U
شمشیر ساز
sword dance
U
رقص شمشیر
pommels
U
قبه شمشیر
scabbards
U
غلاف شمشیر
scabbard
U
غلاف شمشیر
daito
U
شمشیر بزرگ
swordlike
U
شمشیر مانند
sabre cut
U
زخم شمشیر
sword knot
U
شرابه شمشیر
sword fish
U
شمشیر ماهی
blade
U
تیغه شمشیر
swordfish
U
شمشیر ماهی.
With a stork of the sword.
U
با ضرب شمشیر
claymore
U
شمشیر دودمه
tucker
U
شمشیر ساز
swordfishes
U
شمشیر ماهی.
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
sword play
U
مهارت در بکارگیری شمشیر
academic assault
شمشیر بازی نمایشی
in line
U
شمشیر در وضع حمله
fence
U
شمشیر بازی کردن
stoccata
U
پرتاب با ضربه شمشیر
curtle ax
U
شمشیر کوتاه وسنگین
curtal ax
U
شمشیر کوتاه وسنگین
toledo
U
شمشیر ابدارمصنوع تولدو
point d'arret
U
نوک چنگالی شمشیر
fences
U
شمشیر بازی کردن
scimitar
U
شمشیر هلالی شکل
stoccado
U
پرتاب با ضربه شمشیر
falchion
U
شمشیر کوتاه و پهن
weaknesses
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weak
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
weaker
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
sabre cut
U
زخم شوشکه ضربه شمشیر
sword dance
U
اجرای رقص در اطراف شمشیر
partisans
U
شمشیر پهن ودسته بلند
partisan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
weakest
U
ناحیه نزدیک نوک شمشیر
partizan
U
شمشیر پهن ودسته بلند
foibles
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
electric foil
U
شمشیر فویل با نوک برقدار
foible
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
The pen is mightier than the sword.
<proverb>
U
قلم قدرتمندتر از شمشیر است .
double hi
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
foin
U
فرو بردن شمشیر یا نیزه
circular parry
U
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
double touch
U
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
counter parry
U
دفاع با حرکت چرخشی شمشیر
change of engagement
U
وادار کردن حریف به تغییرمسیر شمشیر
forte
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
sabres
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
compound parry
U
دفع شمشیر حریف با دو حرکت یا بیشتر
guard
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
saber
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
fortes
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
handles
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
croise
U
عبور تیغه شمشیر به شکل خاص
handle
U
قبضه شمشیر دستگیره جابجا کردن
binds
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
guards
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
manipulators
U
گرفتن شمشیر با شست وانگشت ابهام
director
U
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
line of engagement
U
ناحیهای از سینه که روبروی شمشیر قراردارد
bind
U
کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
guarding
U
کاسه بین تیغه و دسته شمشیر
acinaces
U
شمشیر کوتاه ایرانیان قدیم وسکاها
sabre
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
sabers
U
شمشیر بلند نظامی باشمشیر زدن
directors
U
مدیر یارئیس مسابقه شمشیر بازی
To behead ( decapitate ) someone .
U
کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
contingence
U
تماس
ding
U
تماس
contact
U
تماس
line of contact
U
خط تماس
contact line
U
خط تماس
contacting
U
تماس
tangency
U
تماس
taction
U
تماس
contacts
U
تماس
impact
U
تماس
tangents
U
تماس
impacts
U
تماس
tangent
U
تماس
contacted
U
تماس
impinging
U
تماس
touches
U
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
touch
U
برخورد شمشیر به بدن ضربه فنی کشتی
scimitar
U
شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
ceding parry
U
کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
pommels
U
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
pommel
U
قسمت فلزی پشت دسته شمشیر دستگیرههای خرک
tucks
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tucking
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
tuck
U
درجای دنج قرارگرفتن یاقرار دادن شمشیر نازک
barong
U
یکنوع چاقو یا شمشیر دسته کلفت لبه تیز
contact surface
U
سطح تماس
area contact
U
سطح تماس
tuch
U
تماس دادن با
contact diameter
U
قطر تماس
contiguity
U
برخورد تماس
to be in contact
U
تماس داشتن
contact party
U
گروه تماس
contact lost
U
تماس قطع شد
contact point
U
قطب تماس
corps a corps
U
تماس بدنی
contact ratio
U
نسبت تماس
contact flange
U
فلانژ تماس
zone of contact
U
ناحیه تماس
contact area
U
سطح تماس
contact area
U
منطقه تماس
contact angle
U
زاویه تماس
to bring into contact
U
تماس دادن
communicator
U
شخص در تماس
to be in rapport
U
تماس داشتن
contact patrol
U
گشتی تماس
skim
U
تماس اندک
line to line fault
U
تماس خطوط
interactional points
U
نقاط تماس
skimmed
U
تماس اندک
point of contact
U
نقطه تماس
finishes
U
تماس انتهایی
going on
U
نزدیکی تماس
Keep in touch!
<idiom>
در تماس باش!
point contact
U
تماس نقطهای
finish
U
تماس انتهایی
contact pressure
U
فشار تماس
shock hazard
U
خطر تماس
movement to contact
U
حرکت به تماس
angle of contact
U
زاویه تماس
skims
U
تماس اندک
dubbed
U
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dub
U
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
dubs
U
باتماس شمشیر بشانه شخصی لقب شوالیه باو اعطاکردن
counter disengagement
U
حرکت شمشیر به دور شمشیرحریف برای مواجهه درمسیر قبلی
to keep in touch with any one
U
باکسی تماس داشتن
osculatory
U
وابسته به بوسه یا تماس
contact fire
U
انفجار در اثر تماس
contact print
U
چاپ به طریقه تماس
contact report
U
گزارش اخذ تماس
touch panel
U
صفحه حساس به تماس
contacted
U
تماس یافتن تماسی
contact
U
تماس یافتن تماسی
touch sensitive tablet
U
تابلو حساس به تماس
touch sensitive panel
U
صفحه حساس به تماس
osculation
U
تماس اشتراک صفات
flat
U
تماس دو لبه اسکیت
grazing point
U
نقطه تماس با مانع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com