English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tuch U تماس دادن با
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ground U تماس دادن توپ با زمین
ground U تماس دادن چوب به زمین پشت گوی برای امادگی
tries U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
try U کسب 3 امتیاز با تماس دادن توپ با زمین در خط دروازه حریف
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
follow up U تعقیب کردن دنباله داستان را شرح دادن تماس با بیمارپس ازتشخیص یا درمان
to bring into contact U تماس دادن
lose track of <idiom> U ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
Other Matches
de bounce U جلوگیری از تماس با یک کلید که باعث چندین تماس میشود
touch U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
touches U دست زدن به خوردن به تماس یافتن با تماس
Thanks for calling back. U با تشکر برای تماس. [به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
contact point U وسیله تماس نقطه اخذ تماس
ring U سیستم کامپیوتر راه دور که کاربر به تلفن آن یک بار تماس می گیرد و امکان شماره گیری , قط ع تماس ,انتظار و سپس بماس مجدد دارد.
amplifying report U گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
originating U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated U با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
impact U تماس
impacts U تماس
contact U تماس
contacted U تماس
contact line U خط تماس
line of contact U خط تماس
impinging U تماس
tangent U تماس
tangents U تماس
contingence U تماس
ding U تماس
contacting U تماس
tangency U تماس
taction U تماس
contacts U تماس
contact lost U تماس قطع شد
finish U تماس انتهایی
finishes U تماس انتهایی
contact flange U فلانژ تماس
movement to contact U حرکت به تماس
contact party U گروه تماس
contact patrol U گشتی تماس
to be in rapport U تماس داشتن
contiguity U برخورد تماس
to be in contact U تماس داشتن
contact pressure U فشار تماس
point of contact U نقطه تماس
point contact U تماس نقطهای
contact point U قطب تماس
corps a corps U تماس بدنی
contact diameter U قطر تماس
skim U تماس اندک
contact surface U سطح تماس
area contact U سطح تماس
angle of contact U زاویه تماس
shock hazard U خطر تماس
line to line fault U تماس خطوط
interactional points U نقاط تماس
zone of contact U ناحیه تماس
skimmed U تماس اندک
Keep in touch! <idiom> در تماس باش!
skims U تماس اندک
communicator U شخص در تماس
contact ratio U نسبت تماس
contact angle U زاویه تماس
contact area U منطقه تماس
contact area U سطح تماس
going on U نزدیکی تماس
synapse U محل تماس دوعصب
contacting U تماس یافتن تماسی
telebrief U تماس مستقیم تلفنی
contacted U تماس یافتن تماسی
contact U تماس یافتن تماسی
contacts U تماس یافتن تماسی
contact report U گزارش اخذ تماس
movement to contact U حرکت به اخذ تماس
break off U قطع تماس با دشمن
to keep in touch with any one U باکسی تماس داشتن
grazing point U نقطه تماس با مانع
get in touch with someone <idiom> U باکسی تماس گرفتن
touch sensitive tablet U تابلو حساس به تماس
action on the blade U تماس با شمشیر حریف
touch panel U صفحه حساس به تماس
touch sensitive panel U صفحه حساس به تماس
youch sensitive screen U صفحه حساس به تماس
tuch U سر زدن تماس داشتن
flattest U تماس دو لبه اسکیت
look in on <idiom> U تماس حاصل کردن
contact behavior U رفتار تماس جویانه
phoning U پاسخ به تماس در تلفن
phones U پاسخ به تماس در تلفن
phoned U پاسخ به تماس در تلفن
contact print U چاپ به طریقه تماس
osculatory U وابسته به بوسه یا تماس
osculation U تماس اشتراک صفات
flat U تماس دو لبه اسکیت
contact backlash U دنده کور تماس
phone U پاسخ به تماس در تلفن
galvanism U تماس برق بابدن
contact fire U انفجار در اثر تماس
caller U شخصی که تقاضای تماس دارد
engagement U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacts U محل اتصال تماس گرفتن
To establish( make) contact. U تماس دایر ( برقرار ) کردن
engagements U تماس دو تیفه شمشیر درگارد
contacting U محل اتصال تماس گرفتن
contact with the net U خطای تماس با تور والیبال
contact fire U انفجارمین در اثر تماس با کشتی
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
contact U محل اتصال تماس گرفتن
contacted U محل اتصال تماس گرفتن
callers U شخصی که تقاضای تماس دارد
faded U تماس باهدف از بین رفت
contact report U گزارش تماس با هواپیمای دشمن
advance to contact U پیشروی برای اخذ تماس
Where can I contact Mr …. ? U کجا می شود با آقای ….تماس گرفت ؟
contacts U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
touches U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
touch U تماس برقرار کردن با چیزی با انگشتان
brush U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brushes U تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
physical U مربوط به استفاده از تماس یاخشونت بدنی
You can call me at ... [phone no.] <idiom> U شما می توانید با من با شماره ... تماس بگیرید.
whoosh U صدای تماس جسم سریع با هوا
contacted U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contact U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
contacting U قطب اتصال تماس گرفتن کنتاکت
whooshed U صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshes U صدای تماس جسم سریع با هوا
whooshing U صدای تماس جسم سریع با هوا
ground stroke U ضربه پس از تماس توپ تنیس با زمین
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
contact U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
footprints U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
full pitch U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
punts U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
split the uprights U امتیاز ضربه با پا را پس ازامتیاز تماس بدست اوردن
split lean U پا باز نشسته و تماس سینه ژیمناست با زمین
contacted U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
contacting U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
punt U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
We finally succeed in making a radio contact. U عاقبت توانستیم یک تماس رادیویی برقرار کنیم
contacts U ارتباط تماس با دشمن علایم تشخیص هدف
first down U اولین تماس با زمین پیشروی 09 متری با 4تماس
punted U توپ فوتبال را قبل از تماس با زمین زدن
footprint U قسمتی از سطح لاستیک که بامسیر تماس دارد
If there is a reason for complaint, please contact ... U اگر شکایتی دارید، لطفا با ... تماس بگیرید.
full toss U پرتاب به سوی میله بدون تماس با زمین
series U 4 تماس پی در پی با زمین که باعث گرفتن امتیاز 01 یاردپیشروی میشود
negotiations U تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
ground zero U محل تماس گوی اتشین بمب اتمی با زمین
bounced U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
interrogator responder U دستگاه تماس یا مکالمه سیستم شناسایی دشمن وخودی
bounce U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
negotiation U تماس ها مذاکرات و تماسهای بین دولتها به عناوین مختلف
opposition U حرکت شمشیرباز ضمن تماس با شمشیر حریف تقابل
googly U توپ پیچدار که در تماس بازمین از توپدار دور میشود
hang up <idiom> U جایی دردریافتی تلفن که باعث قطع تماس میشود
maximum junction to case thermal impedan U مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
stalder circle U چرخش کامل بدورمیله بدون تماس پاها بامیله
memiscus U زاویه تماس بین سطح مایع وجدار فرف
bounces U جلوگیری از تماس با کلید که باعث چندین برخورد میشود
answering U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
necessary line U خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
answered U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
inertia welding U جوشکاری توسط دوران سریع و فشار بین سطوح تماس
stop shot U ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
filler weld U جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
answers U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answer U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
hold U زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
holds U زمان سپری شده توسط مدار ارتباطی حین تماس
sclaff U تماس چوگان بازمین قبل از خوردن به توپ ضربت مختصر
full U تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
fullest U تماس کامل قسمت مخصوص ضربه زدن چوب گلف با گوی
disengagement U جدا شدن ازدشمن عقب نشینی اختیاری قطع تماس با دشمن
block the plate U موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
skate off U حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
audio U ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now. U من فردا با او [مرد] تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
three cushion billiards U بیلیارد فرانسوی با ضربه به 2 گوی دیگر بعد از تماس با3 دیواره میز
hovercraft U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercrafts U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
edge U اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
edges U اتصال طولانی که حاوی اتصالات فلزی است و اجازه تماس الکتریکی به کارت لبه میدهد
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
pitch line U مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
waltz three U سه چرخش که پای ازاد درانتهای هر چرخش تماس بازمین پیدا میکند
ani U سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
delayed contact U چاشنی با تماس تاخیری سیستم پیش تنظیم تاخیری
punts U توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
punted U توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
punt U توپ دروازه بان ضربه با پا باانداختن توپ از دست و ضربت زدن پیش از تماس ان بازمین
face U قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
faces U قسمت جلو شی ء رویه راکت قسمتی از چوب هاکی که با گوی تماس داردشیب صاف جلو موج
bus bar U شینه جریان شینه جامع ریل تماس
handing U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
hand U سیستم جاری که 1-عملوند عملیات خودکار را کنترل نمیکند. 2-عملوند نیازی به تماس با وسیله مورد استفاده ندارد
card U مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
cards U مجموعهای از شیارهای فلزی در انتهای لبه و روی سطح کارت که باعث ورود آن دراتصال لبه و ایجاد تماس الکتریکی میشود.
cultivation U جلب محبت برای استفاده درکسب اطلاعات دانه پاشیدن تماس برای جلب و به دام انداختن افراد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com