Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 105 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
prestige suggestion
U
تلقین اعتباری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discredit
U
بی اعتباری
relative
U
اعتباری
discredits
U
بی اعتباری
nullity
U
بی اعتباری
nominal
U
اعتباری
discrediting
U
بی اعتباری
unreliability
U
بی اعتباری
discredited
U
بی اعتباری
suggestions
U
تلقین
suggestion
U
تلقین
promptings
U
تلقین
prompting
U
تلقین
inculcation
U
تلقین
dictation
U
تلقین
dictations
U
تلقین
contructive larcency
U
سرقت اعتباری
constructive fraud
U
کلاهبرداری اعتباری
credit instrument
U
اسناد اعتباری
credit cards
U
کارت اعتباری
credit card
U
کارت اعتباری
pepper corn rent
U
اجاره اعتباری
credit facilities
U
تسهیلات اعتباری
reputed owner
U
مالک اعتباری
fiduciary issue
U
اسکناسهای اعتباری
fiduciary currency
U
پول اعتباری
f.currency
U
پول اعتباری
credit tightness
U
انقباض اعتباری
credit system
U
فروش اعتباری
credit system
U
نظام اعتباری
credit money
U
پول اعتباری
credit market
U
بازار اعتباری
credit tightness
U
کمبود اعتباری
credit instrument
U
ابزار اعتباری
credit institution
U
موسسه اعتباری
credit account
حساب اعتباری
promissory notes
U
اسناد اعتباری
discreditable
U
شایسته بی اعتباری
disfavour
U
بی اعتباری مغضوبیت
disfavor
U
بی اعتباری مغضوبیت
promissory note
U
اسناد اعتباری
disparagement
U
توهین بی اعتباری
posthypnotic suggestion
U
تلقین پس هیپنوتیسمی
induces
U
تلقین کردن
autosuggestion
U
تلقین به خود
autosuggestion
U
تلقین بنفس
countersuggestion
U
تلقین مخالف
inducing
U
تلقین کردن
insufflate
U
تلقین کردن
insti
U
تلقین تدریجی
indirect suggestion
U
تلقین غیرمستقیم
inculcator
U
تلقین کننده
doughface
U
تلقین پذیر
self hypnosis
U
تلقین به نفس
suggestibility
U
تلقین پذیری
verbal suggestion
U
تلقین کلامی
suggests
U
تلقین کردن
induce
U
تلقین کردن
insinuate
U
تلقین کردن
insinuated
U
تلقین کردن
insinuates
U
تلقین کردن
suggesting
U
تلقین کردن
suggested
U
تلقین کردن
induced
U
تلقین کردن
indoctrinated
U
تلقین کردن
indoctrinates
U
تلقین کردن
indoctrination
U
تلقین فکری
indoctrinate
U
تلقین کردن
suggest
U
تلقین کردن
indoctrinating
U
تلقین کردن
I have a credit card.
من کارت اعتباری دارم.
grant a credit
U
اعتباری را اعطا کردن
A cash ( credit ) transaction .
U
معامله نقدی ( اعتباری )
credit
U
خرید وفروش اعتباری
fiat money
U
پول رایج اعتباری
credit notes
U
صورت وضعیت اعتباری
credit rationing
U
جیره بندی اعتباری
credits
U
خرید وفروش اعتباری
crediting
U
خرید وفروش اعتباری
credit note
U
صورت وضعیت اعتباری
credited
U
خرید وفروش اعتباری
instilment
U
ریزش و تلقین تدریجی
empathy
U
انتقال فکر تلقین
credit rating
U
رتبه بندی اعتباری مشتریان
inculcated
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcating
U
جایگیر ساختن تلقین کردن
to i. person with an opinion
U
عقیدهای رابه کسی تلقین کردن
to preach moral principles
U
اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
abreact
U
تغییر دادن عقیده شخص با تلقین
Can I pay by credit card?
U
آیا میتوانم با کارت اعتباری پرداخت کنم؟
brainwashing
U
تلقین عقاید و افکارسیاسی ومذهبی واجتماعی درشخص
brainwash
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashes
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
brainwashed
U
تلقین عقاید ومسلک تازهای شستشوی مغزی دادن
PCMCIA
U
مشخصات کارتهای جانبی گسترده که به اندازه کارت اعتباری هستند و در انتهای اتصالی دارند
electronic
U
سیستم خرید از خانه با استفاده از کاتالوگهای کامپیوتری و پرداخت با کارت اعتباری همگی توسط ترمینال کامپیوتر خانگی
cards
U
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
card
U
وسیلهای که داده را از پشت کارت شناسایی یا کارت اعتباری می خواند
reputed owner
U
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
induce
U
تحریک کردن تلقین کردن
induces
U
تحریک کردن تلقین کردن
inducing
U
تحریک کردن تلقین کردن
induced
U
تحریک کردن تلقین کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com