English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bulk production U تقسیم سوخت درفروف کوچک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lobulation U تقسیم به مقاطع کوچک
versicular division U تقسیم به بیتهای کوچک
phalanstery U تقسیم جامعه باجزاء کوچک
work breakdown U روش تقسیم یک عمل به اجزای مشخص و کوچک
residence time U مدت زمانیکه قطرات کوچک سوخت در محفظه احتراق توربین گاز میمانند
design heuristics U راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
paging U روش حافظه مجازی برای تقسیم حافظه به بلاکهای کوچک
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
central refueling provisions U سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force U نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter U مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant U سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
fragmentation U حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
atomisers U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizer U سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge U جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
torch pot [محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
ullage U فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips U باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
fuel U سوخت
propellants U سوخت
propellant U سوخت
fuelling U سوخت
dissimilation U سوخت
fueled U سوخت
gasoline U سوخت
combustion U سوخت
fuelled U سوخت
fuels U سوخت
stoker U سوخت
power fuel U سوخت
firing U سوخت
burner frame U سوخت
catabolism U سوخت
gas fuel U سوخت گازی
fuel pump U پمپ سوخت
fuel meter U سوخت سنج
fuels U سوخت موتور
fuel manifold U چندراهی سوخت
fuel injection U سوخت رسانی
fuel grade U درجه سوخت
fuel filter U صافی سوخت
ion burn U یون سوخت
it excited my pity U دلم سوخت
burners U سوخت پاش
fuel storage U انبار سوخت
fuel gas U سوخت گازی
avgas U سوخت طیاره
tankers U مخزن سوخت
fuel tap U شیر سوخت
fuel tank U مخزن سوخت
fule injection U تزریق سوخت
fuelling U سوخت موتور
atomizers U سوخت پاش
atomizers U سوخت افشان
atomizer U سوخت پاش
atomizer U سوخت افشان
atomisers U سوخت پاش
atomisers U سوخت افشان
fuels U سوخت دادن
fule pump U تلمبه سوخت
fuel engineering U مهندسی سوخت
burner U سوخت پاش
stoked U سوخت ریختن در
carburator U سوخت رسان
stokes U سوخت ریختن در
metabolical U سوخت وسازی
stoking U سوخت ریختن در
fire teazer U سوخت انداز
motor fule U سوخت موتوری
raw fuel U سوخت خام
chemical fuel U سوخت شیمیایی
firer U سوخت انداز
oil firing U سوخت روغنی
tanker U مخزن سوخت
feed tank U مخزن سوخت
colloidal propeller U سوخت کلوئیدی
rocket fuel U سوخت راکت
stoke U سوخت ریختن در
rocket fuel U سوخت موشک
fuel economy U اقتصاد سوخت
fuel consumption U مصرف سوخت
fuel air pump U بوستر سوخت
thickened fuel U سوخت جامد
aviation fuel U سوخت هواپیما
stoker U سوخت انداز
liquid fuel U سوخت مایع
liquid propellant U سوخت مایع
solid fuel U سوخت جامد
solid propellant U سوخت جامد
bulk petroleum U سوخت مخزنی
domestic fuel U سوخت خانگی
fule pump U پمپ سوخت
refueling U سوخت گیری
jets U سوخت پاش
refueled U سوخت گیری
choke U دریچه سوخت
choked U دریچه سوخت
metabolism U سوخت وساز
metabolism U سوخت و ساز
chokes U دریچه سوخت
metabolisms U سوخت وساز
refuelled U سوخت گیری
octane U سوخت ماشینی
feeders U سوخت رسان
The house burned down . U خانه سوخت
tank U ماشین سوخت
metabolic U سوخت و سازی
fueling U سوخت گیری
fossil fuel U سوخت سنگوارهای
fossil fuels U سوخت سنگوارهای
refuels U سوخت گیری
refuelling U سوخت گیری
feeder U سوخت رسان
jetting U سوخت پاش
fuel U سوخت دادن
fueled U سوخت دادن
jet U سوخت پاش
metabolisms U سوخت و ساز
firemen U سوخت انداز
refuel U سوخت گیری
fireman U سوخت گیر
fueled U سوخت موتور
fuel U سوخت موتور
firemen U سوخت گیر
fuelled U سوخت دادن
fuelling U سوخت دادن
jetted U سوخت پاش
fuelled U سوخت موتور
fireman U سوخت انداز
refuels U تجدید سوخت کردن
metabolic reaction U واکنش سوخت و سازی
What can't be cured must be endured. <idiom> U باید سوخت و ساخت.
fuel supply pump U پمپ سوخت رسانی
fuel tank vent U هواکش تانک سوخت
One must suffer in silence. U باید سوخت وساخت
feed pump U پمپ سوخت رسانی
peptized fuel U سوخت تغلیظ شده
feeder vessel U کشتی سوخت رسان
Her face was sun-burnt. U صورتش درآفتاب سوخت
throttle U دستگاه کنترل سوخت
overfeed U زیاد سوخت رساندن به
oilking U متصدی سوخت و اب کشتی
firing U عمل سوخت دادن
refuels U سوخت گیری کردن
natural gas firing U سوخت گاز طبیعی
refuelling U سوخت گیری کردن
liquid rocket U راکت سوخت مایع
refuelling U تجدید سوخت کردن
fuel supply line U لوله سوخت رسانی
fuel U سوخت گیری کردن
gasoline gels U سوخت تغلیظ شده
injector pump U پمپ تزریق سوخت
injector nozzle U نازل سوخت پاش
fuel injection system U سیستم تزریق سوخت
fuel reserve tank U مخزن ذخیره سوخت
i felt sorry for him U دلم برایش سوخت
i fell pity for him U دلم برایش سوخت
fuel oil mixture U مخلوط روغن و سوخت
refueled U تجدید سوخت کردن
refuel U سوخت گیری کردن
refueled U سوخت گیری کردن
liquid propellant U سوخت مایع موشک
fuel control unit U واحد کنترل سوخت
refuelled U سوخت گیری کردن
refuelled U تجدید سوخت کردن
refueling U سوخت گیری کردن
refueling U تجدید سوخت کردن
fuel endurance U قدرت پایداری سوخت
fuel endurance U میزان تکافوی سوخت
refuel U تجدید سوخت کردن
hypergolic fuel U سوخت فوق حساس
fueled U سوخت گیری کردن
fuels U سوخت گیری کردن
unusable fuel U سوخت غیرقابل استفاده
throttled U دستگاه کنترل سوخت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com