Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
degree gradution
U
تقسیم بندی درجهای
dial graduation
U
تقسیم بندی درجهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vernier
U
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
subdivide
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdividing
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
dividing
U
تقسیم بندی
line graduation
U
تقسیم بندی خط
graduates
U
تقسیم بندی کردن
break down
U
تقسیم بندی کردن
amorphous
U
بدون تقسیم بندی
time slicing
U
تقسیم بندی زمانی
graduating
U
تقسیم بندی کردن
splitting a window
U
تقسیم بندی پنجره
lot
U
تقسیم بندی کردن
compartmentation
U
تقسیم بندی کردن
graduate
U
تقسیم بندی کردن
split-screen
U
صفحه تقسیم بندی شده
split screen
U
صفحه تقسیم بندی شده
spacing
U
در فواصل مساوی تقسیم بندی
split window
U
پنجره تقسیم بندی شده
nosology
U
مبحث شناسایی و تقسیم بندی امراض
eutherian
U
مربوط به تقسیم بندی بزرگ پستانداران
unified soil classification system (uscs
U
نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
unitized load
U
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
kind of
U
تا درجهای
degree gradution
U
مقیاس درجهای
dial graduation
U
مقیاس درجهای
hot tempering
U
سخت گردانی درجهای
compartment marking
U
سیستم شماره گذاری اطاق بار هواپیما تقسیم بندی اطاق بار
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
U
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
wide-angle
U
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
wide angle
U
عکسبرداری بازاویه دید عریض 09 درجهای
flashingpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoint
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
flashpoints
U
درجهای ازگرماکه دران بخارمایعات فرارمیسوزد
landsman
U
ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
poll degree
U
درجهای که از دانشگاه بگیرندولی با امتیازویژهای توام نباشد
wraparound
U
چرخش 063 درجهای ژیمناست ازبالای ناحیه ران
base band
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
baseband
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
sector
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
Masters of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
Master of Arts
U
صاحب درجهای از دانشگاه که اصولا` میتواند در دانشگاه اموزگاری کند
evaluation rating
U
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification
U
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
telescopic
U
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
lineaments
U
طرح بندی صورت بندی
classification
U
طبقه بندی رده بندی
laggin
U
اب بندی کردن اب بندی ناوها
lineament
U
طرح بندی صورت بندی
wording
U
جمله بندی کلمه بندی
classifications
U
طبقه بندی رده بندی
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
line astern
U
صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
security classification
U
طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation
U
علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
transparently
U
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
transparent
U
نرم افزاری که به کاربر امکان دسترسی به محل حافظه در سیستم حافظه در سیستم صفحه بندی شده میدهد به صورتی که گویی صفحه بندی نشده است
group
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
groups
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
divisions
U
تقسیم
graduator
U
خط تقسیم کن
allocating
U
تقسیم
apportionment
U
تقسیم
repartition
U
تقسیم
allocate
U
تقسیم
allocates
U
تقسیم
dealing
U
تقسیم
distribution
U
تقسیم
admeasurement
U
تقسیم
admensuration
U
تقسیم
distributions
U
تقسیم
sharing
U
تقسیم
allotments
U
تقسیم
dispensations
U
تقسیم
cleavage
U
تقسیم
cleavages
U
تقسیم
division
U
تقسیم
branch
U
تقسیم
allotment
U
تقسیم
branches
U
تقسیم
dispensation
U
تقسیم
insulation testing apparatus
U
دستگاه ازمایش عایق بندی دستگاه اندزه گیری عایق بندی
intersect
U
تقسیم کردن
compart
U
تقسیم کردن
clastic
U
تقسیم شونده
administered
U
تقسیم کردن
administering
U
تقسیم کردن
administers
U
تقسیم کردن
division sign
U
نماد تقسیم
administer
U
تقسیم کردن
divisive
U
تقسیم کننده
divider
U
تقسیم کننده
quartile
U
تقسیم شده به 4/3و 4/1
partition function
U
تابع تقسیم
divider
U
پرگار تقسیم
division
U
عمل تقسیم
partings
U
تقسیم تجزیه
dichotomies
U
تقسیم به دو بخش
dichotomy
U
تقسیم به دو بخش
divided
U
تقسیم شده
divisions
U
عمل تقسیم
fifty-fifty
U
تقسیم بالمناصفه
meiosis
U
تقسیم کاهشی
meiosis
U
تقسیم سلولی
divisible
U
قابل تقسیم
battery bus
U
جعبه تقسیم
allotments
U
پخش تقسیم
parting
U
تقسیم تجزیه
zeradivide
U
تقسیم بر صفر
junction box
U
جعبه تقسیم
junction boxes
U
جعبه تقسیم
autotomy
U
تقسیم خودبخود
division
U
تقسیم
[ریاضی]
allotment
U
پخش تقسیم
water point
U
نقطه تقسیم اب
give-and-take
<idiom>
U
تقسیم کردن
go halves
<idiom>
U
تقسیم مساوی
division of labour
U
تقسیم کار
separates
U
تقسیم کردن
separated
U
تقسیم کردن
separate
U
تقسیم کردن
load distribution
U
تقسیم بار
aminister
U
تقسیم کردن
divisions of labour
U
تقسیم کار
busbar
U
جعبه تقسیم
fifty fifty
U
تقسیم بالمناصفه
market segmentation
U
تقسیم بازار
o o line
U
خط تقسیم دیدبانی
share
U
تقسیم کردن
demultiplexer
U
تقسیم کننده
divide exception
U
استثناء تقسیم
divide exception
U
خطای تقسیم
divisibility
U
قابلیت تقسیم
frequency division
U
تقسیم فرکانس
division check
U
ازمایش تقسیم
delay allowance
U
زمان تقسیم
division line
U
خط تقسیم شده
division of labor
U
تقسیم کار
divisional
U
مربوط به تقسیم
frequency domulipliction
U
تقسیم فرکانس
regionalism
U
تقسیم کشوربنواحی
divide
U
تقسیم کردن
distribution pannel
U
تابلوی تقسیم
distribution of the estate
U
تقسیم ترکه
shared
U
تقسیم کردن
shares
U
تقسیم کردن
distributing box
U
جعبه تقسیم
short division
U
تقسیم باختصار
subdivisions
U
تقسیم مجدد
splice box
U
جعبه تقسیم
subdivision
U
تقسیم مجدد
compartments
U
تقسیم کردن
distribution box
U
جعبه تقسیم
distribute
U
تقسیم کردن
distributes
U
تقسیم کردن
distributing
U
تقسیم کردن
frequency alloment
U
تقسیم فرکانس
distribution coefficient
U
ضریب تقسیم
distribution of forces
U
تقسیم نیروها
divides
U
تقسیم کردن
scissor
U
قطع تقسیم
dividable
U
قابل تقسیم
graduating
U
بدرجات تقسیم
compartment
U
تقسیم کردن
sharing the market
U
تقسیم بازار
to share out
U
تقسیم کردن
intersects
U
تقسیم کردن
graduate
U
بدرجات تقسیم
denominator
U
تقسیم کننده
frequency distribution
U
تقسیم فرکانس
denominators
U
تقسیم کننده
intersected
U
تقسیم کردن
hyphenation
U
تقسیم کلمه
indistributable
U
تقسیم نشدنی
graduates
U
بدرجات تقسیم
sortition
U
تقسیم با قرعه
fire distribution
U
تقسیم اتش
severability
U
قابلیت تقسیم
fractionize
U
تقسیم بجزء کردن
partition
U
تقسیم افراز کردن
fractionalize
U
تقسیم بجزء کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com