English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sport U تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sported U تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
sports U تفریحی شکار وماهیگری و امثال ان الت بازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sport U نمایش تفریحی بازی کردن
to play for love U تفریحی یا عشقی بازی کردن
sports U نمایش تفریحی بازی کردن
sported U نمایش تفریحی بازی کردن
suchlike U امثال ان
adage U امثال و حکم
saws U امثال وحکم
sawing U امثال وحکم
sawed U امثال وحکم
saw U امثال وحکم
reticules U شبکه شطرنجی و امثال ان
reticule U شبکه شطرنجی و امثال ان
viscera U دل وروده وجگر و امثال ان
anecdote U امثال ضرب المثل
anecdotes U امثال ضرب المثل
net U تور ماهی گیری و امثال ان
book of proverbs U کتاب امثال حضرت سلیمان
nets U تور ماهی گیری و امثال ان
nett U تور ماهی گیری و امثال ان
gid U سرگیجه گوسفند و امثال ان گیج
gun U سرنگ امپول زنی و امثال ان
guns U سرنگ امپول زنی و امثال ان
apothegm U کلام موجز امثال و حکم
what a lark U چه تفریحی
sportive U تفریحی
social U تفریحی
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
holed U نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
stockfish U ماهی روغن و امثال ان که در افتاب خشک شده
holing U نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
holes U نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
hole U نقب لانه خرگوش و امثال ان روزنه کندن
junket U سفر تفریحی
sportful U تفریحی خوشگذران
junkets U سفر تفریحی
dinghy U قایق تفریحی
dinghies U قایق تفریحی
amusement park U پارک تفریحی
sport fish U ماهیگیری تفریحی
cabin cruisers U قایق تفریحی
resourc U کار تفریحی
amusement parks U پارک تفریحی
cabin cruiser U قایق تفریحی
papilla U زائده بافتی ریشه پرو موی سر و بدن و امثال ان
sport U تفریحی سرگرم کردن
ski tourer U اسکی باز تفریحی
sported U تفریحی سرگرم کردن
hobbyhorse U کار تفریحی سرگرمی
keelboat U قایق تفریحی لنگردار
sports U تفریحی سرگرم کردن
sashay U راه پیمایی تفریحی
yachting U مسافرت با قایق تفریحی
yachtsman U صاحب کشتی تفریحی
yachtsmen U صاحب کشتی تفریحی
hacking U اسب سواری تفریحی
day sailer U قایق بادبانی تفریحی
rabbet U جفت کردن نر ومادگی یاکام و زبانه لبه تخته و امثال ان
powerboats U قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
powerboat U قایق موتوری تفریحی یاماهیگیری
craftshop U کارگاه هنرهای دستی تفریحی
scow U وته پهن قایق تفریحی
impresarios U مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
impresario U مدیر اماکن تفریحی ونمایشی
plinking U تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
parachute spinnaker U بادبان سه گوش قایقهای تفریحی
donkey baseball U بیس بال تفریحی با الاغ
day-trippers U کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
day-tripper U کسی که به سفر تفریحی یکروزه میرود
marinas U لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
marina U لنگرگاه یاحوضچه مخصوص توقف قایقهای تفریحی
dabble U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbled U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbling U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
pipping U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pipped U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pip U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
pips U انواع امراض مختلفی که سابقاانهارا کوفت سوء هاضمه و سرفه و امثال ان دانسته اند
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
hack U ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
hacks U ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
package shows U نمایشات و برنامههای تفریحی پیش بینی شده قبلی
hacked U ضربه ناشیانه تنیس راندن اسب بصورت تفریحی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
yaght club U باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
joggle U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggled U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggling U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
joggles U بریدگی اجر و امثال ان برای جلوگیری از لغزش تیزی یا شکاف اجر و چوب وغیره
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
quarrying U شکار
hunts U شکار
ravin U شکار
prey U شکار
hunted U شکار
chases U شکار
chased U شکار
chase U شکار
quarry U شکار
chevy U شکار
chace U شکار
quarries U شکار
hank U شکار
hanks U شکار
chasing U شکار
hunting U شکار
hunt U شکار
venery U شکار
gameless U بی شکار
gamey U پر از شکار
game U شکار
predatin U شکار
huntsmen U شکار باز
game law U قانون شکار
huntsman U شکار باز
victims U دستخوش شکار
quarries U لاشه شکار
quarry U لاشه شکار
quarrying U لاشه شکار
quarry U شکار موردنظر
game keep U پاسبان شکار
quarries U شکار موردنظر
fair game U شکار مجاز
hunt U شکار کردن
hunted U شکار کردن
game U سرگرمی شکار
hunts U شکار کردن
fair game U شکار قانونی
gamy U پراز شکار
fowling U شکار پرنده
blood sport U کشتن شکار
blood sports U کشتن شکار
hunter U اسب شکار
hunters U اسب شکار
quarrying U شکار موردنظر
to go a hunting U شکار رفتن
ducking U شکار مرغابی
gunning U شکار با تفنگ
shotgunner U شکار با تفنگ
predation U شکار کردن
shootings U شکار باتفنگ
shanking U شکار کوسه
falconry U شکار با شاهین
poniter U نوعی سگ شکار ی
shooting U شکار باتفنگ
king hunt U شاه شکار
predatory habit U خوی شکار
victim U دستخوش شکار
hunting ground U شکار گاه
hunting district U شکار گاه
area drive U شکار دواندن
whaling U شکار نهنگ
hank U طعمه شکار
hanks U طعمه شکار
foxhunt U شکار روباه باتازی
sniped U پاشله شکار کردن
pointer U سگ شکاری یابنده شکار
rabbit U شکار خرگوش کردن
snipe U پاشله شکار کردن
pointers U سگ شکاری یابنده شکار
shoot U هدف گرفتن شکار
rabbits U شکار خرگوش کردن
predatorial U تغذیه کننده از شکار
snipes U پاشله شکار کردن
game U شکار گرفته شده
predators U تغذیه کننده از شکار
bow hunting U شکار با تیر و کمان
bags U شکار کردن با تیر
chevy U فریاد هنگام شکار
raven U شکار طعمه شکاری
cub hunting U شکار بچه روباه
deer stalking U شکار اهو و گوزن
stool U گروه فریبنده شکار
ravens U شکار طعمه شکاری
outfitter U فروشنده لوازم شکار
bag U شکار کردن با تیر
hunting U شکار دشمن یا زیردریایی
find U یافتن بوی شکار
finds U یافتن بوی شکار
outfitters U فروشنده لوازم شکار
predatory U تغذیه کننده از شکار
sniping U پاشله شکار کردن
predator U تغذیه کننده از شکار
raptatorial U لازم برای شکار
poaches U دزدکی شکار کردن
poach U دزدکی شکار کردن
checked U و شدن بوی شکار
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com