English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dispersion U تفرقه گسترش یکان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
deployment U تفرقه گسترش
schismatical U تفرقه انداز تفرقه جویانه
schismatic U تفرقه انداز تفرقه جویانه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
deploy U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploying U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
deploys U اعزام ناو به ماموریت گسترش دادن گسترش یافتن باز شدن
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
deployment operating base U پایگاه پشتیبانی گسترش جنگی پایگاه کمک به گسترش نیروها
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
force tabs U نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
divorces U تفرقه
divorce U تفرقه
divorced U تفرقه
dispersal U تفرقه
retreats U به تفرقه
scatter U تفرقه
retreating U به تفرقه
retreated U به تفرقه
schismatist U تفرقه جو
schisms U تفرقه
schism U تفرقه
scissor U تفرقه
scatters U تفرقه
divorcement U تفرقه
divorcing U تفرقه
sequester U تفرقه
concision U تفرقه
retreat U به تفرقه
divisive U تفرقه انداز
abstractedness U تفرقه حواس
abstractedly U با تفرقه حواس
divisions U اختلاف تفرقه
aprosexia U تفرقه حواس
division U اختلاف تفرقه
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
schismatism U ایجاد جدایی تفرقه
deployment U به کاربردن نیرو تفرقه
separations U حکم تفرقه ابدان زوجین
schismatize U جدا شدن از تفرقه انداختن
separation U حکم تفرقه ابدان زوجین
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
stalking horse U کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
extensions U گسترش
deploy U گسترش
deploying U گسترش
development U گسترش
developments U گسترش
deploys U گسترش
propagation U گسترش
extension U گسترش
expanses U گسترش
expansion U گسترش
spreads U گسترش
spread U گسترش
deployment U گسترش
dispersal U گسترش
develops U گسترش
develop U گسترش
promotion U گسترش
expanse U گسترش
promotions U گسترش
line of deployment U خط گسترش
expansion path U مسیر گسترش
development plan U طرح گسترش
deployment diagram U طرح گسترش
credit expansion U گسترش اعتبار
outspread U گسترش یافتن
flank development U گسترش جناحی
path of expansion U مسیر گسترش
image speard U گسترش تصویر
deployed U گسترش یافته
abroad U گسترش یافته
wide angle U عدسی گسترش
wide-angle U عدسی گسترش
extensibility U گسترش پذیری
expansible U گسترش پذیر
eco development U بوم گسترش
circumfuse U گسترش یافتن
deployment diagram U دیاگرام گسترش
bank expansion U گسترش بانکی
prompt deployment U گسترش فوری
job enlargement U گسترش شغلی
prompt deployment U گسترش مناسب
deploying U گسترش یافتن
widening of market U گسترش بازار
widening of capital U گسترش سرمایه
to grow [into] U گسترش دادن [به]
to develop [into] U گسترش دادن [به]
disposition U ارایشات گسترش
vertical expansion U گسترش عمودی
develops U گسترش وضعیت
develops U گسترش دادن
develop U گسترش وضعیت
deploys U گسترش یافتن
to unfold U گسترش دادن
develop U گسترش دادن
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
generations U افرینش گسترش
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
spreads U گسترش یافتن
sign extension U گسترش علامت
spread U گسترش یافتن
expansion U گسترش توسعه
expansion U گسترش انبساط
accrue U گسترش یافتن
accrues U گسترش یافتن
accruing U گسترش یافتن
generation U افرینش گسترش
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
deploy U گسترش یافتن
growth company U شرکت در حال گسترش
redeployment U گسترش مجدد دادن
generating U گسترش یافتن افریدن
generates U گسترش یافتن افریدن
generate U گسترش یافتن افریدن
elater U خاصیت انبساط و گسترش
to spread [across] [over] U گسترش یافتن [سرتاسر]
bank development U گسترش شبکه بانکی
flare angle U زاویه گسترش یا گشادگی
generated U گسترش یافتن افریدن
automatic volume expansion U گسترش خودکار صدا
space U گسترش دادن متن
redeployment U تجدید گسترش کردن
expanding industry U صنعت در حال گسترش
relocation U تجدید گسترش دادن
spaces U گسترش دادن متن
open ranks U گسترش باز درسواره نظام
extensible U آنچه قابل گسترش است
expandable U آنچه قابل گسترش باشد
expansion U توسعه گسترش دادن کشیدن
battery groung pattern U طرح گسترش توپهای اتشبار
spread U بسط وتوسعه یافتن گسترش
spreads U بسط وتوسعه یافتن گسترش
To extend the scope of ones activities . U میدان عملیات خودرا گسترش دادن
deployed U مستقر گسترش یافته در روی زمین
extend U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extending U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
extends U قوانین دستیابی برنامه به حافظه گسترش یافته در pc
breeding grounds U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
breeding ground U محل یا شرایط موجب تولید و گسترش چیزی
basic plus U نوعی زبان برنامه نویسی گسترش یافته BASIC
Two is company , three is none . <proverb> U دو نفر تعاون ,سه نفر تفرقه .
disposition U صورت بندی وضع گسترش موضع گرفتن تغییر مکان
metastasize U گسترش یافتن مرض ازیک نقطهء بدن به نقطه دیگر
problem child U فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
remedial maintenance U باقی مانده ترمیم خطا که در سیستم گسترش یافته است
monroe doctrine U سیاست خارجی امریکا مبنی برمخالفت با گسترش نفوذاروپا درنیمکره غربی
EEMS U در یک IBM PC پیشرفت EMS روش استاندارد گسترش حافظه اصلی مناسب با PC
singly U یکان یکان
formation U یکان
units U یکان
unit U یکان
composite unit U یکان مختلط
combatcommand U یکان رزمی
designator code U کد تشخیص یکان
combined arms U یکان مرکب
detached unit U یکان مامورشده
service force U یکان خدمات
tactical command U یکان تاکتیکی
installation type U نوع یکان
combined command U یکان مرکب
service unit U یکان خدمات
command strength U استعداد یکان
command net U شبکه یکان
single unit U یکان منفرد
single unit U یکان مستقل
retraining command U یکان بازاموزی
identification code U کدشناسایی یکان
shock troops U یکان ضربت
troop unit U یکان سربازدار
support command U یکان پشتیبانی
distinguished unit U یکان ممتاز
naval activity U یکان دریایی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com