Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to turn something
U
تغییر کردن در ظاهر یا خواص خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To appear. To reveal .
U
ظاهر شدن ( ظاهر کردن)
isotropic solutions
U
دارای خواص برابر از هرسو از هر سو دارای همان خواص
To keep up appearances.
U
ظاهر را حفظ کردن ( حفظ ظاهر کردن )
burning
U
دوارشور کردن فرش جهت کهنه کردن ظاهر آن
unsex
U
از خواص جنسی محروم کردن
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
color code
U
روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
changed
U
تغییر کردن تغییر دادن
change
U
تغییر کردن تغییر دادن
changing
U
تغییر کردن تغییر دادن
changes
U
تغییر کردن تغییر دادن
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
at face value
<adv.>
U
بر حسب ظاهر
Outwardly . on the face of it.
U
بصورت ظاهر
to the casual eye
<adv.>
U
به ظاهر امر
at first glance
<adv.>
U
بر حسب ظاهر
to the casual eye
<adv.>
U
بر حسب ظاهر
at face value
<adv.>
U
به صورت ظاهر
at face value
<adv.>
U
به ظاهر امر
at first glance
<adv.>
U
به صورت ظاهر
to the casual eye
<adv.>
U
به صورت ظاهر
at first glance
<adv.>
U
به ظاهر امر
attributing
U
خواص
properties
U
خواص
attributes
U
خواص
attribute
U
خواص
corn-effect
U
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
With her pompous ( deceptively impressive ) appearance.
U
با ظاهر غلط اندازش
to appear before the court
U
در دادگاه ظاهر شدن
bulk properties
U
خواص گروهی
collective properties
U
خواص کولیگاتیو
intensive properties
U
خواص شدتی
property list
U
سیاهه خواص
mechanical properties
U
خواص مکانیکی
elastic properties
U
خواص ارتجاعی
hydrological
U
وابسته به خواص اب
attribute
U
صفت خواص
chemical properties
U
خواص شیمیایی
intrinsic properties
U
خواص ذاتی
attributes
U
صفت خواص
product capabilities
U
خواص محصول
attributing
U
صفت خواص
On the face of it. Outwardly.
U
بظاهر امر ( بر حسب ظاهر )
He came under the guise of friend ship .
U
درقالب دوستی ظاهر ( وارد ) شد
To keep up appearances. For forms sake.
U
برای حفظ ظاهر( آبرو)
To appear on the scene (stage).
U
روی صحنه ظاهر شدن
Appearances are deceptive.
U
فریب ظاهر رانباید خورد
general properties of bodies
U
خواص عمومی اجسام
papaverous
U
دارای خواص خشخاش
electro magnetism
U
برق و خواص مغناطیسی
acoustics
U
خواص صوتی ساختمان
magnetics
U
علم خواص مغناطیسی
adhesion agent
U
ماده تشدیدکننده خواص
partial molar properties
U
خواص جزیی مولی
oleaginous
U
دارای خواص روغن
amphoteric
U
دارای خواص متضاد
properties of section
U
خواص مقاطع تیرها
to walk
U
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
to haunt
U
به تکرار ظاهر شدن روحی به محلی
end strings
U
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
U
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
geophysical survey
U
مطالعه خواص فیزیکی زمین
pneumatics
U
علم خواص هوا و گاز
propertied
U
متمکن دارای خواص معین
isotropic
U
دارای خواص فیزیکی مشابه
optics
U
علم مطالعه در خواص نور
hydraulic
U
وابسته به مبحث خواص اب درحرکت
electro magnetism
U
تولید خواص مغناطیسی بوسیله
electrokinetics
U
علم خواص برق متحرک
electronography
U
ثبت خواص الکتریسته ساکن
Police are out in force.
U
نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
physicochemical
U
وابسته به خواص فیزیکی وشیمیایی اجسام
electro statics
U
علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
isotropic
U
دارای خواص برابر از هرسو همگرای
actinology
U
دانشی که دران از خواص نورگفتگو میکند
pneumatology
U
روح شناسی علم خواص هواو گازها
actinic
U
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
gyromagnetic
U
وابسته به خواص مغناطیسی جسم الکتریکی چرخنده
aircraft alternation
U
اصلاحات در خواص فیزیکی وخصوصیات پرواز هواپیما
axiology
U
علم ارزش یا خواص ونوامیس ذاتی اجسام
metamerism
U
برابری در ترکیب و وزن ودگرگونی در خواص شیمیایی
atoms
U
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
atom
U
کوچکترین جزء یک عنصرکه خواص ان عنصر را داراباشد
He acquired kudos by appearing on television.
U
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
All show and no substance.
<proverb>
U
از ظاهر کسی نمی شود به باطنش پی پرد.
[ضرب المثل]
A fair face may hide a foul heart.
<proverb>
U
از ظاهر کسی نمی شود به باطنش پی پرد.
[ضرب المثل]
plastic
U
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
Green tea is esteemed for its health-giving properties.
U
ارزش چای سبز در خواص سلامت بخش آن است.
miscibility
U
قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
additives
U
مادهای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به ان اضافه شود
additive
ماده ای که برای افزایش خواص مادهء دیگری به آن اضافه شود
platinum metal
U
ترکیب نیکل و روی و مس که تا اندازهای خواص پلاتین راپیدا میکند
vary
U
تغییر کردن
varies
U
تغییر کردن
to turn
[into]
U
تغییر کردن
epizootiology
U
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
epizoology
U
علم مطالعه خواص وبوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
charactristic curve
U
نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
epizootology
U
علم مطالعه خواص و بوم شناسی و علل شیوع امراض حیوانی
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
vary infinitely
U
بی اندازه تغییر کردن
ranged
U
تغییر کردن خط مبنا
graduate
U
تغییر تدریجی کردن
range
U
تغییر کردن خط مبنا
graduates
U
تغییر تدریجی کردن
graduating
U
تغییر تدریجی کردن
ranges
U
تغییر کردن خط مبنا
change over
U
تغییر روش تغییر رویه
range
U
تغییر کردن یا متفاوت بودن
commmute
U
تغییر دادن مبادله کردن
moved
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
ranges
U
تغییر کردن یا متفاوت بودن
revolve
U
دور زدن تغییر کردن
moves
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
ranged
U
تغییر کردن یا متفاوت بودن
changed
U
تغییر کردن عوض شدن
revolved
U
دور زدن تغییر کردن
revolves
U
دور زدن تغییر کردن
changes
U
تغییر کردن عوض شدن
move
U
پیشنهاد کردن تغییر مکان
changing
U
تغییر کردن عوض شدن
change
U
تغییر کردن عوض شدن
epiphytology
U
علمی که درباره خواص و بوم شناسی وعلل شیوع امراض گیاهی بحث میکند
gestalt
U
معین بطوریکه اجزاء ان خواص مختصه خودراازطرح و یاشکلی که از این ترکیب بدست اید
edited
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
edit
U
اماده چاپ کردن تغییر دادن
overplays
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplaying
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplayed
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
overplay
U
حریف را ناچار به تغییر محل کردن
transmute
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
edited
U
تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
transmuted
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
to refresh oneself
U
تغییر ذائقه دادن رفع خستگی کردن
edit
U
تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
transmuting
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
transmutes
U
تغییر شکل دادن قلب ماهیت کردن
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
adapts
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
byte
U
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
bytes
U
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
adapting
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
change of leg
U
وادار کردن اسب به تغییر پادر چهارنعل کوتاه
adapt
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
backout
U
ذخیره کردن فایل در محل اصلی پیش از اعمال هر گونه تغییر
corrupted
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupts
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
corrupt
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
to keep pace with something
<idiom>
U
با چیزی برابر راه رفتن
[یاد گرفتن]
[تغییر کردن]
[اصطلاح]
harmonics
U
مبحث مطالعه خواص ومختصات اصوات موسیقی مبحث الحان موزون همسازها
cementitious
U
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
bitmap
U
تصویری که پیکسل ها با عوض کردن مقدار بیت ذخیره شده تغییر میکند
sanitize
U
حفظ کردن اسناد و مدارک بااهمیت با تغییر اسامی یامحلها یا علایم مشخصه ان
maintenance
U
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
nap side
U
خواب فرش
[با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
boolean algebra
U
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
substantive
U
شبیه اسم دارای خواص اسم
algebra
U
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
reader
U
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
readers
U
یکی از دو حالت که به کاربر امکان کار کردن با یک برنامه چند رسانهای میدهد ولی آنرا تغییر نمیدهد
images
U
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image
U
تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
fall back
U
تغییر موضع به عقب دادن عقب نشینی کردن
housekeeping
U
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
trapdoors
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoor
U
فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
non return to zero
U
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
window
U
تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
commutation
U
تغییر
variations
U
تغییر
changes
U
تغییر
conversion
U
تغییر
alternation
U
تغییر
conversions
U
تغییر
mutations
U
تغییر
change
U
تغییر
changed
U
تغییر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com