Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blade twist
U
تغییر نامطلوب گام ملخ ازریشه تا نوک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
surge
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges
U
یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
radically
U
ازریشه
root and branch
U
ازریشه
eradicates
U
ازریشه کندن
uprooted
U
ازریشه کندن
uproots
U
ازریشه کندن
uproot
U
ازریشه کندن
uprooting
U
ازریشه کندن
extirpator
U
ازریشه دراورنده
eradicate
U
ازریشه کندن
eradicated
U
ازریشه کندن
to pull up a plant
U
گیاهی را ازریشه دراوردن
soddy
U
پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
displant
U
ازریشه کندن ازبن دراوردن
unfavorable
U
نامطلوب
ill favored
U
نامطلوب
uncalled-for
U
نامطلوب
uncalled for
U
نامطلوب
undesirable
U
نامطلوب
spinous
U
نامطلوب
arrowroot
U
نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
unfavorable trade
U
تجارت نامطلوب
an uncalled-for remark
U
تذکری نامطلوب
disafected person
U
عنصر نامطلوب
noisome
U
کریه نامطلوب
undersirable inflation
U
تورم نامطلوب
beastby
U
د دخوی نامطلوب بد
undersirable rate of growth
U
نرخ رشد نامطلوب
unfavorable balance of trade
U
توازن نامطلوب تجارتی
negative externalities
U
پی امدهای نامطلوب خارجی
jar
U
اثر نامطلوب باقی گذاردن
jars
U
اثر نامطلوب باقی گذاردن
jarred
U
اثر نامطلوب باقی گذاردن
inulin
U
ماده نشاستهای که ازریشه زنجبیل شامی وبرخی گیاهان مرکب می گیرند
bergson criterion
U
ضابطهای که نشان میدهد هر تغییری که موجب کاهش مطلوبیت شود نامطلوب است
end strings
U
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked
U
مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions
U
عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
hangovers
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
hangover
U
تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect
U
اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
varies
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
vary
U
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
aliasing
U
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
plastic
U
تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
grub
U
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubs
U
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
grubbed
U
جان کندن ازریشه کندن یا دراوردن
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
changed
U
تغییر کردن تغییر دادن
change
U
تغییر کردن تغییر دادن
changing
U
تغییر کردن تغییر دادن
change over
U
تغییر روش تغییر رویه
changes
U
تغییر کردن تغییر دادن
fm
U
فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
cycles
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle
U
تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
counter march
U
تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
angular travel
U
تغییر مکان زاویهای زاویه تغییر مکان
external diseconomies
U
عوامل زیان اور خارجی عوامل نامطلوب خارجی
gradient circuit
U
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
non return to zero
U
سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
misalignment
U
تغییر
dachi
U
تغییر پا
mutation
U
تغییر
modification
U
تغییر
mutations
U
تغییر
alteration
U
تغییر
alternation
U
تغییر
stationary
U
بی تغییر
commutation
U
تغییر
fluctuation
U
تغییر
changeless
U
بی تغییر
innovation
U
تغییر
conversion
U
تغییر
conversions
U
تغییر
innovations
U
تغییر
amendment
U
تغییر
changing
U
تغییر
change
U
تغییر
amendments
U
تغییر
changed
U
تغییر
variation
U
تغییر
shunting
U
تغییر خط
vicissitude
U
تغییر
changes
U
تغییر
variations
U
تغییر
behavior modification
U
تغییر رفتار
alterable
U
قابل تغییر
modifying
U
تغییر دادن
alterant
U
تغییر دادنی
automatic take
U
تغییر پایگاه
altertive
U
تغییر دهنده
change in demand
U
تغییر تقاضا
modify
U
تغییر دادن
change in supply
U
تغییر عرضه
cinversion
U
تغییر شکل
speed variation
U
تغییر سرعت
coefficient of variation
U
ضریب تغییر
commutable
U
قابل تغییر
variations
U
تغییر ناپایداری
variability
U
تغییر پذیری
concurrent variation
U
تغییر همزمان
convertibility
U
توانایی تغییر
changer
U
تغییر دهنده
displacement
U
تغییر موضع
displacement
U
تغییر مکان
change of curvature
U
تغییر انحنا
change of place
U
تغییر مکان
change of speed
U
تغییر سرعت
modifies
U
تغییر دادن
change spin
U
چرخیدن با تغییر پا
variation
U
تغییر ناپایداری
alterability
U
قابلیت تغییر
upheavals
U
تغییر فاحش
amend
U
تغییر دادن
mutating
U
تغییر دادن
mutates
U
تغییر دادن
mutated
U
تغییر دادن
transforms
U
تغییر شکل
variable
U
تغییر پذیر
variables
U
تغییر پذیر
amended
U
تغییر دادن
amending
U
تغییر دادن
alter
U
تغییر یافتن
upheaval
U
تغییر فاحش
alters
U
تغییر دادن
alters
U
تغییر یافتن
altering
U
تغییر دادن
altering
U
تغییر یافتن
altered
U
تغییر دادن
altered
U
تغییر یافتن
alter
U
تغییر دادن
weather
U
تغییر فصل
weathered
U
تغییر فصل
deformation
U
تغییر شکل
mutant
U
تغییر پذیر
varies
U
تغییر کردن
mutants
U
تغییر پذیر
modification
U
تغییر وتبدیل
variant
U
قابل تغییر
kaleidoscopes
U
تغییر پذیربودن
metamorphosis
U
تغییر شکل
vary
U
تغییر کردن
mutate
U
تغییر دادن
weathers
U
تغییر فصل
fluctuate
U
تغییر مداوم
fluctuated
U
تغییر مداوم
fluctuates
U
تغییر مداوم
transforming
U
تغییر شکل
transformed
U
تغییر شکل
transform
U
تغییر شکل
kaleidoscope
U
تغییر پذیربودن
covariation
U
تغییر همگام
variation theorem
U
قضیه تغییر
change
[in something]
[from something]
U
تغییر
[در یا از چیزی]
to turn
[into]
U
تغییر کردن
to turn
[into]
U
تغییر دادن
variational method
U
روش تغییر
variative
U
قابل تغییر
versatility
U
قابلیت تغییر
vicissitudes of time
U
تغییر اوضاع
voltage variation
U
تغییر ولتاژها
realign
U
تغییر دادن
realigned
U
تغییر دادن
realigning
U
تغییر دادن
realigns
U
تغییر دادن
turnabout
U
تغییر عقیده
turnabout
U
تغییر موضع
turnabouts
U
تغییر عقیده
turnabouts
U
تغییر موضع
deed poll
U
تغییر نام
to alter
[to]
U
تغییر یافتن
convert
U
تغییر دادن
redeploy
[staff]
U
تغییر دادن
reset
U
تغییر دادن
transact
U
تغییر دادن
near-constant state of flux
U
تغییر همیشگی
to turn something into something
U
تغییر دادن به
to convert something into something
U
تغییر دادن به
variation coefficient
U
ضریب تغییر
current displacement
U
تغییر جریان
invariance
U
تغییر ناپذیری
invariant
U
تغییر ناپذیر
ireversible
U
تغییر ناپذیر
kainophobia
U
تغییر هراسی
kainotophobia
U
تغییر هراسی
lability
U
تغییر پذیری
left shift
U
تغییر مکان به چپ
load variation
U
تغییر بار
lour
U
اخم تغییر
magnatic displacement
U
تغییر مغناطیسی
mean variation
U
تغییر متوسط
metachromatism
U
تغییر رنگ
minor change
U
خرد تغییر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com