English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
volume change of concrete U تغییر حجم بتن حاصل ازانقباض و انبساط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strain energy U انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
assoil U اصل تغییر نکردنی مجموع یا حاصل ضرب بخشیدن
rosette U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
rosettes U اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
end strings U نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان
unclocked U مدار الکترونیکی یا فلیپ فلاپ که با تغییر ورودی وضعیتش تغییر میکند و نه با سیگنال ساعت
transition U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
transitions U عبور تغییر از یک حالت بحالت دیگر مرحله تغییر
extensions U انبساط
distentions U انبساط
expansion loop U خم انبساط
distensions U انبساط
pleasures U انبساط
stretch U انبساط
stretched U انبساط
strain U انبساط
stretches U انبساط
dilatation U انبساط
pleasure U انبساط
distension U انبساط
strains U انبساط
extension U انبساط
expansion U انبساط
hangovers U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
income effect U اثر درامدی تغییر در مقدارتقاضای کالا در نتیجه تغییردرامد واقعی بدون تغییر درقیمتهای نسبی کالاها
hangover U تغییر ناگهانی tone در یک متن ارسالی فکس به صورت تغییر تدریجی که ناشی از خطای وسایل است
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
cubical expansion U انبساط حجمی
tensile U قابل انبساط
heat expansion U انبساط حرارت
creep limit U حد انبساط دائمی
inextensibility U انبساط ناپذیری
diastole U انبساط قلبی
dilatability U انبساط پذیری
distensible U انبساط پذیر
distensibility U قابلیت انبساط
dilatation U انبساط حرارتی
dilatation U درز انبساط
dilation of time U انبساط زمان
inextension U عدم انبساط
free expansion U انبساط ازاد
expansion U انبساط بسط
expansion U گسترش انبساط
thermal expansion U انبساط حرارتی
expansion heat U حرارت انبساط
expansion coefficient U ضریب انبساط
expansion diaphragm U دیاگرام انبساط
tensions U قوه انبساط
tension U قوه انبساط
evolution of heat U انبساط حرارتی
expandability U قابلیت انبساط
expandable U قابل انبساط
expansion joint U درز انبساط
expansile U قابل انبساط
companding U انبساط تراکم
expansiveness U انبساط پذیری
expansion rate U اهنگ انبساط
expansion point U درز انبساط
coefficient of expansion U ضریب انبساط
expansion of universe U انبساط جهان
expansibility U قابلیت انبساط
expansible U کش امدنی انبساط پذیر
expansibly U بطور قابل انبساط
invar struts U قطعات فلزی ضد انبساط
d.muscle U ماهیچه انبساط دهنده
elater U خاصیت انبساط و گسترش
nephelauxetic effect U اثر انبساط ابرالکترونی
coefficient of thermal expansion U ضریب انبساط حرارتی
brake expander mechanism U مکانیزم انبساط ترمز
dilatability U قابلیت انبساط یا اتساع
thermal coefficient of expansion U ضریب انبساط حرارتی
characteristic expansion time U زمان شاخص انبساط
plastic U تغییر پذیر قابل تحول و تغییر
ductile U قابل انبساط شکل پذیر
strain limit U حد تناسب میان تنش و انبساط
extensometer U دستگاه اندازه گیری انبساط
dilatometer U دستگاه اندازه گیری انبساط حرارتی
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
diastasis U استراحت قلب در فاصله بین انقباض و انبساط
changing U تغییر کردن تغییر دادن
change U تغییر کردن تغییر دادن
change over U تغییر روش تغییر رویه
changed U تغییر کردن تغییر دادن
changes U تغییر کردن تغییر دادن
fixed bridge U پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
expanding cement U سیمانی که زیر اب سفت میشود سیمان قابل انبساط
invar U الیاژی از نیکل و اهن باضریب انبساط حرارتی نزدیک صفر
stirling cycle U سیکل موتور گرمایی که در ان گرما در حجم ثابت افزوده میشود و سبب انبساط همدمامیگردد
achalasia U عدم انبساط عضلات مجاری بدن و باقی ماندن انها در حال انقباض دائم
fm U فرایند تغییر مقدار نشان داده شده توسط یک سیگنال ازطریق تغییر فرکانس سیگنال مدولاسیون فرکانس odulation
joule kelvin effect U انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
cycles U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycled U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle U تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
perquisite U حاصل
yield U حاصل
yielded U حاصل
yields U حاصل
infertile U بی حاصل
outgrwth U حاصل
resume U حاصل
nonproductive U بی حاصل
fruitage U حاصل
payoff U حاصل
payoffs U حاصل
unfruitful U بی حاصل
upshot U حاصل
perquisites U حاصل
unutilized U بی حاصل
resuming U حاصل
outgrowth U حاصل
resumes U حاصل
adnate U حاصل
outcome U حاصل
result U حاصل
resulted U حاصل
resulting U حاصل
outcomes U حاصل
bleak <adj.> U بی حاصل
blasted [uninhabitable] <adj.> U بی حاصل
deserted <adj.> U بی حاصل
resumed U حاصل
desolate <adj.> U بی حاصل
products U حاصل
barren <adj.> U بی حاصل
product U حاصل
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
steam fog U مه حاصل از بخار اب
karma U حاصل کردارانسان
partial products U حاصل ضربهای جز
sums U حاصل جمع
sum U حاصل جمع
products U حاصل ضرب
paper blockade U محاصره بی حاصل
productions U حاصل دادن
cabonic U حاصل از کربن
pinguid U حاصل خیز
production U حاصل دادن
redemption yield U حاصل بازخرید
growths U اثر حاصل
growth U اثر حاصل
totalled U حاصل جمع
yielded U محصول حاصل
yield U محصول حاصل
totals U حاصل جمع
totalling U حاصل جمع
totaling U حاصل جمع
totaled U حاصل جمع
to be derived U حاصل شدن
yielder U حاصل دهنده
productive U مولد پر حاصل
product U حاصل ضرب
product U حاصل حاصلضرب
amount U کل [حاصل جمع]
sum U کل [حاصل جمع]
proceeds U حاصل فروش
total U کل [حاصل جمع]
amount U حاصل جمع
total U حاصل جمع
afford U حاصل کردن
negotiation result U حاصل مذاکرات
negotiation outcome U حاصل مذاکرات
gleby U حاصل خیز
products U حاصل حاصلضرب
get U حاصل کردن
gets U حاصل کردن
getting U حاصل کردن
foodful U حاصل خیز
throughput U حاصل کار
afforded U حاصل کردن
affording U حاصل کردن
fattens U حاصل خیزکردن
fattened U حاصل خیزکردن
fatten U حاصل خیزکردن
emblements U حاصل زمین
earning yield U حاصل عواید
feracious U حاصل خیز
feracity U حاصل خیزی
affords U حاصل کردن
result of the negotiations U حاصل مذاکرات
barren U بی ثمر بی حاصل
yields U محصول حاصل
nonproductive labor U کار بی حاصل
heir U ارث بر حاصل
acquire حاصل کردن
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
mould line U خط حاصل از تلاقی دو سطح
bead U دانههای حاصل ازجوشکاری
sterilize U بی بار یا بی حاصل کردن
partial sum U حاصل جمع جزئی
entrance loss U افت حاصل از اصطکاک
eagre U موج حاصل از جذر و مد
beads U دانههای حاصل ازجوشکاری
earth pressure U فشار حاصل از خاک
lysate U حاصل تجزیه سلولی
overcrop U زیاد حاصل برداشتن از
sterilized U بی بار یا بی حاصل کردن
deflationary gap U فاصله حاصل از رکود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com