Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cassion discase
U
تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cabin supercharger
U
کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
cabin blower
U
در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
barometric altimeter
U
ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
banged
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bangs
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banging
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bang
U
صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
The pressure of the atmosphere
U
فشار جو ؟( اتمسفر )
airspace
U
حجم اتمسفر محدود بین سطح ارتفاع معین و زمین
commutator riple
U
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
eurytopic
U
دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
boost pressure
U
فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
chapman region
U
منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
ambient pressure
U
فشار محیط
pressure head
U
ارتفاع فشار
wage push inflation
U
تورم ناشی از فشار مزد
demand pull inflation
U
تورم ناشی از فشار تقاضا
supply push inflation
U
تورم ناشی از فشار عرضه
cost push inflation
U
تورم ناشی از فشار هزینه
repetitive stress injury
U
اسیب ناشی از فشار تکراری
vertical pressure gradient
U
تغییر فشار اتمسفری در واحدتغییر ارتفاع
forward tell
U
انتقال دادن اطلاعات به ردههای بالاتر گزارش به مقام بالاتر
head pessure
U
فشار اعمال شده توسط یک سیال به سبب ارتفاع ستون ان
cabin altitude
U
فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
pitot tube
U
لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
naturally aspirated engine
U
موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
altitude sickness
U
حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
knee brace
U
پشت بندی که جهت مقاومت ساختمان درمقابل فشار ناشی از بادبسته میشود
pascal
U
فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
absolute ceiling
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
neuritis
U
التهاب یا اماس وزخم عصبی که دردناک است وسبب ناراحتی عصبی وگاهی فلج میگردد
cabin pressure altimeter
U
ارتفاع سنج نشان دهنده فشارکابین خلبان فشار سنج کابین
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
Mercerization
U
مرسیزاسیون
[این عمل شیمیایی بر روی نخ های پنبه ای توسط مواد قلیائی و در محیط تحت فشار انجام گرفته تا علاوه بر افزایش استحکام نخ، حالتی درخشنده نیز به آن افزوده شود.]
neuralgia
U
درد عصبی مرض عصبی
nervation
U
ساختمان عصبی شبکه عصبی
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
drop height
U
ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
descentheight
U
ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
hidden momentum of population growth
U
نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
terrain clearance
U
حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
flare dud
U
گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
tortious liability
U
ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue
U
خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude
U
ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pile height
U
ارتفاع پرز
[این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
altitude separation
U
اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude
U
ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
maximum ordinate
U
حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude
U
ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
look ahead
U
جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
ocant altitude
U
ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude
U
ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
aerosphere
U
اتمسفر
atmosphere
U
اتمسفر
atmospheres
U
اتمسفر
standard atmosphere
U
اتمسفر
low altitude
U
ارتفاع کم ارتفاع پست
vents
U
مجرایی به اتمسفر
vent
U
مجرایی به اتمسفر
atmospheres
U
اتمسفر استاندارد جو
atmosphere
U
اتمسفر استاندارد جو
isothermal atmosphere
U
اتمسفر همدما
furnace atmosphere
U
اتمسفر کوره
free atmosphere
U
اتمسفر ازاد
standard atmosphere
U
اتمسفر استاندارد
vented
U
مجرایی به اتمسفر
venting
U
مجرایی به اتمسفر
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
altitude height
U
سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
v , series
U
سری عوامل شیمیایی بی بو وبی رنگ عصبی سری عوامل شیمیایی عصبی
controlled atmosphere
U
اتمسفر کنترل شده
overshooting
U
بالاتر از حد
uppers
U
بالاتر
higher
U
بالاتر
overshoots
U
بالاتر از حد
overshoot
U
بالاتر از حد
superior
U
بالاتر
about
U
بالاتر
superiors
U
بالاتر
above
U
بالاتر
upper
U
بالاتر
the above figures
U
بالاتر
further up
U
بالاتر
low airburst
U
ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude
U
ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
international standard atmosphere
U
اتمسفر استاندارد بین المللی
troposphere
U
پایین ترین بخش اتمسفر
thermosphere
U
خارجی ترین لایه اتمسفر
exosphere
U
خارجی ترین لایه اتمسفر
chemosphere
U
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
overshoots
U
بالاتر زدن
superordinates
U
شخص بالاتر
superordinate
U
شخص بالاتر
overshoot
U
بالاتر زدن
parent directory
U
دایرکتوری بالاتر
hereinabove
U
بالاتر از این
above all
U
بالاتر از همه
transcend
U
بالاتر بودن
transcended
U
بالاتر بودن
overshooting
U
بالاتر زدن
transcending
U
بالاتر بودن
transcends
U
بالاتر بودن
the court above
U
محکمه بالاتر
royalmast
U
دکل بالاتر
over-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above-average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
above average
<adj.>
U
بالاتر از حد متوسط
senior
U
بالاتر بالارتبه
seniors
U
بالاتر بالارتبه
aurora
U
پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
above par
U
بالاتر از بهای اسمی
hyperpyrexia
U
درجه حرارت بالاتر از صد
bombing height
U
ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
inversion
U
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
reversing layer
U
لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
inversions
U
ناحیهای در اتمسفر که در ان میزان افت منفی میباشد
reserve buoyancy
U
حجم بالاتر از خط ابخور ناو
Black will take no other hue.
<proverb>
U
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
There is no colour beyond black .
<proverb>
U
بالاتر از سیاهى رنگى نیست .
evocation
U
احاله بدادگاه بالاتر احضار
evocations
U
احاله بدادگاه بالاتر احضار
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
critical altitude
U
ارتفاعی که از ان بالاتر کاردستگاهها مختل میشود
virtual gravity
U
شتابی که از طرف زمین برهر ذره از اتمسفر اثر میکند
ozonosphere
U
لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
photosphere
U
لایه خارجی اتمسفر خورشیدکه بسیار داغ و درخشنده میباشد
channel
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channeling
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channels
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channelled
U
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
to invoke a higher power
U
به مقامی بالاتر رجوع کردن
[برای کمک]
exmeridian altitude
U
ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
homosphere
U
قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
carburizing
U
گرم کردن قطعات فولادی ماشین شده در اتمسفر قوی از گازهای هیدروکربن
heterosphere
U
قسمتی از اتمسفر که در ان ساختار و وزن مولکولی متوسط گازهای تشکیل دهنده مختلف است
limiter
U
وسیلهای که خروجی ان درازای همه ورودیهای بالاتر از حد معین ثابت است
gales
U
باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
gale
U
باد تند و سریع که درارتفاعات بالاتر از 02 متری سطح زمین میوزد
nervelessness
U
بی عصبی
overwrought
U
عصبی
abnerval
U
عصبی
neural
U
عصبی
neurotic
U
عصبی
neurogram
U
رد عصبی
uptight
U
عصبی
twitchy
U
عصبی
on pins and needles
<idiom>
U
عصبی
keyed up
<idiom>
U
عصبی
nervous
U
عصبی
engram
U
رد عصبی
anorexia nervosa
U
بی اشتهایی عصبی
nerve block
U
وقفه عصبی
neuritis
U
التهاب عصبی
neural discharge
U
تخلیه عصبی
neuralgia
U
درد عصبی
nerves
U
رشته عصبی
nerve cell
U
یاخته عصبی
neurocyte
U
یاخته عصبی
nerve
U
رشته عصبی
neural satiation
U
اشباع عصبی
psychochemical agent
U
عامل عصبی
nervous system
U
دستگاه عصبی
nervous systems
U
دستگاه عصبی
neural induction
U
القای عصبی
psychochemical agent
U
گاز عصبی
neural network
U
شبکه عصبی
neural lesion
U
ضایعه عصبی
neural reverbration
U
ارتعاش عصبی
nerve ending
U
پایانه عصبی
ganglion
U
غده عصبی
lose temper
<idiom>
U
عصبی شدن
causalgia
U
سوزش عصبی
plexus
U
شبکه عصبی
neurons
U
یاخته عصبی
neuroplexus
U
شبکه عصبی
nerve tissue
U
بافت عصبی
neural conduction
U
رسانش عصبی
shocks
U
حمله عصبی
Relax!
U
عصبی نشو!
neural arc
U
قوس عصبی
sweat bullets/blood
<idiom>
U
عصبی بودن
shock
U
حمله عصبی
neural bond
U
پیوند عصبی
neural circuit
U
مدار عصبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com