English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pin point U تعیین دقیق نقاط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
Other Matches
polar plot U روش بردن نقاط روی نقشه یا مختصات قطبی تعیین محل نقاط به طریقه مختصات قطبی
differential leveling U تعیین اختلاف تراز نقاط
pinpoint target U هدف دقیق تعیین شده
radial line plot U روش تعیین محل نقاط بااخراج اشعه
radiolocation U تعیین محل نقاط با استفاده ازامواج رادیویی
metronome U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
metronomes U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
rise and fall U تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
hypsographic map U نقشههای عوارض نمایی که ارتفاع نقاط در ان از سطح دریا تعیین شده است
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
composition and make up terminal U صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد
point designation U شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
decca U سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
timing disc U علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
quantum valebat U در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
vertical control U کنترل ارتفاع نقاط اندازه گیری تراز وارتفاع نقاط
re attachment U در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
gridding U محدودیت ساختمان یک تصویرگرافیکی که مستلزم افتادن نقاط پایانی خطوط روی نقاط شبکه است
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
authentication U تعیین نشانی تعیین معرف کردن
default U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting U مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
dosimetry U تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located U جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
air priorities committee U کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
trio U نقاط سه قلو
triad U نقاط سه قلو
lagrangian points U نقاط لاگرانژی
triads U نقاط سه قلو
key points U نقاط مهم
key points U نقاط حساس
trios U نقاط سه قلو
at all points U در همه نقاط
keop soo U نقاط حساس
interactional points U نقاط تماس
isodose rate U خط نقاط متحدالدوز
keop soo U نقاط مرگ
interactional points U نقاط تلاقی
primary masses U نقاط مادی اولیه
shoal U نقاط کم عمق دریا
plotted U ثبت مسیریا نقاط
coordinates U طول و عرض نقاط
coordinate code U رمز مختصات نقاط
geodetic control U نقاط کنترل ژئودزی
form line U خط بین نقاط هم ارتفاع
trig point U نقاط مثلث بندی
plot U ثبت مسیریا نقاط
shoals U نقاط کم عمق دریا
isoheyt U خط شاخص نقاط هم باران
dapple U چیزی با نقاط رنگارنگ
isothermal U نقاط هم حرارت اب دریا
apparent horizon U افق حقیقی نقاط
vital points U نقاط حساس بدن
plots U ثبت مسیریا نقاط
kyusho U نقاط حساس بدن
running fix U کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
scholastic U دقیق
scholastical U دقیق
intent U دقیق
accurate U دقیق
exquisite U دقیق
punctual U دقیق
wistful U دقیق
exact solution U حل دقیق
scrutinizer U دقیق
tenty U دقیق
particular redemption U دقیق
precision U دقیق
literal U دقیق
exacted U دقیق
punctilious U دقیق
exact U دقیق
exacts U دقیق
advertent U دقیق
astute U دقیق
stringently U دقیق
stringent U دقیق
punctiliously U دقیق
subtil U دقیق
plots U بردن نقاط روی طرح
infield U نقاط توپگیری در زمین کریکت
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
plot U بردن نقاط روی طرح
interactive U نقاط توقف را تنظیم کند
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
floating mark U نقاط مواج عکس هوایی
isoclinal U خط نقاط متحدالفشارمغناطیسی روی نقشه
plotted U بردن نقاط روی طرح
isogrive U خط میزان منحنی نقاط هم ثقل
isopleth U نقاط هم ارتفاع موج دریا
isodose rate U خط نقاط هم دوز تشعشع اتمی
floating mark U نقاط ایستگاه برجسته بینی
graphic U به صورت تصاویر و نقاط و نه متن
correcting U دقیق یا درست
sounds U بی خطر دقیق
high accuracy measurement U سنجش دقیق
precision measurment U سنجش دقیق
thoroughgoing U بسیار دقیق
an a calculator U محاسب دقیق
micro pressure gage U فشارسنج دقیق
imprecise U غیر دقیق
watchful U بی خواب دقیق
thorough paced U دقیق گام
arm of precision U اسلحه دقیق
corrects U دقیق یا درست
correct U دقیق یا درست
precision spirit level U ترازوی دقیق
watchfulness U دقیق هشیاری
soundest U بی خطر دقیق
fine setting U تنظیم دقیق
fine spun U دقیق خیالی
fine adjustment U تنظیم دقیق
controls U توپزن دقیق
controlling U توپزن دقیق
control U توپزن دقیق
goings-over U بررسی دقیق
going-over U بررسی دقیق
strictly speaking U دقیق شویم
sound U بی خطر دقیق
subtlest U دقیق لطیف
subtler U دقیق لطیف
subtle U دقیق لطیف
sounded U بی خطر دقیق
in-depth U دقیق و عمیق
precision sweep U روبش دقیق
precision scale U مقیاس دقیق
precision levelling U ترازیابی دقیق
precision instrument U سنجه دقیق
queazy U زیاد دقیق
precision fire U تیر دقیق
precision balance U ترازوی دقیق
precision adjustment U تنظیم دقیق
precisian U خیلی دقیق
detailed analysis U آنالیز دقیق
setting up U لجوج دقیق
precision tool U ابزار دقیق
tenuous U لطیف دقیق
precisionist U بسیار دقیق
set U لجوج دقیق
pryingly U با نگاه دقیق
sets U لجوج دقیق
instrument U الات دقیق
punctual U باذکرجزئیات دقیق
instruments U الات دقیق
precision tools U الات دقیق
exact location U محل دقیق
precise U خیلی دقیق
persnickety U کاربسیار دقیق
detailed analysis U بررسی دقیق
particularization U شرح دقیق
precise U صریح دقیق
queasy U زیاد دقیق
perpend U دقیق بودن
pernickety U کاربسیار دقیق
scrutiny U بررسی دقیق
precise U دقیق کردن
multipass overlap U بنابراین نقاط کمتر به نظر می آیند
geodetic control U نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
isobars U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
antipole U ساکنین نقاط متقاطر در روی زمین
Antipodes U ساکنین نقاط متقاطردر روی زمین
infill U نقاط کشیده شده روی نقشه
isobare U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
isogonic line U خط میزان منحنی نقاط متحدالانحراف مغناطیسی
nexus U نقاط اتصال بین واحدها در شبکه
geong gyuk U نقاط حمله و دفاع کننده تکواندو
whistle stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
whistle-stop U در نقاط مختلف از مردم دیدارکوتاهی نمودن
jabiru U لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
isobar U خط جغرافیایی نشان دهنده نقاط هم فشار
matrixes U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
zenith U اوج محور قائم بر افق نقاط
matrix U الگوی نقاط که یک حرف را نشان می دهند
calibration U تنظیم الات دقیق
mirrors U ایجاد کپی دقیق
mirrored U ایجاد کپی دقیق
a true and accurate report U گزارشی درست و دقیق
scrupulously <adv.> U خیلی دقیق وسواسی
fine turning U میزان سازی دقیق
mirror U ایجاد کپی دقیق
particular U دقیق نکته بین
measuring magnifier U مسافت یاب دقیق
fine tuning U میزان سازی دقیق
to pore [over; on] U به مطالعه دقیق پرداختن
probity U پیروی دقیق از اصول
sticklers U سمج خیلی دقیق
zero U تنظیم دقیق دستگاه
facsimile U کپی دقیق از یک متن
zeroes U تنظیم دقیق دستگاه
chronometer U ساعت شمار دقیق
zeros U تنظیم دقیق دستگاه
facsimiles U کپی دقیق از یک متن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com