Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
income determination
U
تعیین درامد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
national income determination
U
تعیین درامد ملی
theory of income determination
U
نظریه تعیین درامد
Other Matches
disposable personal income
U
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
gini coefficient
U
شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
functional distribution of income
U
توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
it wasprologue to the nextmove
U
درامد
return
U
درامد
earning
U
درامد
returned
U
درامد
earnings
U
درامد
means
U
درامد
prelusion
U
درامد
returning
U
درامد
makings
U
درامد
total income
U
درامد کل
income
U
درامد
total revenue
U
درامد کل
hatch
U
درامد
admissions
U
درامد
admission
U
درامد
remunerative
U
پر درامد
proceeds
U
درامد
returns
U
درامد
revenue
U
درامد
comings in
U
درامد
emoluments
U
درامد
emolument
U
درامد
hatched
U
درامد
hatches
U
درامد
gainings
U
درامد
personal income
U
درامد شخصی
prologues
U
پیش درامد
present income
U
درامد جاری
personal income
U
درامد سرانه
psychic income
U
درامد بی دردسر
present income
U
درامد حال
earn
U
درامد داشتن
permanent income
U
درامد دائمی
prologue
U
پیش درامد
ordinary income
U
درامد عادی
earns
U
درامد داشتن
earned
U
درامد داشتن
notional income
U
درامد خیالی
notional income
U
درامد فرضی
per capita income
U
درامد سرانه
means
U
توانائی درامد
real income
U
درامد واقعی
income leakage
U
کسر درامد
nominal income
U
درامد اسمی
attachment of earnings
U
توقیف درامد
earnings per share
U
درامد هر سهم
preludes
U
پیش درامد
prelude
U
پیش درامد
economic income
U
درامد اقتصادی
fixed income
U
درامد ثابت
flow of income
U
جریان درامد
deferred credits
U
درامد پس افتاده
flow of income
U
گردش درامد
gross income
U
درامد ناخالص
illicit earning
U
درامد نامشروع
income distribution
U
توزیع درامد
distribution of income
U
توزیع درامد
annual income
U
درامد سالانه
annual earnings
U
درامد سالانه
average revenue
U
درامد متوسط
benefice
U
درامد کلیسایی
actual income
U
درامد واقعی
current income
U
درامد جاری
deduction from income
U
کسور درامد
internal revenue
U
درامد داخلی
Inland Revenue
U
درامد داخلی
disposable income
U
درامد دریافتی
immoral earning
U
درامد نامشروع
imperial decree
U
درامد نامشروع
imputed income
U
درامد ضمنی
median income
U
درامد متوسط
median income
U
درامد میانی
money income
U
درامد پولی
municipal revenue
U
درامد شهرداری
national income
U
درامد ملی
net income
U
درامد خالص
mean income
U
درامد متوسط
it weighed kilogrammes
U
سه کیلوگرم درامد
imputed income
U
درامد انتسابی
income analysis
U
تحلیل درامد
income and expenditure
U
درامد و هزینه
income consumption curve
U
منحنی درامد
income leakage
U
نشت درامد
income per capita
U
درامد سرانه
incremental revenue
U
درامد نهائی
marginal income
U
درامد نهائی
marginal revenue
U
درامد نهائی
it proved false
U
دروغ درامد
it scaled kilograms
U
ده کیلوگرم درامد
net revenue
U
درامد خالص
unearned revenue
U
درامد نامکتسب
relative income
U
درامد نسبی
overtures
U
پیش درامد
meaner
U
منابع درامد
income tax
U
مالیات بر درامد
stream of income
U
جریان درامد
overture
U
پیش درامد
meanest
U
منابع درامد
total revenue curve
U
منحنی درامد کل
total revenue function
U
تابع درامد کل
transfer income
U
درامد انتقالی
unearned revenue
U
درامد باداورده
mean
U
منابع درامد
sinfonia
U
پیش درامد
revenue sources
U
منابع درامد
revenue sharing
U
سهیم در درامد
revenue function
U
تابع درامد
unremunerative careers
U
مشاغل کم درامد
transitory income
U
درامد انتقالی
income taxes
U
مالیات بر درامد
broken-down
U
ازپای درامد
broken down
U
ازپای درامد
temporary income
U
درامد موقتی
tax revenue
U
درامد مالیاتی
to bring a return
U
درامد دادن
auras
U
پیش درامد
supplementary income
U
درامد تکمیلی
aura
U
پیش درامد
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
unearned income
U
درامد ازمبنایی جز کار
unearned income
U
درامد باد اورده
unequal distribution of income
U
توزیع نابرابر درامد
earned income
U
درامد تحصیل شده
marginal revenue function
U
تابع درامد نهائی
margin revenue
U
سهم درامد از فروش
average revenue product
U
درامد متوسط محصول
marginal revenue curve
U
منحنی درامد نهائی
marginal revenue product
U
درامد محصول نهائی
marginal utility of income
U
مطلوبیت نهائی درامد
personal income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
individual income tax
U
مالیات بر درامد شخصی
income multiplier
U
ضریب فزاینده درامد
budget
U
حساب درامد وخرج
budgeted
U
حساب درامد وخرج
budgets
U
حساب درامد وخرج
factor earnings
U
درامد عوامل تولید
corporation income tax
U
مالیات بر درامد شرکتها
earning asset
U
دارائی ایجادکننده درامد
dissaving
U
مصرف بیش از درامد
disposable income
U
درامد قابل تصرف
current income
U
درامد یک سال مالی
surtax
U
مالیات بر درامد اضافی
circular flow of income
U
جریان دوری درامد
circular flow of income
U
گردش دورانی درامد
gross national income
U
درامد ناخالص ملی
business income
U
درامد خالص تجارتی
income effect
U
تناسب خرید با درامد
uneven distribution of income
U
توزیع نابرابر درامد
beneficed
U
دارای درامد کلیسایی
bunched income
U
درامد خدمات شخصی
deplete
U
تقلیل درامد ملی
depleted
U
تقلیل درامد ملی
depletes
U
تقلیل درامد ملی
depleting
U
تقلیل درامد ملی
windfall income
U
درامد باد اورده
his income
U
هر چه درامد داردخرج میکند
deferred income
U
پیش دریافت درامد
supertax
U
مالیات بر درامد اضافی
proportional income tax
U
مالیات بر درامد تناسبی
net tax revenue
U
خالص درامد مالیاتی
wage income
U
درامد بشکل دستمزد
revenue
U
درامد سود سهام
non tax revenue
U
درامد غیر مالیاتی
relative income hypothesis
U
فرضیه درامد نسبی
real national income
U
درامد ملی واقعی
personal distribution
U
توزیع درامد فردی
size distribution of income
U
توزیع درامد مقداری
nonmonetary income
U
درامد غیر پولی
single tax
U
مالیات بر درامد انفرادی
net national income
U
درامد خالص ملی
redistribution of income
U
توزیع دوباره درامد
taxable income
U
درامد مشمول مالیات
progressive income tax
U
مالیات بر درامد تصاعدی
negative income tax
U
مالیات بر درامد منفی
national net income
U
درامد خالص ملی
national money income
U
درامد ملی پولی
national income analysis
U
تحلیل درامد ملی
depletion
U
تقلیل درامد ملی
property income tax
U
مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
rental income
U
درامد ناشی از اجاره بها
property income
U
درامد ناشی از املاک ومستغلات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com