Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subscription
U
تعهد پرداخت
subscriptions
U
تعهد پرداخت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscription
U
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
subscriptions
U
وجه اشتراک مجله تعهد پرداخت
Other Matches
consideration
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
considerations
U
وجه التزام یا خسارت تادیه یاخسارت عدم انجام تعهد که در عقود و ایقاعات تعیین میشود و یا به طور کلی "ضمانت اجرای عقد و تعهد " عوض یا عوضین
warranties
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
warranty
U
تضمین تعهد تعهد قانونی
progress payment
U
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
U
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
U
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
U
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
U
کسری پرداخت کسر پرداخت
fates
U
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ransom
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
U
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms
U
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
carnet
U
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
engagements
U
تعهد
guaranteed
U
تعهد
guarantees
U
تعهد
guarantee
U
تعهد
engagement
U
تعهد
assumpsit
U
تعهد
commitment
U
تعهد
assumes
U
تعهد
assume
U
تعهد
committment
U
تعهد
contract
U
تعهد
commitments
U
تعهد
assunption
U
تعهد
sponsion
U
تعهد
bank bond
U
تعهد
onus
U
تعهد
mandate
U
تعهد
warranties
U
تعهد
liability
U
تعهد
obligation
U
تعهد
warranty
U
تعهد
undertaking
U
تعهد
obligations
U
تعهد
bond
U
تعهد
assurance
U
تعهد
assurances
U
تعهد
liabilities
U
تعهد
oblogation
U
تعهد
mandating
U
تعهد
mandates
U
تعهد
mandated
U
تعهد
obstriction
U
تعهد
claim for indemnification
U
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
honors
U
انجام تعهد
implied assumpist
U
تعهد ضمنی
discharge of an obligation
U
سقوط تعهد
underwrite
U
تعهد کردن
warranties
U
تعهد کننده
honours
U
انجام تعهد
warranty
U
تعهد کننده
honouring
U
انجام تعهد
underwrites
U
تعهد کردن
subscribers
U
تعهد کننده
underwrote
U
تعهد کردن
fulfilment of an obligation
U
اجرای تعهد
termination of an obligation
U
انقضاء تعهد
underwritten
U
تعهد کردن
extinction of an obligation
U
انقضاء تعهد
mature obligation
U
تعهد حال
fulfilment of an obligation
U
ایفاء تعهد
honored
U
انجام تعهد
underwriting
U
تعهد کردن
peremptory undertaking
U
تعهد قاطع
honoring
U
انجام تعهد
honoured
U
انجام تعهد
liability to disease
U
تعهد امادگی
committal
U
تعهد الزام
preengagement
U
تعهد قبلی
nonalignment
U
عدم تعهد
undertaken
U
تعهد کردن
substitution of an obligation
U
تبدیل تعهد
to take on
U
تعهد کردن
enterprises
U
تعهد تجارت
substitution of a different obligation
U
تبدیل تعهد
subscriber
U
تعهد کننده
enterprise
U
تعهد تجارت
take on
U
تعهد کردن
covenant
U
تعهد کردن
covenants
U
تعهد کردن
honour
U
انجام تعهد
undertake
U
تعهد کردن
breach of an obligation
U
تخلف از تعهد
undertakes
U
تعهد کردن
recognizance
U
تعهد نامه
without engagement
U
فاقد تعهد
pledged
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledges
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
honoured
U
ایفای تعهد کردن
pledging
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
pledge
U
تعهد والتزام گروگذاشتن
honour
U
ایفای تعهد کردن
good performance bond guarntee
U
وثیقه انجام تعهد
joint bond
U
تعهد یا ضمانت مشترک
liability
U
تعهد موجودی بانکی
liabilities
U
تعهد موجودی بانکی
long tail liability
U
تعهد طولانی مدت
failure to comply with the transaction
U
عدم ایفاء تعهد
honored
U
ایفای تعهد کردن
honoring
U
ایفای تعهد کردن
bond
U
تعهد موافقت نامه
novation
U
تبدیل تعهد یا مدیون
honors
U
ایفای تعهد کردن
plight
U
تعهد دادن گرفتاری
honouring
U
ایفای تعهد کردن
pre engaged
U
دارای تعهد قبلی
binding cover
U
پوشش تعهد شده
disengagement
U
رهایی از قید یا تعهد
promissory
U
وابسته به تعهد یا قول
unilateral contract
U
تعهد یک جانبه ایقاع
warrantor
U
تعهد کننده ضامن
honours
U
ایفای تعهد کردن
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
long term credit commitment
U
تعهد اعتبار بلند مدت
covenant
U
منشور عقد بستن تعهد
covenants
U
منشور عقد بستن تعهد
dishonouring
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonoured
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonour
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonors
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
covenant in low
U
تعهد ناشی ازحکم قانون
guaranty
U
تضمین ضمانت یا تعهد کردن
dishonoring
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
dishonored
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
pacta sunt servanda
U
تعهد الزام اور است
dishonours
U
تعهد خود رامحترم نشمردن
offset of one obligation against another
U
تهاتر حاصل شدن بین دو دین یا دو تعهد
tacit
U
تعهد کنترل اسلحه بین دو یاچند کشور
sign off
U
از زیر بار تعهد یامشارکتی شانه خالی کردن
onerous property
U
دارایی یا ملکی که مستلزم انجام تعهد یا التزامی است
collateral
U
عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
peremptory undertaking
U
تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
we underwrite the company
U
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
implied assumpist
U
تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
liquidated damages
U
خسارت عدم انجام تعهد مقطوع که بین متعاهدین مورد توافق قرارگیرد
dividend warrant
U
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
warranted
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrants
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warranting
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
warrant
U
اجازه کتبی حکم قانونی تعهد کردن ضمانت کردن کسی
novatio non presumiter
U
تبدیل تعهد یا تبدیل مدیون نمیتواند مفروض یا ضمنی باشد
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
grant
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
granted
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
grants
U
واگذار کردن تعهد کردن واگذاری به معنای اعم
nonappropriated funds
U
اعتبارات غیر سازمانی اعتبارات تعهد نشده
discharging
U
پرداخت
glosser
U
پرداخت گر
payment
U
پرداخت
refund
U
پس پرداخت
refunded
U
پس پرداخت
defrayal
U
پرداخت
refunding
U
پس پرداخت
furbisher
U
پرداخت گر
refunds
U
پس پرداخت
disbursement
U
پرداخت
finishing touches
U
پرداخت
payments
U
پرداخت
finish
U
پرداخت
burnisher
U
پرداخت گر
finishes
U
پرداخت
trim
U
پرداخت
discharge
U
پرداخت
settlement
U
پرداخت
bleaching
U
پرداخت
settlements
U
پرداخت
finishing
U
پرداخت
polish
U
پرداخت
pt
U
پرداخت
pay
U
پرداخت
rendering
U
پرداخت
glazes
U
پرداخت
paying
U
پرداخت
renderings
U
پرداخت
pays
U
پرداخت
discharges
U
پرداخت
remitment
U
پرداخت
refinishing
U
پرداخت
making good
U
پرداخت
lustreer
U
پرداخت
outlay
U
پرداخت
glaze
U
پرداخت
expenditure
U
پرداخت
polishes
U
پرداخت
advance payment
U
پیش پرداخت
never-never
U
پرداخت قسطی
unpaid
U
پرداخت نشده
paid
U
پرداخت شده
terms of payment
U
شرایط پرداخت
the d. of a debt
U
پرداخت بدهی
unpolished
U
پرداخت نشده
payee
U
پرداخت شونده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com