English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
untaught U تعلیم نیافته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
paideutics U روش کار اموزی فن تعلیم علم تعلیم
i was taught by him U من در نزد وی تعلیم گرفتم او مرا تعلیم داد
pedgagogics U فن تعلیم علم تعلیم
unbred U پرورش نیافته
underdeveloped U توسعه نیافته
unmitigated U تخفیف نیافته
unregenerate U دوباره حیات نیافته
underdeveloped nations U ملل توسعه نیافته
underdeveloped countries U کشورهای توسعه نیافته
underdeveloped area U منطقه توسعه نیافته
unregenerated U دوباره حیات نیافته
immature U رشد نیافته نابهنگام
unsaved U محفوظ نشده نجات نیافته
underdeveloped U رشد کافی نیافته عقب افتاده
capital stock U سهام انتشار نیافته شرکت تضامنی
unicef (= united nations international U یع کودکان کشورهای توسعه نیافته است
exoterical U خارجی جهری بدرون راه نیافته
COMAL U زبان برنامه نویسی ساخت نیافته مشابه با BASIC
extending U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
extend U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
extends U استانداردهای گرافیک با resolution بالا توسعه نیافته توسط IBM که قادر به نمایش تا X پیکسل است
didactics U تعلیم
instruction U تعلیم
tuition U تعلیم
tuitionary U تعلیم
training U تعلیم
instructions U تعلیم
doctrine U تعلیم
doctrines U تعلیم
basics U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
basic U دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید
catechize U تعلیم دادن
docility U تعلیم پذیری
disciplinable U تعلیم پذیر
didactics U فن تعلیم نواموزی
catechisation U تعلیم واموزش
educate U تعلیم دادن
catechise U تعلیم دادن
teach U تعلیم دادن
instruct U تعلیم دادن
give lessons U تعلیم دادن
tuitional U حق تدریس تعلیم
treatable U تعلیم بردار
teachable U تعلیم پذیر
schoolfellow U تعلیم تحصیل
pedagogically U مطابق فن تعلیم
military training U تعلیم نظامی
indocility U تعلیم نا پذیری
indocile U تعلیم نا پذیر
train [teach] U تعلیم دادن
schooling U تدریس تعلیم
trainee U تعلیم گیرنده
trainees U تعلیم گیرنده
education U تعلیم و تربیت
teach U تعلیم دادن
edification U تعلیم تقدیس
educating U تعلیم دادن
instruct U تعلیم دادن
educates U تعلیم دادن
educate U تعلیم دادن
instructed U تعلیم دادن
instructing U تعلیم دادن
instructs U تعلیم دادن
teaches U تعلیم دادن
training U تعلیم و تمرین
breeding U تعلیم وتربیت
train U تعلیم دادن
trained U تعلیم دادن
trains U تعلیم دادن
drill U تعلیم دادن
drilled U تعلیم دادن
drills U تعلیم دادن
prime U قبلا تعلیم دادن
primed U قبلا تعلیم دادن
primes U قبلا تعلیم دادن
tutelage U سرپرستی تعلیم سرخانه
educationally U از راه تعلیم و تربیت
instructiveness U تعلیم امیزی بودن
teachable U یاددادنی قابل تعلیم
motor education U تعلیم و تربیت حرکتی
theories U فرضیه علمی تعلیم
pedagogical U مربوط بفن تعلیم
pedagogical teaching U اموزش مطابق فن تعلیم
theory U فرضیه علمی تعلیم
catechism U تعلیم ودستور مذهبی
catechisms U تعلیم ودستور مذهبی
docile U تعلیم بردار مطیع
enlighten U روشن کردن تعلیم دادن
hark U تعلیم از راه گوش دادن
enlightening U روشن کردن تعلیم دادن
guides U راهنمایی کردن تعلیم دادن
enlightens U روشن کردن تعلیم دادن
guide U راهنمایی کردن تعلیم دادن
guided U راهنمایی کردن تعلیم دادن
intuit U تعلیم دادن اگاه کردن
intuiting U تعلیم دادن اگاه کردن
intuited U تعلیم دادن اگاه کردن
intuits U تعلیم دادن اگاه کردن
realia U وسایل تعلیم و اثبات دروس کلاسی
wcce U کنفرانس جهانی کامپیوترها در تعلیم و تربیت
unschooled U تعلیم نگرفته کار اموزی نکرده
paternosters U دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
paternoster U دعای ربانی یا دعایی که عیسی تعلیم داده
scholasticism U شیوه تعلیم وفلسفه مذهبی قرون وسطی
student teacher U شاگرو دانشسرای عالی دانشجوی تعلیم وتربیت
instructions U راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
instruction U راهنمایی دستورالعمل دادن تعلیم اموزش نظامی
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international development association U مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
point four U چهارمین ماده از مواد اصلی نطق افتتاحیه ترومن رئیس جمهور امریکادر ژانویه 9491 در کنگره که در ان پیشنهاد شده بود که ایالات متحده امریکا به وسیله تامین کمکها و مساعدتهای فنی در کشورهای توسعه نیافته جهان
skull practice U کلاس تعلیم فنون مسابقه جلسه مشورت درباره مسابقه
educable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
educatable U تربیت پذیر تعلیم پذیر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com