Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
incurrence
U
تعلق گرفتگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attachment
U
تعلق
accru
U
تعلق
dependency
U
تعلق
dependencies
U
تعلق
belonged
U
تعلق داشتن
belong
U
تعلق داشتن
accruing
U
تعلق گرفتن
accrue
U
تعلق گرفتن
accrue
U
تعلق گرفتن
belongs
U
تعلق داشتن
accrues
U
تعلق گرفتن
intimacy principle
U
اصل تعلق
belonging to another
U
تعلق به غیر
belongingness
U
تعلق پذیری
that right inheres in him
U
ان حق باو تعلق میگیرد
fixations
U
خیره شدگی تعلق خاطر
fixation
U
خیره شدگی تعلق خاطر
incidence
U
تعلق واقعی مالیات مشمولیت
accruing
U
منتج گردیدن تعلق گرفتن
accrues
U
منتج گردیدن تعلق گرفتن
out of one's element
<idiom>
U
جایی که به شخص تعلق ندارد
royalty tonnage
U
ی که حق الامتیازبدان تعلق میگیردبتن شماری
quantity allowance
U
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
neither fish nor fowl
<idiom>
U
چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
birthright
U
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
dutiable goods
U
کالایی که حقوق گمرکی یاعوارض دیگربدان تعلق می گیرد
rent
U
ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
free haul
U
در حمل مصالح ساختمانی به کارگاه حداکثر مسافتی را که کرایه اضافی بدان تعلق نگیردگویند
His sculptures blend into nature as if they belonged there.
U
مجسمه های او به طبیعت طوری آمیخته میشوند انگاری که آنها به آنجا تعلق دارند.
inurement
U
خو گرفتگی
blocking up
U
گرفتگی
decongestant
U
گرفتگی بر
addicts
U
: خو گرفتگی
mugginess
U
گرفتگی
stasis
U
گرفتگی
mistiness
U
مه گرفتگی
addict
خو گرفتگی
eclipse
U
گرفتگی
eclipsing
U
گرفتگی
haziness
U
مه گرفتگی
eclipses
U
گرفتگی
eclipsed
U
گرفتگی
decongestants
U
گرفتگی بر
congestion
U
گرفتگی
melancholia
U
گرفتگی
mud filling
U
گل گرفتگی
mud silting
U
گل گرفتگی
sultriness
U
گرفتگی
crick
U
گرفتگی
fouling
U
گرفتگی
spasms
U
گرفتگی
spasm
U
گرفتگی
unstuck
U
بی گرفتگی
myoclonus
U
گرفتگی عضلانی
mountain sickness
U
کوه گرفتگی
silting up
U
لای گرفتگی
roup
U
گرفتگی صدا
sea sickness
U
دریا گرفتگی
sand filling
U
ماسه گرفتگی
morphiomania
U
خو گرفتگی به مرفین
mant
U
زبان گرفتگی
eclipse of sun
U
افتاب گرفتگی
dust laden
U
خاک گرفتگی
coprostasis
U
شکم گرفتگی
cramp
U
گرفتگی عضلانی
fouling
U
لای گرفتگی
writer's cramp
U
دست گرفتگی
birth mark
U
ماه گرفتگی
cramps
U
گرفتگی عضلانی
cramp
U
گرفتگی عضله
lunar eclipse
U
ماه گرفتگی
fouling
U
جرم گرفتگی
inundation
U
سیل اب گرفتگی
grubbiness
U
گرم گرفتگی
cramps
U
گرفتگی عضله
graphospasm
U
گرفتگی دست
eclipse of the sun
U
خورشید گرفتگی
aggradation
U
شن گرفتگی برنهاد
obstructions
U
جلو گیری گرفتگی
obstruction
U
جلو گیری گرفتگی
contretemps
U
بدشانسی گرفتگی حالت
systremma
[leg cramps]
U
گرفتگی ساق پا
[پزشکی]
cramp in the leg
U
گرفتگی ساق پا
[پزشکی]
cramp in the calf
U
گرفتگی ساق پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی ساق پا
[پزشکی]
charley horse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی ساق پا
[پزشکی]
systremma
[leg cramps]
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the leg
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
cramp in the calf
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
charley horse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضلات پا
[پزشکی]
archer's paralysis
U
گرفتگی عضله کمانگیر
opiumism
U
خو گرفتگی بکشیدن افیون
aggradation
U
فراسازی ماسه گرفتگی
hoarseness
U
گرفتگی صدا یا سینه
eclipse of the moon
U
ماه گرفتگی انخساف
vaginismus
U
گرفتگی عضلات مهبل
vaginism
U
گرفتگی عضلات مهبل
birthmarks
U
علامت ماه گرفتگی بر بدن
birthmark
U
علامت ماه گرفتگی بر بدن
clogging
U
گرفتگی
[سوراخ یا لوله و غیره ]
iodism
U
خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
One day I want to have a horse of my very own.
U
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
charley horse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
charleyhorse
[American]
[colloquial]
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
cramp in the calf
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
scaliness
U
پوشیدگی از پولک یا فلس جرم گرفتگی
cramp in the leg
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
charley horse
U
کشیدگی یا گرفتگی عضلانی ران سوارکار
adenoid
U
عظم لوزهء حلقی گرفتگی بینی
foghorns
U
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
foghorn
U
شیپور اعلام خطرمه گرفتگی اژیر مه
systremma
[leg cramps]
U
گرفتگی عضله پشت ساق پا
[پزشکی]
cramps
U
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
charly horse
U
کشیدگی یا گرفتگی عضله ران کشتی گیر
cramp
U
گرفتگی عضلات انقباض ماهیچه در اثر کارزیاد
fog dog
U
روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
blocking
U
گرفتگی مسیر جریان در تونل باد ناشی از موجهای ضربهای
In the long run fatty food makes your arteries clog up.
U
در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
tenant right
U
حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com