Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
system v interface definition
U
تعریف میانجی سیستم 5
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
defaulting
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
U
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
scsi
U
میانجی سیستم کامپیوترکوچک
small computer system interface
U
میانجی سیستم کامپیوتری کوچک
enhanced system device interface
U
میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
nomenclature
U
سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
crash conversion
U
تبدیل یک سیستم به سیستم دیگر به وسیله به پایان بردن عملیات سیستم قدیمی به هنگام اجرا شدن سیستم جدید
Windows GDI
U
مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد
rug names
U
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
market socialism
U
سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
runs
U
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
run
U
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
blessed folder
U
در یک سیستم Apple Maciontosh پرونده سیستم که حاوی فایل هایی است که به طور خودکار در هنگام روشن شدن سیستم بار شدند
sysgen
U
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
peripheral
U
که به سیستم کامپیوتری اصلی متصل است . 2-هر وسیلهای که امکان ارتباط بین سیستم و خودش را فراهم کند ولی توسط سیستم اجرا نمیشود
integrated
U
نرم افزار مثل سیستم عامل و پردازشگر کلمه که در سیستم کامپیوتری ذخیره شده است و طبق نیازهای سیستم است
paraclete
U
میانجی
refereeing
U
میانجی
referees
U
میانجی
moderator
U
میانجی
go-between
U
میانجی
placater
U
میانجی
moderators
U
میانجی
conciliator
U
میانجی
go-betweens
U
میانجی
refereed
U
میانجی
mediator
U
میانجی
referee
U
میانجی
intercessor
U
میانجی
go between
U
میانجی
intermediator
U
میانجی
intermedium
U
میانجی
intermediate
U
میانجی
arbitress
U
میانجی
mediators
U
میانجی
interagent
U
میانجی
arbitrator
U
میانجی
intermediaries
U
میانجی
conciliation officer
U
میانجی
intermediary
U
میانجی
interfaces
U
میانجی
interface
U
میانجی
arbitrators
U
میانجی
catalyzer
U
میانجی
midway
U
متوسط میانجی
detonators
U
خرج میانجی
intermediary bank
U
بانک میانجی
intermediation
U
میانجی گری
intercession
U
میانجی گری
intercessions
U
میانجی گری
buster
U
خرج میانجی
user interface
U
میانجی کمکی
booster
U
خرج میانجی
detonator
U
خرج میانجی
lingua franca
U
زبان میانجی
boosters
U
خرج میانجی
mediums
U
میانجی واسطه
medium
U
میانجی واسطه
communication interface
U
میانجی ارتباطی
buffer
U
حافظه میانجی
to stand or go between
U
میانجی شدن
to stand between
U
میانجی شدن
interagency
U
میانجی گری
mediates
U
میانجی گری کردن
intercede
U
میانجی گری کردن
mediating
U
میانجی گری کردن
mediated
U
میانجی گری کردن
mediate
U
میانجی گری کردن
intermediacy
U
میانجی گری مداخله
graphical user interface
U
میانجی نگارهای کاربر
intermedial
U
میانجی گری کننده
mediacy
U
شفاعت میانجی گری
mediative
U
وابسته به میانجی گری
mediatory
U
وابسته به میانجی گری
interceded
U
میانجی گری کردن
network interface card
U
کارت میانجی شبکه
detonators
U
خرج میانجی جنگی
intercedes
U
میانجی گری کردن
detonator
U
خرج میانجی جنگی
interceding
U
میانجی گری کردن
application program interface
U
میانجی یا رابط برنامه کاربردی
interposes
U
در میان امدن میانجی شدن
musical instrument digital interface
U
میانجی رقمی الات موسیقی
interposing
U
در میان امدن میانجی شدن
interpose
U
در میان امدن میانجی شدن
interposed
U
در میان امدن میانجی شدن
midi
U
میانجی رقمی الات موسیقی
intercede
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
interceded
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
intercedes
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
To meciate . To intervene .
U
پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
interceding
U
میانجی شدن میانه گیری کردن
standbys
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standby
U
سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
bifuel propulsion
U
سیستم خروج گاز با فشارحاصله از دو نوع سوخت سیستم جت دو سوختی
policonic projection
U
سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
desk accessory
U
در یک سیستم Apple Macitosh امکان افزوده که سیستم را بهبود میبخشد
coupling
U
نوعی رابطه متقابل بین سیستم هایا خصوصیات یک سیستم
design phase
U
فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
natives
U
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
download
U
فرایند انتقال اطلاعات از یک سیستم کامیپوتر مرکزی بزرگ به سیستم کامپیوترکوچک و دور
chcp
U
در سیستم عاملهای OS \ MS DOS دستور سیستم که صفحه کد مورد استفاده را بیان میکند
native
U
کامپایلری که کد تولید میکند که روی سیستم مشابه سیستم جاری اجرا میشود.
ES IS
U
سیستم نهایی به سیستم میانی استاندار پروتکل OIS برای اینکه به کامپیوترهای میزبان
demands
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
demanded
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
diabatic process
U
پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
tar
U
سیستم فشرده سازی فایل روی کامپیوتر که سیستم عامل Unix را اجرا میکند
demand
U
نرم افزار سیستم که صفحات را از سیستم حافظه مجازی بازیابی میکند در صورت نیاز
standbys
U
سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
standby
U
سیستم پشتیبان که در صورت خرابی سیستم فعال میشود
three phase four wire system
U
سیستم سه فازه باسیم نقطه ستاره سیستم چهارسیمه
building block principle
U
طراحی سیستم برای ساختن سیستم بزرگتر modularity
automatic levelling
U
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
system diagnostics
U
امکانات عیب شناسی سیستم تشخیص خرابی سیستم
bridge
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridged
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridges
U
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
mttf
U
متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کندFailure To Time ean
failures
U
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
failure
U
بخشی از سیستم عامل که خودکار که موقعیت فعلی سیستم و دادههای مربوطه را حفظ میکند پس از تشخیص خطا
desktop
U
در یک سیستم Apple Macitoshفایل سیستم برای ذخیره سازی اطلاعات در باره فایلهای روی دیسک یا حجم
off load
U
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
lambert projection
U
سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
expansion card
U
کارتی که به منظور نصب تراشه یا مدار اضافی به یک سیستم افزوده میشود تا این که قابلیت سیستم توسعه یابد
warm boot
U
شروع مجدد سیستم که معمولاگ سیستم عامل را هرباره بارمیکند ولی دیگر سخت افزار را بررسی نمیکند
compliment
U
تعریف
complimented
U
تعریف
description
U
تعریف
definiens
U
تعریف
complimenting
U
تعریف
compliments
U
تعریف
descriptions
U
تعریف
definitions
U
تعریف
explanations
U
تعریف
comkplimentarily
U
با تعریف
portrayals
U
تعریف
extolment
U
تعریف
circumscription
U
تعریف
quality
U
تعریف
qualities
U
تعریف
portrayal
U
تعریف
explanation
U
تعریف
cell definition
U
تعریف سل
definition
U
تعریف
link encryption
U
خودکار کردن سیستم رمز اتصال سیستم رمز به یک سیستم مخابراتی خودکار
slices
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
presentation manager
U
تهیه شده است IB , icrosoftیک میانجی رابط نگارهای ورابط برنامه نویسی کاربردی
teleran system
U
نوعی سیستم ناوبری که بااستفاده از رادارهای زمینی و سیستم تلویزیونی هواپیماهای سرگردان دراطراف محوطه فرودگاه را به باند هدایت میکند
opens
U
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
open
U
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
opened
U
1-سیستم غیراختصاصی که تحت کنترل شرکتی نیست . 2-سیستمی که به صورت ساخته شده که سیستم عاملهای مختلف می توانند با هم کار کنند
system flowchart
U
نمودار گردش سیستم روندنمای سیستم
designation system
U
سیستم تعیین وسایل سیستم انتخاب
contextual definition
U
تعریف ضمنی
nosography
U
تعریف امراض
glorifies
U
تعریف کردن
glorify
U
تعریف کردن
block definition
U
تعریف بلوک
anarthrous
U
بی حرف تعریف
operational definition
U
تعریف عملیاتی
recount
U
تعریف کردن
say a good word for
U
تعریف کردن
circular definition
U
تعریف دوری
recounts
U
تعریف کردن
self aggrandizement
U
تعریف از خود
praise
U
تعریف کردن
recounted
U
تعریف کردن
recounting
U
تعریف کردن
glorifying
U
تعریف کردن
data definition
U
تعریف داده
extoller
U
تعریف کننده
defines
U
تعریف کردن
field definition
U
تعریف فیلد
defining
U
تعریف کردن
he is well spoken of
U
از او تعریف می کنند
honorable
U
شایان تعریف
recitations
U
تعریف موضوع
recitation
U
تعریف موضوع
compliment
U
تعریف کردن از
praising
U
تعریف کردن
complimented
U
تعریف کردن از
praises
U
تعریف کردن
complimenting
U
تعریف کردن از
praised
U
تعریف کردن
extoll
U
تعریف کننده
job definition
U
تعریف برنامه
problem definition
U
تعریف مسئله
definition of a problem
U
تعریف یک برنامهThe
traduce
U
تعریف کردن
traduced
U
تعریف کردن
define
U
تعریف کردن
macro difinition
U
درشت تعریف
macro definition
U
تعریف ماکرو
macro definition
U
درشت تعریف
definable
U
تعریف پذیر
traduces
U
تعریف کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com